خلا روانشناسی فرهنگی در ایران

خبرگزاری برنا شنبه 26 فروردین 1402 - 19:21
روانشناسی یک علم فرهنگی است. بدین معنا که مبانی و اصول آن از جامعه­‌ای اخذ شده است؛ تباین بسیار زیادی با فرهنگ اسلامی و ایرانی دارد. به همین دلیل لازم است رویکرد متفاوتی نسبت به این علم در ارتباط با مسائل فرهنگی آن اتخاذ شود.

به گزارش خبرگزاری برنا؛ روانشناسی یک علم فرهنگی است. بدین معنا که مبانی و اصول آن از جامعه­‌ای اخذ شده است که تباین بسیار زیادی با فرهنگ اسلامی و ایرانی دارد. به همین دلیل لازم است رویکرد متفاوتی نسبت به این علم در ارتباط با مسائل فرهنگی آن اتخاذ شود.

ابتنای فرهنگی روانشناسی امروز

روانشناسی امروز که در اختیار دانشجویان این رشته در سراسر جهان قرار دارد علمی است برخاسته از فرهنگ آمریکایی که بنا دارد با اشاعه­‌ی این علم با همان پیوست­‌های فرهنگی مد نظر خود، جوامع را تحت حکمرانی خود قرار دهد و این در استمرار استعمارگری­‌های ریشه­‌دار آمریکایی­‌ها است. به همین دلیل رویکردهای انجمن روانشناسی امریکا بر خلاف آنچه که در ظاهر بیان می­‌کنند صرفاً علمی نیست و مقاصد سیاسی در پس آن وجود دارد.

در همین راستا آدرین سلبرک در کتاب خود با عنوان تاریخچه روانشناسی بیان می­‌کند در کتاب‌­های تاریخچه‌­نویسی در آمریکا سه رویکرد عمده وجود دارد که بر تمامی آثار آنان سایه انداخته است. اولین نکته این است که اندیشمندان آمریکایی و روانشناسی آمریکایی مطرح شوند حتی اگر نظریه­‌ی قابل توجهی ندارند. دوم نظریه‌­پردازان غیرآمریکایی مطرح نشوند حتی اگر نظریه‌­ی قابل توجهی دارند و سوم اینکه چیزی به نام اقیانوسیه، آسیا و آفریقا نداریم!

روانشناسی فرهنگی در کشور ما

آنچه که امروز مشاهده می­‌شود این است که کماکان در کشور ما روانشناسی فرهنگی مورد توجه قرار نمی­‌گیرد و برای بسیاری از روانشناسان ما این واژه واژه‌­ای نامأنوس و ناآشنا است. به همین دلیل تلاش چندانی برای توجه به ایجاد تحول در زمینه­‌ی ابعاد فرهنگی روانشناسی به چشم نمی­‌خورد یا به قدر قابل اعتنایی اتفاق نمی‌­افتد. از طرفی دیگر دیده می‌­شود طلایه­‌دار اصلی روانشناسی فرهنگی کشورهایی چون تایوان، ژاپن و چین هستند و در این میان روانشناسان ایرانی نقشی ایفا ننموده­‌اند.

این امر باعث شده است که در بسیاری از مشاوره‌­هایی که در سطح کشور انجام می­‌شود مشاوران از مراجعان خود بخواهند به ارزش‌­های فرهنگی خود پشت کنند و سعی کنند ارزش­‌های غربی و آمریکایی را جایگزین آن کنند. مثلاً برخی از افرادی که در فرآیند روان­‌درمانی قرار گرفته­‌اند دیگر مانند گذشته حاضر نیستند در بافت قبلی خود زندگی کنند و ارزش­‌ها و اعتقادات خود را فراموش می­‌کنند و تلاش می­‌کنند با ارزش‌­های جدیدی زندگی خود را شکل بدهند تا بتوانند حال بهتری از منظر روانشناختی تجربه کنند. از طرفی دیگر هم عده­‌ای با این جریان همراهی نمی­‌کنند و در جلسات اولیه درمان وقتی مشاهده می­‌کنند درمان­گر لازمه­‌ی بهتر شدن حال آنان را تغییر ارزش­‌ها و دوری از انسان­‌های اطراف خود قلمداد می­‌کند فرآیند درمان را ترک می‌­کنند. البته این مسئله گاهی از عدم اعتقاد شخصی خود روانشناس و یا مشاور ناشی می‌­شود. اما به هر روی روانشناس در یک جامعه باید بتواند زندگی افراد را متناسب با آنچه در فرهنگ خویش دارند تنظیم کند و به آنان کمک کند در بستر محیطی که در آن زیست می­‌کنند خود را بیابند و خویش را سازگار نمایند.

نتیجه‌­گیری

ماهیت علم روانشناسی به دلیل اینکه خاستگاه غربی دارد نمی‌­تواند دلسوز و دغدغه­‌مند جامعه­‌ای چون جامعه­‌ی ما باشد که بخواهد ارزش‌­های ما در نظر بگیرد. بنابراین قهراً چنین خواهد بود که ملاحظات نظری ما را در نظر نگیرد و اگر مثبت‌­نگرانه بنگریم و از منظر منطق استعمارگری غربی و تهاجم فرهنگی مسئله را مورد بررسی قرار ندهیم خواهیم دید که با وجود ماهیت فرهنگی علم روانشناسی و همینطور پیوست­‌های مرتبط با آن نمی‌­توان این علم را بدون هیچگونه بازنگری در داخل کشور مورد استفاده قرار داد و این نیازمند توجه به تغییر و تحول در این علم است.

انتهای پیام/

منبع خبر "خبرگزاری برنا" است و موتور جستجوگر خبر تیترآنلاین در قبال محتوای آن هیچ مسئولیتی ندارد. (ادامه)
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت تیترآنلاین مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویری است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هرگونه محتوای خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.