1- در فرهنگ ما، وعاظ سنتی و اساتید اخلاق به رواداری و جذب حداکثری شهره بوده و شیخ حسین انصاریان هم از این قاعده مستثنی نیست؛ حتی مقابل مذمومترین معضلات و فسادهای اخلاقی که دامنگیر بخشی از جامعه شده، رویکرد آنها ایجابی بوده و هست؛ شاهد مثال این موضوع، زنان بدکارهای بودند که شیخ حسین انصاریان توانست آنها را از دامن این فساد اخلاقی برهاند و فرصتی برای توبه آنها فراهم کند.
2- شیخ حسین از هر مجالی برای تالیف قلوب استفاده میکند؛ منبر و حوزه و هیات و کوچه و خیابان ندارد؛ مهم عمل به تکلیف است که یک استاد اخلاق و واعظ دینی به بهترین شکل آن را ادا میکند که اگر غیر از این بود، جوان و پیر و دختر و پسر پای ثابت منابر او نبودند.
همین شبهای قدر جلوهای بود از تلاش برای ایجاد تالیف قلوب و مودت بین مردم؛ جایی که گفت: « دخترم! تو بیحجاب نیستی، حجاب را از سرت برداشتهاند. دختران بیحجاب! شما مورد محبت خدایید. چون خدا، درون شما را جهت داده به سمت خودش. اگر چادر صدیقه کبری(س)، زینب(س) و حضرت مریم(س) را کنار گذاشتهاید، شما کنار نگذاشتید، دیگران حجاب شما را کنار زدند. شما خواهران و دختران ما و خیلی محترم هستید. همین امشب مثل حر، عقربه وجودتان را جهت بدهید به طرف حضرت زهرا(س). کافی است در درون خودتان بگویید: خدایا! تو آفریننده مایی. تو در قرآن گفتهای حجاب و ما به تو برمیگردیم.»
و آنجا که توصیهای برای شنیدن صداهای متفاوت میکند:« به گنهکاران آسوده بگیرید. با آنها حرف بزنید؛ با تمام مخالفین مرد و زن و حتی خانمهایی که حجاب برداشتهاند که 90 درصد آنها را مقصر نمیدانم و دعاگویشان هستم و دلم برایشان میسوزد؛ حتی اگر به من هم بگویند که غلط کردی دلت برای ما میسوزد! بهتر است از بین اینها یک عدهای نماینده شوند و بشینیم و با اینها حرف بزنیم و خواستههایشان را بشنویم.»
3- شیخ حسین انصاریان از جمله مصلحانی است که در پی سازش و برقراری آرامش بین طیفهای مختلف جامعه و با تفکرهای گوناگون است که سعی دارد ذیل چتر دین آنها را جمع کند و به همین دلیل است که در نهایت متانت و سعه صدر پیشنهاد گفتوگو را مطرح میکند.
4- با در نظر گرفتن این خیرخواهی و نفوذ کلامی شیخ حسین، میتوان از ظرفیتهای شخصی وی و موسسه فرهنگی که تحتنظر او فعالیت میکند بهره برد.
با توجه به اینکه او پیشقدم شده و پیشنهاد گفتوگو را ارائه داده و از آنجایی که او تاکید بر راهکارهای فرهنگی برای کاستن از نزاعهای موجود دارد و با پذیرش مقبولیت نسبی او بین ساختارهای رسمی و افراد حاکمیتی و برخی مخالفین و معترضین، پیشنهاد میشود که او و نهاد فرهنگی تحت نظرش گام نخست را بردارند و به عنوان واسطهای بین حاکمیت و برخی مخالفینی که ساختارشکن نیستند و مطالبات رادیکال ندارند، نقشآفرینی کرده و خواستههای آنان را شنیده و در ساحت رسمی بازتاب دهند و در این بین رسانهها هم میتوانند گفتوگوی طرفین را منعکس و افکار عمومی را از چند و چون مذاکرات آگاه کنند و بدین ترتیب این پروسه فرهنگی تکمیل گردد.
سامان مهراد