خبرگزاری فارس- تبریز، معصومه درخشان: به جشن فرشتههای روزه اولی در گلزار شهدای ملک عباسی که در زبان محلی( ملیح قبرستانی) گفته میشود دعوت شدهام. در حالی که عجله دارم خود را به این مراسم برسانم کارهای غیرمنتظره یکییکی جلویم سبز شده و استرس دیر رسیدن اذیتم میکند. به کمک یکی از دوستان عزیز که لطف کرده درخواست مرا میپذیرد و در کمترین فرصت مرا به گلزار شهدا میرساند سر وقت به مراسم میرسم.
وارد که میشوم با سنگ مزار اهل قبور در ردیفهای منظم روبهرو میشوم. ابتدا فاتحهای برای آنها میخوانم و بعد به گلزار شهدا میروم که در طرح ساماندهی، در قالب حسینیه مزار شهدا به صورت سرپوشیده کار شده است.
وارد حسینیه میشوم همان ابتدا سنگ مزارهای سیاه شهدای عزیز دفاع مقدس مرا به سوی خود میخواند. سلام و صلواتی نثار روح پاک شهدا کرده و به میان فرشتههای روزه اولی میروم. دختران ۹ و ۱۰ سالهای که مهمانان ویژه سفره الهی هستند.
جایگاه ویژه مراسم به زیبایی با پارچههای ساتن سفید و صورتی با گلهای ریز آبی و قرمز و بادکنکهای رنگی صورتی، بنفش و لامپهای کوچک تزئین شده است.
دختران روزه اولی با چادرهای سفید با گلهای صورتی در صفهای سه ردیفه به صورت منظم نشستهاند و قرآنکریم روی رحلهای چوبی جلویشان باز است.
دیدن این صحنه مرا به سالهای دهه شصت میبرد. یاد روزی میافتم که دختر دانشآموز کلاس سوم دبستان بودم و خانم صفوی که خدا سلامتش کند معلم پرورشی دبستان باغچهبان، من و همکلاسیهایم را با چادرهای سفید برای جشن تکلیف به مسجد حر ( نام فعلی مسجد حاج یوسف گلزار) نزدیک مدرسه برد و ما نماز ظهر و عصر را به امامت یک روحانی اقامه کردیم.
البته آن روزها مثل الآن نبود که دوربین عکاسی و فیلمبرداری مد بوده و کلی از ما عکس بگیرند و در رسانهها پخش کنند که اگر بود ما هم با آن چادر سفید با گلهای صورتی و قرمز سوژههای قشنگی میشدیم برای عکاسان.
یادم میآید آن روز فقط یک عکس دسته جمعی از ما گرفتند. حالا همان یک عکس را نیز ندارم. خیلی به حاشیه نمیروم.
در ابتدا سه نفر از فرشتههای ۹ ساله مائده، زهرا و سما حاملان قرآن بودند. قرآن کریم در دست مائده بود، زهرا و سما همچون فرشتهها با گلهای قرمزی که روی سرش میریختند او را تا جایگاه همراهی کردند.
بعد از اینکه قرآن کریم در جایگاه قرار گرفت سه نفر از بانوان حافظ و قاری، جز۱۵ قرآن کریم را جزء خوانی کردند. بعد از تمام شدن تلاوت قرآن صلوات قرآنی فضای حسینیه را پر میکند.
تاج بندگی روی سرامونه
حالا مجری جوان مراسم که در طول اجرای برنامه با میکروفن ماجراها دارد به روی سن میرود و با تشویقهای مهمانان گروه سرود را به جایگاه دعوت میکند.
دانش آموزان مقطع راهنمایی سرود " تسبیح بارون" را با هم زمزمه میکنند.
با عشق تو، تاج بندگی روی سرامونه
هر جا رو میبینیم، نور تو پیش چشامونه
تو زمزمه چشمه، تو آرامش دریایی
هر جا که می شیم تنها می بینیم که همون جایی
تو تسبیح بارونی ، تو زمزمه بادی
تو چشمای بیداری ، تو قلبای آزادی
ریحانه ایم و عطر بهشت تو رو داریم
ما قدم تو راهی، که تو دوس داری می ذاریم
پروانه عشقیم ما و آماده پرواز
با نام تو، «ای نام تو بهترین سرآغاز
در فاصلهای که گروه سرود به جایگاه آمده و آماده اجرا میشوند فرصتی پیش میآید تا با دو نفر از فرشتههای روزه اولی صحبتی بکنم.
