بسیاری منتظرند تا بعد از یک دهه انتظار، سریال شهید صیاد شیرازی به سرانجام برسد، زیرا چندی پیش همزمان با سالروز شهادت این فرمانده دلاور ارتش، حبیب والینژاد بهعنوان تهیهکننده این سریال مشخص شد، سریالی که به تعبیر مدیرانِ تلویزیون و دستاندرکاران کاری گسترده و مهم است؛ چرا که این شهید از بزرگان ارتش و جبهههای نبرد بودهاند، سپهبد هم در انقلاب اسلامی و هم در دوران دفاع مقدس نقش عمده و بسزایی داشتند. برای تولید اثری درباره این شهید بزرگوار باید همه جوانب کار درنظر گرفته شود؛ این امیدواری وجود دارد با حضور حبیب والینژاد بهعنوان تهیهکننده سریال امیدواریم کار خوب و مؤثری درباره این شهید ساخته شود.
قرار است بخشهایی از زندگی شهید صیاد شیرازی که در دوران دفاع مقدس سپری شده، مورد توجه قرار گیرد؛ همچنین نحوه ترور آن شهید بزرگوار از بخشهای مهم سریال بهشمار میآید. پیگیریها نشان میدهد این سریال مراحل تحقیق خود را از دوران کودکی آغاز کرده و همه مقاطع را زیرنظر دارد؛ ۳۰ قسمت پیشبینی اولیه آن است و این روزها شناسایی کارگردان را در دست بررسی دارند اما سرانجام سریال شهید صیاد شیرازی چه زمانی تولید را آغاز خواهد کرد؟ بررسیها نشان میدهد این مجموعه تلویزیونی که عواملِ کار و نویسندگان و محققین پروژه با دقت، گوشه گوشه زندگی سپهبد شهید را پیگیری میکنند به فیلمنامهای برسند که بتوان با حضور کارگردان به نوعی سریال رسماً وارد مرحله پیشتولید و تولید بشود.
هنوز زمان دقیقی برای تولید سریال مشخص نشده اما گروه که خیلی در تلاشاند هرچه زودتر این اتفاق بیفتد.
شهید سپهبد علی صیاد شیرازی یکی از فرماندهان ارشد ارتش جمهوری اسلامی ایران بود که در عملیاتهای مختلفی در هشت سال دفاع مقدس حضور داشت. آن شهید که در زمان جنگ تحمیلی فرماندهی نیروی زمینی ارتش را بهعهده داشت، در سالهای پس از جنگ به جانشینی ستادکل نیروهای مسلح رسید و در نهایت در ۲۱ فروردین سال ۱۳۷۸ بهدلیل ضربات متعددی که در زمان جنگ تحمیلی و در جریان عملیات مرصاد بر پیکره منافقین وارد کرده بود، توسط گروهک منافقین مقابل درب منزلش ترور شد و به شهادت رسید.
به بهانه سالروز شهادت صیاد شیرازی، امیر آراسته از همرزمان این شهید در خاطرهای نقل میکند: «پیکر شهید صیاد که دفن شد- اگر امروز دفن شد، صبح روز بعد- خانوادهاش نماز صبح را خواندند و رفتند بهشت زهرا(س). فردای تدفینش. وقتی رسیدند جلوی مزار شهید، یکسری محافظ که نمیشناختند، آمدند جلوی جمع را گرفتند. از حضور محافظها معلوم شد که آقا آنجا هستند. گفتند ما خانوادهی شهید صیاد هستیم؛ تا گفتند خانواده شهید هستیم، گفتند بفرمایید. بعد، معلوم شد که آقا نماز صبح را آنجا بودهاند.
خانواده صیاد گفتند: شما خیلی زود آمدید! آقا فرمودند: «من دلم برای صیادم تنگ شده!» مگر چقدر گذشته بود؟ آقا دو روز قبل از شهادت، صیاد را دیده بودند. یک روز هم از دفنش گذشته بود. آقا زودتر از زن و بچه صیاد رفته بودند بالای سر مزار او. این هم مثل بوسیدن تابوت صیاد از آن چیزهای نادری بود که من نشنیدم جای دیگری رخ داده باشد. شاید هم شده، من خبر ندارم. من نشنیده بودم آقا صبح فردای تدفین یک شهید، سر مزارش باشند.»
۲۵۹۲۵۹