نادیدهانگاریها کار دستمان داده است. ریشه نادیده انگاریها برمیگردد به اسلام سیاسی که پس از متلاشی سازی ماشین شبه مدرن پهلوی، گمان کرد جامعه را باید در پیچ توبه نگاه داشت، تا تمحیص و خلوص حداکثری، موتور پیش برنده برای سرنگونی نظام سرمایهداری جهانی، همانند سقوط نظام سیاسی پهلوی دوم باشد. هرچه بود روح معنویتگرای اسلام سیاسی در برابر مادیت شبه مدرنیته حاکم در نظام پهلوی که از نظر آنان سنبل لذت گرایی، لهو و لعب، و ... بود، با همکاری چپها و سکولارها، به یک پیروزی بینظیر تاریخساز دست یافت. از این منظر تحول سال ۱۳۵۷ در برابر دستگاه مهندسی سیاسی، اقتصادی و اجتماعی به رهبری محمدرضا پهلوی و دستگاه مهندسی فرهنگی به رهبری فرح پهلوی را مضمحل ساخت. در شرایط جنگ سرد، و نظام دو قطبی، انقلاب مقدس ایران ظهوریافت. انقلاب اسلامی ایران رسالت خود را نجات مستضعفان در پاسخ به نظریههای مارکسیستی در نجات کارگران و احیای مالکیت و بازار آزاد به ویژه در بخش تجاری، در پاسخ به دیدگاه های لیبرالیستی به عنوان راه حل مطرح کرد.
نظریه بازگشت به خویشتن اسلامی، در برابر نظریه بازگشت به خویشتن ایرانی، سرعت ساز تحولات شد و اغلب سامانههای حکومت پهلوی را منهدم کرد. هرچند نظریه بازگشت به خویشتن در نظریه اقبال و شریعتی، موتور هویتیابی جدید انقلاب اسلامی ایران بود و از این نظر علی شریعتی معلم انقلاب نامیده شد، ولی در نهایت این بازگشت به خویشتن اسلام سیاسی و فقاهتی بود که در قامت نظام سیاسی خود را جایگزین شبه مدرنیته پهلوی کرد. در نظریه بازگشت به خویشتن اسلام سیاسی همه همت نیروها، در قالب رفتار جهادی، و انقلاب دائمی، برای آبادسازی جهان دیگر تبلور مییافت. و ازآنجا که مایل بود رخساره های جهان مادی تحت سلطه شیطان، ابعاد روحانی و فرشته گونه به خود بگیرد، رسالت صدور انقلاب در مرحله اول و سپس در قالب جنگ و در نهایت فتح قدس در راس راهبردهای سیاسی قرار گرفت.
در نظریه اسلام سیاسی، نظریه بازگشت به خویشتن، در عملکرد جهادی، به ویژه از منظر مسلحانه ابتدا با حمایت از مستضعفان، سپس جنبش های آزادیبخش چریکی، در ادامه تمرکز روی هویت شیعی و تقویت آن، و مجددا بازگشت به محور نبرد همه جانبه با آمریکا با مشارکت نیروهای شیعی و غیرشیعی در دستور کار قرار گرفت. در این نظام یکی از محورهای اساسی نظام مادی پهلوی یعنی رسیدگی به تن و آرامش او حذف، و رشد و شکوفایی تن در رنج دائمی به ویژه تنها در چارچوب نظام جهادی معنا یافت. از این منظر دنیا زندان مومن است، و راه رهایی از آن جهاد دائمی و ورود به دروازه های بهشت برین است. لذا هرچه که مخل این روند باشد، باید در چارچوب دوگانه انتخاب بهشت و جهنم ، بر اساسی اهداف حق و باطلی، و معنا بخشیدن به استراتژی حق طلبانه یا ضد آن، خود را معنا کند. آن افق مطلوب از نظر اسلام سیاسی و خاستگاههای آن، فاقد راه سوم است. در این فضا و مکان، و زمان، بدن نیز به عنوان زندان روح، که با جهاد و انقلاب دائمی رها میشود معنا مییابد. سیاست بدن از این منظر تنها در راه جهاد جنسیت نمی شناسد. اما در شرایط روزمره به ویژه برای زنان، همواره باید در چارچوب پوشیدگی، ابتدا در قالب چادر تحت عنوان حجاب اصغر و خانه به عنوان حجاب اکبر معنا شود. چنین تصویری در سیاست بدن از نظر برخی کارشناسان، به ویژه در تعارض جدی با مشارکت همه جانبه زنان برای پیروزی انقلاب اسلامی سال ۱۳۵۷ و قانون اساسی منتج از آن بوده و هست.