حس خوبی به خدا دارم
حدیثه حاج علیزاده یکی از مهمانان ویژه این مراسم است که ۹ سال دارد و امسال برای اولین بار روزه گرفته است، از حدیثه میپرسم الان چه احساسی داری؟ کمی فکر کرده و میگوید: روزه گرفتن را دوست دارم، حس خوبی نسبت به خدا دارم، احساس سبک بودن میکنم. وقتی با خدا حرف میزنم خدا هم کمکم میکند درسهایم را خوب بخوانم. اگر کارنامهام را نگاه کنید میبینید همه نمرههایم خیلی خوب است فقط در درس ریاضی و اجتماعی نمره خوب گرفتهام.
اولین دیدار با شهدا
حدیثه در حالی که به دوستش فاطمه اشاره میکند میگوید این دوستم فاطمه احمدپور هم امسال روزه گرفته است، صورتم را به سمت فاطمه میگیرم و میپرسم فاطمه جان روزه گرفتن برایت سخت نیست؟ فاطمه چادرش را مرتب کرده و در حالی که گل صورتی چادرش را نگاه میکند میگوید: من سالهای قبل هم روزه گرفته بودم.
وقتی کلاس اول بودم یک روز و کلاس دوم هم دو روز روزه گرفته بودم ولی امسال که به سن تکلیف رسیدهام روزهای بیشتری روزه گرفته بودم.
فاطمه نگاهم میکند و در ادامه حرفش میگوید: ماه رمضان را دوست دارم، در این ماه دعا میخوانم، دعا خواندن و برای دیگران دعا کردن حس قشنگی دارد، اولین بار است که به گلزار شهدا آمدهام، اینجا حس و حال خوبی دارد.
فاطمه انگار که مطلبی یادش افتاده باشد، میگوید: من هم مانند دوستم حدیثه همه نمرههای کارنامهام خیلی خوب است فقط در دو درس نمره خوب گرفتهام. من هم با لبخند میگویم آفرین دختر خوب.
این روزه اولی با بیان اینکه احساس میکند با روزه گرفتن خدا بیشتر دوستش دارد، خاطر نشان کرد: از آنجایی که مادرم میگوید ماه مبارک رمضان ماه میهمانی خدا است، از اینکه مهمان خدا هستم از خوشحالی در پوست خود نمی گنجم.
آرزو دارم به مشهد بروم
سارا احمدزاده یکی دیگر از فرشتههای ۹ ساله میگوید: امسال اولین بار است که روزه کامل گرفتهام، قبلا روزه کله گنجشکی گرفته بودم و حس خوب روزه گرفتن را قبلا هم داشتهام، حالا نماز میخوانم، برای روزه گرفتن سحری بیدار میشوم و تا اذان منتظرم که چیزی نخورم. وقتی روزهام با خدا حرف میزنم، حجابم را رعایت میکنم و آرزو دارم به مشهد و زیارت امام رضا علیه السلام بروم.
ننه بلقیس و ۱۹ خواهر و برادرش
حرفهایم با فاطمه، حدیثه و سارا تمام نشده است که با صدای کف زدن و تشویق مهمانان، ننه بلقیس به صورت یک مادربزرگ وارد صحنه میشود و نوهاش با پرسیدن یک سئوال در مورد روزه گرفتن و اینکه فراموش کردم روزه بودم و آب خوردم او را به سالهای جوانی میبرد و دفتر خاطراتش را باز کرده و از عکسها و خاطرات آن روزها برای بچهها تعریف میکند.
ننه بلقیس وسط حرفهایش میگوید آن وقتها ۱۹ تا خواهر و برادر بودیم، ۱۴ تا برادر و ۵ تا خواهر و یک دفعه همه مهمانان با هم میگویند " وااااااااای". یعنی که چه خبر است؟
اجرای تئاتر تمام میشود و مجری برنامه که میکروفن با وی همراهی نکرده و قطع شده است میگوید: به اندازهای که از برنامه لذت بردید ننه بلقیس را تشویق کنید. اینجاست که دختران با کفهای مرتب یکصدا ننه بلقیس را صدا میکنند.
مجری جوان بعد از لحظاتی ورود حاج آقای قدوسی را اعلام میکند. حاج آقای قدوسی از آن روحانیون خلاق و مبتکری است که میتوان گفت بسیاری از جوانان تبریزی با برنامههای فرهنگی و خلاقیتهای ویژه او در اجرای برنامه آشنایی دارند و پای ثابت برنامههایش هستند.
حاج آقای قدوسی با ذکر صلوات به روی سن رفته و روی صندلی مینشیند.
جایزه ها کجا هستند
بعد از سلام میگوید دو تا سئوال دارم. سئوال دوم را اول میپرسم. جایزهها کجا هستند؟ جایزهها برای کیست؟
مسوول برگزاری مراسم سبد قشنگ جایزهها را نشان میدهد و میگوید جایزهها برای این دختران خوب روزه اولی است. حاج آقای قدوسی یک سئوال به زبان انگلیسی، عربی، چینی، استانبولی، اصفهانی، لری و کردی میپرسد و در آخر به زبان ترکی میگوید" کف احوال ناوار نه یوخ" و صدای خنده و شادی مهمانان فضای حسینیه را پر میکند.
