این کارگردان سرشناس سینمای ایران در مرداد ماه سال ۹۵ به بهانه نمایش «روسری آبی» این سخنان را در سینما تک خانه هنرمندان ایران مطرح کرده بود.
او پس از نمایش فیلم که با کیفیت پایین نسخه نمایش داده شده و به ویژه در بخش صدا باعث گله و نارضایتی دستاندرکاران این فیلم شد، این سخنان را مطرح کرد، کیفیت نمایش فیلم به گونه ای بود که در آن مراسم، عزیز ساعتی (مدیر فیلمبرداری فیلم) ترجیح داد با همان خاطرات خوشی که در ذهن دارد، بدون هیچ صحبتی گفتههای حاضران را بشنود.
رخشان بنیاعتماد درباره نسخه کپی شده فیلم «روسری آبی» که در سالن به نمایش درآمد، گفته بود: به عزیز ساعتی حق میدهم، چرا که حدود ۲ ماه قبل برای برنامهای به مناسبت مرور آثارم مدت طولانی به دنبال کپیهای باکیفیت و خوب از فیلمهایم بودم اما واقعیت این است که این مشکل تقصیر فرهنگ ماست که چنان با سر در هر پدیدهای شیرجه میزنیم که فرق سر را میشکافیم. در نتیجه این موضوع تقصیر فیلمخانه هم نیست چرا که خانم طاهری (مدیر فیلمخانه ملی ایران) واقعاً تلاش اساسی میکند اما آخرین کپیهایی که از روی نسخههای ۳۵ به صورت دیجیتال زده شده آنچنان که باید خوب نیستند و ای کاش قبل از بسته شدن لابراتورها کپیهای بهتری تهیه میشد.
وی با بیان اینکه تهیه نسخههای کپی شده با کیفیت بالا از فیلمهایش یکی از دغدغههایش است، مطرح کرده بود: نسخههای دیجیتال قابلیت لازم را برای تهیه کپیهای باکیفیت ندارند و الان چارهای نیست جز اسکن و مرمت فیلمهای موجود که آن هم کار هزینهبری است و هر سال فقط برای تعداد اندکی از فیلمها این کار انجام میشود، به همین دلیل تا بخواهد نوبت به آثار من برسد زمان به نسل من و بعدتر از من نخواهد رسید.
رخشان بنیاعتماد در بخش دیگری از سخنانش گفته بود: این که الان شخصاً سینما را دیگر به جا نمیآورم به این دلیل است که روابط و مناسبات تغییر کرده و غریبه شده است و خیلی از آن واقعیتها که سراسر عشق و شور بوده را، سخت است که دوباره به وجود آوریم.
کارگردان فیلم «قصهها» با اشاره به اینکه شاید گفته شود باورهای ما احد دقیانوسی است، گفته بود: ما با همان باورهای احد دقیانوسی فیلم میسازیم و لازم نیست کسی ما را ممنوعالکار کند به همین دلیل وقتی گفتم خودتحریمی میکنم و کسی نمیتواند مرا ممنوعالکار کند؛ باز هم اینجا تکرار میکنم چون من هنوز با همان توقع و مناسبات دهه شصت و ۷۰ فیلم میسازم و نمیتوانم این شرایط را تغییر بدهم و باید خودم را تغییر بدهم.
رخشان بنیاعتماد که متولد ۱۳۳۳ است با دستیاری در فیلمهای «آفتاب نشینها»، «گلهای داوودی»، «تحفهها» و «تنوره دیو» فعالیت خود را در عالم فیلمسازی آغاز کرد، در دهه ۷۰ با فیلمهای سینمایی «نرگس»، «روسری آبی»، «بانوی اردیبهشت» و «زیر پوست شهر» توانست یکی از جریانسازترین سینماگران اجتماعیساز ایران باشد.
او با «نرگس» که برنده سیمرغ بلورین بهترین کارگردانی شد و در سالهای بعد با دیگر فیلمهایش سیمرغ بهترین فیلم، فیلمنامه را گرفت و به نوعی رکوردار دارندگان سیمرغهای جشنواره شد و با ساخت «گیلانه» نیز بعد از سالها این اتفاق را تکرار کرد و در ادامه برای «خونبازی» سیمرغ گرفت.
بنیاعتماد پیش از ساخت فیلمهای جریانساز به عنوان اولین کار بلند سینمایی در سال ۶۶ «خارج از محدوده» را ساخت که آن فیلم برنده جایزه جشنواره فیلمهای کمدی ایتالیا شد و در سالهای ۶۷ و ۶۸ به ترتیب «زرد قناری» و «پول خارجی» را جلوی دوربین برد تا اینکه در سال ۷۰ «نرگس» را ساخت.