اختلافات میان حامیان و پیروان نظریه اسلام سیاسی و منتقدان آن در این نقطه، به ایجاد خرده فرهنگ ها، افکار، رویهها و نظمهای جدیدی را در حوزه نسلی در ارتباط با جوانان به ویژه نزد دختران و زنان شکل داد. گزینش نیروها نقطه آغاز غیریت سازی و طرد نیروهای اجتماعی بود که تحت عنوان طرح همه جانبه حزب الله در مجلس اول از طرف دولت شهید رجایی با چنین رویکردی ارائه شد. نظام سیاسی باید همواره توسط صالحان و مومنان به اهداف و آرمانها اداره شود. علاوه بر این طرح مذکور بر اساس تحقق رسالت انقلاب اسلامی در ایران، منطقه و جهان تدارک دیده شده بود که در مرحله جنگ تا رفع فتنه در جهان معنای خود را بازمییافت. اما کارکردهای ناخواسته چنین طرحی برکارکردها و اهداف خواسته آن چربید و حذفها همگی منتهی به ایجاد سامانههای جدید حیاتی در لایههای اجتماعی شد. پرواضح بود که اگر حرکتی در جامعه «سامان» بگیرد، این بار خود را در قالب حرکت اجتماعی متبلور خواهد کرد. هرچه بود این موضوع در جنبش پاییر ۱۴۰۱ در چارچوب جنبش طرد شدگان، ابعاد دیگری به خود گرفت. این جنبش ماهیت غافلگیر کنندگی اش را از رشد در لایه ها و سامانههای پنهان در جامعه و شبکه های اجتماعی می گرفت.
از این رو با توجه به گسترش سامانه های جدید، برای جلوگیری از پیامدهای ناخواسته آن، اتخاذ روش های قضایی و انتظامی تا چه اندازه میتواند مفید به فایده باشد؟ برخی کارشناسان با توجه به شکل گیری سامانه های هویت بخش جدید ناشی از طرد شدگی، که سیستم سیاسی را نسبت به حوادث آینده در موقعیت منطقه کور قرار خواهد داد، نسبت به فایده مندی آن بهطور جدی شک و تردید دارند. «سامانه» درتعریف آگامبن از سه ویژگی نیروهای مختلف، روابط قدرت پایدار جدید برای کنارهم نگاه داشتن نیروها، و تولید و بازتولید مناسبات دانشی که نیروهای مختلف تولید کرده و از میان تعامل آنها ارزش های نوین زاده میشوند تشکیل شده است. راهکار برخورد با این سیستم فهم علمی و دانشگاهی نه انتظامی و امنیتی از شیوههای همهگیری ارزشها و شیوه زیست و پیامدآن، و روشهای تولید معیارهای حسن و قبح عقلی در زیست روزمره است. از این منظر کنترل بدن، به معنای اسلام سیاسی، که از طریق روشهای سخت امکانپذیر میشود نه قابل تحقق است و در صورت تحقق بیتردید مطلوب نبوده زیرا موقعیت شرایط انفجاری را تعمیق میکند. مناسبات جدید از نظر فوکو سامانههای ارزشساز در خلق وضعیت مطلوب در چارچوب زیبایی شناسی جدید را سامان داده، جدا سازی نسلها از سامانه های مذکور به هر نحو ممکن، از زوایای قوه قهریه، بیتردید در تعمیق غیریت سازی، و هژمون شدن غیریتسازی شدهها، پیش می رود. از منظر افروغ این راه، همان راهی است که نظام قبل طی کرد. این امر برای امنیت ملی و توسعه کشور بسیار حائز اهمیت است. برای نیفتادن در تله موضوع حجاب، اسلام سیاسی نیازمند بازسازی خود با توجه به مختصات اجتماعی و سیاسی جدید دارد.
۲۱۶۲۱۶