یک نفر را صدا میکند تا کلمه " سیب" را به چهار زبان انگلیسی، عربی، فارسی و ترکی بگوید. یکی از دختران مقطع راهنمایی به روی سن می رود و می گوید: Apple, تفاح، سیب و آلما" و فاتحانه بعد از گرفتن جایزه پایین میآید.
یار خوش گفتگو
حالا حاج آقا نام امامان را با خود زمزمه میکند ولی صدایش واضح نیست "
ای یار با شهامت بگو تو از امامت
امامت خوش لقا دوازده پیشوا
آمده بعد از نبی اول ایشان علی، دوم امام حسن
سوم امام حسین ، چهارم امام سجاد
ولی وقتی به امام محمدباقر( ع) میرسد انگار فرشتههای ۹ و ۱۰ ساله میشنوند که این شعر برایشان آشناست و یکصدا میخوانند
" ای یار خوش گفتگو امام پنجم بگو
از طاهران طاهر است محمد باقر است
ششم جعفر صادق ، هفتم موسی کاظم
هشتم امام رضا ،رضا به حکم قضا
نهم محمد تقی، دهم علی نقی، یازدهم عسگری
دوازدهم صاحب است ، زنده ولی غایب است
ظهور کند زمانی، روشن کند جهانی
صل علی محمد صلوات بر محمد" و همگی صلوات بلند می فرستند.
حکم نماز سه رکعتی در مسافرت
حالا نوبت به پرسیدن سئوالات احکام و قرآنی میرسد.
سئوال اول: نماز سه رکعتی هنگام مسافرت دو رکعت میشود یا یک رکعت؟ چند نفری از دختران دستشان را بلند کردهاند تا جواب دهند، برخی از آنها بدون دست بلند کردن جواب میدهند. تعدادی از جوابها درست و تعدادی اشتباه است. حاج آقا خودش جواب میدهد: نماز سه رکعتی هنگام مسافرت تغییر نمیکند و همان سه رکعت است.
سئوال دوم: نماز چهار رکعتی هنگام مسافرت چند رکعت میشود؟ جواب این یکی را همه روزه اولیها میدانند و باهم جواب میدهند دو رکعت میشود و حاج آقا میگوید خودتان را محکم تشویق کنید.
حاج آقا در ادامه پنج نفر از دختران را برای اجرای مسابقه به روی سن دعوت میکند. مسابقه به این شکل است شرکت کنندگان مسابقه با شنیدن عدد یک قنوت میگیرند، با شماره دو به رکوع میروند، با شماره سه الله اکبر میگویند و با شماره چهار هم به حالت ایستاده نماز تمام شده و دستها را روی زانو میگذارند.
تمرکز کردن برای اجرای مسابقه ظاهرا برای بچهها سخت است و چند دقیقهای نمیگذرد که یکی یکی با تشویق دوستانشان از مسابقه حذف میشوند.
حالا نوبت به پرسیدن سئوالاتی با موضوع حیوانات میرسد.
سئوال اول: کدام یک از حیوانات گردنش دراز است و آنها باهم جواب میدهند زرافه.
سئوال دوم: فیل را چگونه حمام میبرند؟
" چه سوال سختی" این جمله را یکی از دختر بچهها به دوستش میگوید و او هم میگوید من که جوابش را نمیدانم.
چند نفری دست بلند کردهاند تا جواب دهند. یکی از آنها میگوید فیل با خرطومش خودش را میشوید و دوستانش هم جواب او را تایید میکنند. حاج آقا میگوید نه جوابت قبول نیست. بگم چه جوری فیل را میبرند حمام و همه میگویند بله.
فیل را از آخر بخوانی میشود لیف، فیل را لیف میکنند و می برند حمام.
در ادامه برنامه حاج آقای قدوسی دستش را جلوی میکروفن گرفته و با صدای خیلی آهسته میگوید هر کس فهمید من چه گفتم به او جایزه میدهم. حالا همه سکوت میشکنند تا صدای ضعیف حاج آقا را بشنوند. صدای خیلی ضعیفی را میتوان شنید" ای رهبر آزاده " همه تشخیص دادهاند که حاج آقا چه میخواند و با صدای بلند و رسا میگویند ای رهبر آزاده آماده ایم آماده ، این همه لشگر آمده به عشق رهبر آمده.
هر چیزی ارزش داره پوشش داره
حاج آقا در بخش دیگری از برنامه میپرسد روی میوه چه چیزی قرار دارد؟ همه میگویند پوست
اگر پوست میوه کنده شود در اصطلاح ترکی میوه شب تا صبح " قب قره و قوب قوری" میشود.
