به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسینم، فیلم گیجگاه به نظر می رسد حدود بیست سالی دیر ساخته شده و بیشتر از آنکه دستمایه طنز داشته باشد فضای داستانی نخ نما و کم رمق دارد که بیشتر اوقاتش نمیتواند مخاطب را بخنداند. فیلمی که در نیمه راه طنز و ملودرام گرفتار است و مشخص نیست فضای طنز را دستمایه روایت ملودرام خود کرده یا ملودرام ناخواسته ای در لا به لای فیلم طنز آن ریشه دوانده و مانع خندیدن مخاطب میگردد.
چیزی شبیه به فیلم دهه هفتادی دو فیلم با یک بلیط داریوش فرهنگ که درست در همین میانه راه عشق سینما بودن و بازیگری و زندگی و طنز و ملودرام گرفتار بود و دست آخر نه به فیلم شبیه بود و نه چیزی به فضای عشق سینمایی اضافه میکرد.
این اشکال در هر دو فیلم شاید زاییده انتخاب غلط زاویه روایت باشد. چیزی که فیلم گیجگاه فاقد آن است و مخاطب نمیداند بالأخره باید با سرنوشت کدام یک از کارکترهای داستان باید همراه باشد و داستان را باید در قالب کدام کارکتر دنبال کند و اصولاً نقطه مرکزی و کانونی روایت کدام یک از شخصیتها هستند.
نمایی از پشت صحنه گیجگاه
داستان اگر از منظر پسر بچه داستان یعنی عرفان روایت میشد و عرفان در کانون ماجرا قرار میگرفت که اتفاقاً انتخاب خوبی میتوانست باشد احتمالاً سرنوشت فیلم یک اثر نوجوان و چیزی شبیه به فیلم پدر ساخته مجید مجیدی از آب درمیآمد که مخاطب هم تکلیفش را با اثر کاملاً واضح و روشن میدانست.
فیلم با خوانش مهتاب سرنوشتی ملودرام و اتفاقاً نسبتی میان عشق گذشته و حال پیدا میکرد و دچار چالشهای معمول سینمای مثلث محور عشقی ایران میشد و از منظر حسن میتوانست با حفظ ته مایههای طنز یک روایت منسجم از مردانگی قابل تقدیر و قدرتمند گردد.
و شاید از منظر مرتضی شوهر قبلی مهتاب میتوانست از آن دست فیلمای ژانر نکبت و فلاکت باشد که خوراک مطلوب این روزهای سینمای ایران است و اگر میشد قدری هم سروش صحت را داغان تر و ویرانتر و کروکثیفتر از این که در فیلم است به تصویر بکشی خود جنس بود و دقیقاً یک اثر در مکتب اجتماعی به سینمای اشتباهی ایران اضافه میکرد.
پشت صحنه و نمایی از فیلم گیجگاه
شاید هم می شد آن را در قالب یک فانتزی درام از منظر مرحوم ساسایاما بنیانگذار کیوکوشین روایت کرد که در این صورت هم از آن دست فیلمهای پر نریشن وراج و بیمزه مثلاً طنز از آب درمیآمد.
اما دریغ که گیجگاه هیچکدام نیست و اتفاقاً درست از همین منظر آسیب میبیند که میخواهد همه چیز بگوید و وزن تمام آدمهای داستانش هم یکی است. برای همین فیلم اساساً اثر نازلی است که فیگور سینمای جدی را بازی میکند و درست شبیه کارکتر حسن است که میخواهد بدل جمشید آریا باشد و مخاطب فقط بنا است کله کچلش را آنهم از منظر فوق العاده پشت سر مشاهده کند.
*سید محمد حسینی
انتهای پیام/