همشهری آنلاین - مریم ورشو: ایام نوروز است و شاید شما هم جزو افرادی باشید که برای سفر برنامهریزی کردهاید. یکی از مهمترین عواملی که میتواند سفر را برای شما متمایز و خاص کند مطمئنا مردمشناسی و پیدا کردن عناصری است که در محل زندگی خود با آن سرو کار ندارید. زیرا بیشک یافتن تفاوتها یا چیزهایی که هر روز در زندگی روزمره خود آن را نمیبینید، برایتان جذابتر خواهد بود؛ از بناهای تاریخی و اماکن طبیعی گرفته تا تنوع غذایی و بازارهای محلی و بسیاری چیزهای دیگر مانند سبک زندگی بسیار متفاوت با زندگی شهری که معمولا در چادرهای عشایر و روستاها دیده میشوند.
زیرا نوع زندگی عشایر با طبیعت گره خورده است، برای همین تفاوت این نوع زندگی برای کسانی که با شلوغی زندگی شهری آشنایی دارند عجیب و جالب است.
شاید در تصورتان نگنجد حتی یک گاو بتواند مقصد گردشگری شما را تعیین کند! میپرسید چگونه؟ حاج ابراهیم حیدری در ورزنه توانست یک حلقه گاوچاه را بازسازی کند و گردشگران بسیاری را برای بازدید از چگونگی کار این گاوچاه به سمت خود بکشاند، زیرا این گاو پاکستانی فقط با آوازخوانی این پیرمرد تن به کار میدهد و آب را از چاه بالا میکشد.
حتی یافتن مشاغل قدیمی و خاص هم میتواند برای یه سفرمتفاوت خاطرهانگیز شوند. هرچند که بسیاری از مشاغل قدیمی در حال نابودی هستند، اما هنوز از اصل و اصالت خود دور نشدهاند.
مثلا در برخی از بازارهای سنتی مانند کهنه بازار دزفول هنوز صدای چکش آهنگران به گوش میرسد. خب آیا کار یک آهنگر با پتک و سندان برای شما که در شهری بزرگ زندگی میکنید جالب نخواهد بود؛ تماشای آهنگری قدیمی که هنوز در کورهاش میدمد.
در همین شمالی که معمولا رکورددار سفرهای نوروزی است، چند درصد از مسافران به جای اینکه فقط صنایع حصیری و ماهی دودی را بخرند دنبال کارگاههای تولید آنها میگردند تا از نزدیک با روند کار آشنا شوند؟ کارگاههای جاروبافی امیرکلای بابل نمیتواند دیدنی باشد؟ آیا دیدن کارگاههای تنبورسازی یا چاقو سازی مردم کرمانشاه برایتان جذاب نخواهد بود؟
- ببینید | سفر به دودخانهای که طعم ماهی دودیاش را چشیدهاید | خاطره هوشنگ ابتهاج از خانه پدریاش؛ درخت انار که گل میکرد ماهی دیگر شور شده بود
- چاقوهای آبدیده دالاهو | از ساخت زره و شمشیر برای اعراب تا چاقوسازی
- ببینید | روستای تنبورسازی ایران کجاست؟ | اینجا شکارگاه خسروپرویز بود
- ببینید | خانه حصیر ایران کجاست؟ | گشتوگذار در فَشتَکه ؛ نخستین روستای ملی حصیر کشور | صنایع دستی که بازار جهانی دارد
مسلما بازدید و معرفی این مشاغل میتواند به حفظ آنها کمک کند.
مثلا اگر به زنجان سفر کنید در پیچ و خمهای بازار قدیم زنجان گذرتان به مغازهای میافتد که نمیتوانید به راحتی از کنارش بگذرید.
اگر کنجکاو باشید به سرعت وارد مغازه میشوید و از صاحب مغازه میپرسید مگر هنوز هم از اینها استفاده میشود، مگر هنوز هم کسی هست که اینها را بدوزد.
پاسخش مثبت است؛ میپرسید مگر چه میدوخت؟ هنوز هم در زنجان پالان میدوزند و پالان مشتری خاص خودش را دارد. درست است که پالان از اسب افتاده، اما از اصل که نیفتاده است. مثلا هنوز هم از روستای «جوقین» ماهی یک بار کسی میآید تا پالان بخرد.
باورتان میشود هنوز هم افرادی هستند که پالان دوزی را از پدرشان میآموزند و این حرفه را موروثی ادامه میدهند. این کار آبا و اجدادی با وجود کم شدن مشتریانش همچنان ادامه دارد.
پالان از یک تشکچه دوشاخه که بتواند روی پشت حیوان قرار بگیرد تشکیل میشود. پالان را با کاه و پوشال پر و با نخ خیلی کلفت و محکمی بخیه دوزی می کنند. درست دوختن پالان هم مهم است، زیرا نباید پشت حیوان بلغزد.
ابزار اصلی پالان دوزی هم یک سوزن خیلی نوک تیز به نام جوال دوز است که با آن درزهای معمولی دوخته میشود، اما برای قسمتهای خیلی ضخیم پارچه از درفش سرکج که شبیه چنگک است استفاده میکنند.
غیر از پالان باری، پالان سواری نیز کاربرد فراوانی داشت زیرا در سفر ودر کاروانها از آن استفاده میشد. دوختن پالان حدود یک روز زمان میبرد. پارچهاش از اصفهان میآید و نخ آن را هم از زنجان میخرند. بیشتر کشاورزان پالان ها را میخرند و پالانهایی هم که در اندازههای کوچک دوخته میشوند بیشتر برای مشتریانی کاربرد دارند که از آنها برای تزیین استفاده میکنند.
در کل پالان دوزی مانند گذشته رونق ندارد و درآمد آن کفاف زندگی را نمیدهد. اگر پالان دوزان باقی مانده این کار را ادامه ندهند هیچ کس سراغ این کار را نمیگیرد و پالان دوزی هم به دست فراموشی سپرده میشود.
وقتی چنین مشاغلی را از نزدیک میبینید؛ محال است قوه تخیلتان بیدار نشود. حتی شاید وقتی از سفر بر گردید هم در ذهنتان جولان دهد؛ مثلا وقتی در خیابانهایی که پر از خورو است قدم میزنید، ممکن است در گوشهای از پیاده رو بایستید، چشمهایتان را ببندید و به روزهایی فکر کنید که این خیابانها و کوچه پس کوچهها خاکی بودند، روزگاری که انسان با اسب و قاطر عبور و مرور میکرد. شاید برای نسل ما حتی تصور آن روزها هم سخت باشد؛ روزگاری که پالان جزو لوازم اصلی زندگی بود.
حالا چشمهایتان را باز کنید، یادتان نرود کشورمان خیلی چیزها برای دیدن دارد. فقط چشمها را باید شست، جور دیگر باید دید.