مروارید در کجا به وجود میآید؟ در صدف.
شکلاتی که پوشش دارد روی آن مگس نمینشیند.
حالا سئوال اصلی: آیا ارزش خانمها کمتر از شکلات، میوه و مروارید است؟ چطور آنها ارزش دارند خانمها هم چون پوشش دارند پس ارزش دارند و همگی باهم تکرار میکنند هر چیزی ارزش داره پوشش داره و سپس یکی از آنها این بیت حجاب را می خواند و جایزه میگیرد.
ای زن به تو از فاطمه این گونه خطاب است ارزندهترین زینت زن حفظ حجاب است.
تست هوش
نوبتی هم که باشد نوبت تست هوش است و حاج آقای قدوسی میگوید از بین این چهار کلمه ( عروس، داماد ، کشک و کیک) سه کلمه با هم مرتبط بوده و یکی با بقیه مربوط نیست آن را پیدا کنید.
خیلی از آنها گفتند کشک به سه کلمه عروس، داماد و کیک ارتباط ندارد ولی آن سه کلمه با هم مچ هستند.
یکی از دختران گفت این جواب غلط است من بیام توضیح بدم و روی سن رفت و گفت در ظاهر این سه کلمه با هم مرتبط هستند ولی اگر سه کلمه داماد، کیک و کشک را از آخر به اول بخوانیم همان کلمه میشود ولی کلمه عروس را از آخر بخوانیم کلمه دیگری درست میشود. پس کلمهای که با کلمات دیگر فرق دارد عروس است.
بعد از پایان برنامه حاج آقا، خانم مجری جوان که این بار میکروفن با وی به خوبی همکاری میکند گفت هر اندازه که از این برنامه لذت بردید تشویق کنید و صدای کف و تشویق به اوج خود میرسد.
پایان بخش این کار تمیز فرهنگی خواندن پیامهای قرآنی توسط فرشتههای روزه اولی بود که با دعوت خانم مجری به روی سن رفته و پیام قرآنی را برای مهمانان خواندند.
بعد از اجرای پیام قرآنی فرشتههای ۹ ساله در حالی که دستهایشان را بلند کرده بودند در کنار شهدا عهدنامه میثاق با شهدا را خواندند.
حالا همگی با هم به زیارت شهدا میرویم و دلهایمان را با نام و یاد شهدا صیقل میدهیم.
در کنار یادمان شهید گمنام ایستادهام و به این کار تمیز فرهنگی فکر میکنم که چگونه میشود در برابر هجمههای فرهنگی که علیه نوجوانان صورت میگیرد آنها را مصون نگهداشت.
صدای اذان از گلدستههای مسجد به گوش میرسد و فرشتههای سفید پوش برای اقامه نماز حاضر میشوند.
صفهای منظم گفتگو با خدا تشکیل میشود و حی علی خیرالعمل همه را به سوی خود میخواند.
بعد از اقامه نماز همه مهمانان به بخش دیگری از حسینیه گلزار شهدا که سفرههای افطار پهن شده است راهنمایی میشوند و یکی از خانمها دعای" اللهم لک صمنا و علی رزقک افطرنا و تقبل منا" را میخواند و همه با او زمزمه کرده و افطار میکنند.
در هنگام اجرای این برنامه فرهنگی از نزدیک شاهد بودم که خانم مهری قربانزاده به عنوان فرمانده پایگاه قمر بنی هاشم حوزه الزهرا چقدر زحمت میکشد و بیوقفه برای اجرای مراسم تلاش میکند
در پایان مراسم فرصت خیلی کوتاهی پیدا کرده و از او در مورد کم و کیف این مراسم میپرسم و او میگوید:
این مراسم برای ۴۰ نفر از دختران ۹ و ۱۰ ساله محله یوسف آباد خیابان عباسی برگزار شد، مهمانان ما از دختران اهل محله یوسف آباد و مدرسه علامه امینی بودند.
قربان زاده گفت: برای ماه مبارک رمضان تصمیم گرفته بودیم چند برنامه فرهنگی در سطح شهر اجرا کنیم. با مشورت کردن اعضای شورای پایگاه با همدیگر برای ترویج دین خدا و اینکه خاطره خوبی نسبت به ماه مبارک رمضان در ذهن کودکان به یاد بماند تصمیم گرفتیم مراسم جشن افطاری برای روزه اولیها برگزار کنیم و هزینه این مراسم نیز توسط اعضای شورای پایگاه تامین شده و هر کدام از آنها بخشی از هزینه مراسم را بر عهده گرفته بودند.
انتهای پیام/ ۶۰۰۲۰