بنیاعتماد در گفتوگویی دربارهی علاقهاش به ساخت فیلمهای اجتماعی گفته بود: «من کار فیلمسازی را زمانی شروع کردم که پایههای سینمای اجتماعی در میان جمعی از مستندسازان تلویزیون گذاشته شد. نگرش آن فیلمسازان و بهکارگیری دوربین بهعنوان سلاحی در برابر نابرابریهای اجتماعی، نگاه مرا به سینما شکل داد؛ هر چند، چند سال دیگر آن جمع به دلیل نگاه مدیریت دولتی تلویزیون از هم پاشید.
من به عمد به سراغ ساخت فیلمهای اجتماعی نرفتهام، بلکه این موضوعات هستند که مرا انتخاب و درگیر میکنند و این امر به نگاه من به جهان هستی باز میگردد.»
بنیاعتماد را قبل از اینکه یک فیلمساز شاخص و مطرح در سینمای اجتماعی داستانی ایران بدانیم، باید او را مستندساز معرفی کرد، همانطور که خودش بارها در سخنان خود مطرح کرده است؟ وسوسه ساخت مستند را همیشه دارد و گفته است: «اگر یک مقدار پولدار بودم و سر حال، همیشه مستند میساختم، چون آنقدر مساله برای مطرح کردن در این زمینه وجود دارد که خارج از تصور است.»
به دلیل همین دغدغههای همیشگی بنیاعتماد است که در کارنامه سه دهه فیلمسازیاش در سینمای ایران، بیش از ده فیلم مستند شاخص میبینیم، فیلمهایی که در سالهای مختلف فیلمسازیاش حتی بعد از ساخت چند فیلم سینمایی داستانی ساخته میشود.
از ساخت فیلمهای مستندی همچون «فرهنگ مصرفی»، «تدابیر اقتصادی» و «تمرکز» که در سالهای ۵۸ تا ۶۵ برای تلویزیون ساخت تا فیلمهای مستندی که در سالهای ۷۰ تا ۷۲ همچون «این فیلمها رو به کی نشون میدین؟» که این فیلم به وضعیت تاسفبار زندگی ۴۰۰ خانوار از ساکنان گودهای تهران پرداخت و همین فیلم مستند باعث شد شهردار وقت این خانوارها را از آن منطقه به منطقه بهتری جا به جا کند و دو سال دوربین بنیاعتماد و گروهش همراه این خانوادهها سرگذشت آنها را دنبال کرد.
بنیاعتماد علاوه بر ساخت مستندهای وقایعنگارانه اجتماعی تلخ، فیلم مستندی همچون «آخرین دیدار با ایران دفتری» را در سال ۷۴ ساخت که همراه با ایران دفتری چند روزی بر روی صحنه تئاتر واستودیو ژورک، مکانهای یادآور یک عمر کار بازیگری او را به یاد آورد و در شرایط پرالتهاب و هیجانانگیز انتخابات ریاست جمهوری در سال ۸۰ «روزگار ما» را ساخت در حالیکه ده روز قبل از انتخابات تصمیم به ساختش گرفت. فیلمی که به گفته خودش «سندی است که اگر روند اصلاحات به شکست برسد باید در مقابل تاریخ جواب داد»
او بعد از «خونبازی» درحالیکه فیلم داستانی و سینمایی چند سال نساخت، دو مستند تاثیرگذار جلوی دوربین برد، مستندهای «حیاط خلوت خانه خورشید» و «ما نیمی از جمعیت ایران هستیم»؛ اولی دربارهی «خانهی خورشید» به عنوان اولین مرکز کاهش آسیبهای اعتیادی زنان بود و مستند دیگرش دربارهی وضعیت تشکلهای زنان در آستانهی انتخابات اخیر ریاست جمهوری بود.
او در سال ۹۲ «قصهها» را به عنوان کارگردان ساخت و بعدتر به تهیهکنندگی مستندهای «کارستان» پرداخت.
بنیاعتماد برای فیلمنامه «قصهها» شیر جشنواره فیلم ونیز را گرفت و همچنین از دیگر جوایز مهم بینالمللیاش برای این فیلم جایزه ویژه هیات داوران آسیاپاسفیک بود که به اسکار آسیایی معروف بود.
۵۷۵۷