به گزارش اقتصادآنلاین به نقل از همشهری، در طول یک دهه گذشته، رهبران چین، سیاست ملایم دنگ شیائوپینگ، معمار اصلاحات این کشور را کنار گذاشتند. سیاست او این بود: «قدرت خود را پنهان کنید، منتظر زمان مناسب بمانید.» آنها با اقداماتی مانند ساخت جزایر مصنوعی در دریای جنوبی چین، نفوذ به آبهای اطراف ژاپن و تایوان، درگیری با هند در امتداد مرز هیمالیا و فشار اقتصادی به استرالیا، چهره دیگری از خود در جهان به نمایش گذاشتهاند. در زمینه تجارت، چین با حمایت مالی از شرکتهای دولتی خود و اجبار شرکتهای خارجی به انتقال مالکیت معنوی به شرکای چینیشان، تلاش کرد که معادلهها را به نفع خود تمام کند. ترامپ با تعیین تعرفه برای واردات کالاهای چینی، پاسخ ناشیانهای به این حرکت داد، اما تصمیم او برای تحریم شرکتهایی مانند هواوی که قصد داشت با توسعه شبکههای 5G تهدید امنیتی برای آمریکا ایجاد کند، با حمایت قاطع هر 2حزب جمهوریخواه و دمکرات روبهرو شد.
با وجود این رویاروییها، آمریکا و چین همچنان در زمینههای اقتصادی و اکولوژیستی به یکدیگر وابسته هستند. واشنگتن بدون پرداخت هزینههای سنگین نمیتواند اقتصاد خود را بهصورت کامل از پکن منفک کند. ارزش معاملههای تجاری چین و آمریکا حدود 500 میلیارد دلار در سال است. 2کشور همچنین تبادلات گستردهای در زمینه دانشگاهی و گردشگری دارند. همچنین فراموش نکنیم که چین در مقایسه با آمریکا، شرکای تجاری بیشتری در جهان دارد.
برخی کارشناسان که نگاه خوشبینانهای ندارند، معتقدند که اصلاح رفتار چین با توجه به میزان جمعیت و رشد اقتصادی سریع آن، غیرممکن است. اما اگر پتانسیل متحدان آمریکا را درنظر بگیریم، میبینیم که مجموع ثروت آمریکا، ژاپن و اروپا بسیار بیشتر از چین است. این موضوع، اهمیت اتحاد آمریکا و ژاپن را برای ایجاد ثبات و توسعه شرق آسیا و اقتصاد جهان دوچندان میکند.
دولتمردان آمریکا زمانی امیدوار بودند که پکن تبدیل به عضوی مسئولیتپذیر در نظام بینالمللی شود. اما شی جین پینگ، رئیسجمهور چین، کشورش را در مسیری پرچالش هدایت کرد. حدود 20سال پیش، آمریکا از عضویت چین در سازمان تجارت جهانی حمایت کرد، اما پکن این لطف واشنگتن را آنطور که شایسته بود، پاسخ نداد.
منتقدان در آمریکا معمولا بیل کلینتون و جورج دابلیو بوش، رؤسای جمهور پیشین این کشور را بهدلیل تسامح در مقابل چین محکوم میکنند. اما همهچیز به این سادگی نیست. درست است که دولت کلینتون درهای تعامل را به روی چین باز کرد، اما همزمان در راستای تقویت اتحاد نظامی با ژاپن هم گام برداشت تا بتواند رشد ژئوپلتیک پکن را مهار کند. آن زمان 3قدرت بزرگ در شرق آسیا وجود داشت (آمریکا، ژاپن و چین) و پس از آنکه آمریکا متحد ژاپن (بهعنوان سومین قدرت بزرگ اقتصادی جهان) باقی ماند، 2کشور میتوانستند نفوذ چین را کنترل کنند.
کورت کمپل، مجری توانمند سیاستهای کلینتون، اکنون در دولت بایدن بهعنوان هماهنگکننده امور آسیا در شورای امنیت ملی آمریکا معرفی شده است. از سال 2000تاکنون، نگارنده و ریچارد آرمیتاژ، معاون سابق وزارت خارجه آمریکا، مجموعهای از گزارشها را درباره رابطه استراتژیک توکیو و واشنگتن منتشر کردیم. در گزارش پنجم ما که حدود 2ماه پیش از سوی مرکز مطالعات استراتژیک و بینالمللی آمریکا منتشر شد، اشاره شده که ژاپن مانند خیلی از کشورهای دیگر آسیایی دوست ندارد که تحت نفوذ چین قرار بگیرد. این کشور هماکنون نقش اصلی را برای اتحاد ایفا میکند؛ تنظیم برنامههای منطقهای، حمایت از توافقهای تجارت آزاد و همکاریهای چندجانبه و اجرای استراتژیهای جدید برای ایجاد نظم در منطقه.
شینزو آبه، نخستوزیر پیشین ژاپن، برای تقویت توان دفاعی کشورش تحت منشور سازمان ملل متحد، تفسیر جدیدی از اصل نهم قانون اساسی ژاپن (پرهیز از جنگطلبی و داشتن نیروهای مسلح) ارائه کرد. او همچنین بعد از خروج ترامپ از پیمان شراکت ترانس پاسیفیک، همچنان به این معاهده تجارت منطقهای پایبند ماند. رایزنیهای چهارجانبه با هند و استرالیا از دیگر سیاستهای آبه برای ثبات در منطقه اقیانوس آرام و هند بود.
خوشبختانه انتظار میرود که این سیاست و رهبری منطقهای، در دوران نخستوزیری یوشیهیده سوگا که دبیر ارشد کابینه آبه بوده نیز ادامه داشته باشد. همچنان، علایق و ارزشهای دمکراتیک مشترک، پایه اصلی اتحاد ژاپن و آمریکا را تشکیل خواهد داد. یک نظرسنجی از مردم ژاپن نشان میدهد که اعتماد به آمریکا هیچوقت تا این اندازه بالا نبوده است. جای تعجب نبود که سوگا یکی از نخستین رهبران جهان بود که بایدن بعد از مراسم تحلیف با او تماس گرفت تا نخستوزیر ژاپن را از ادامه تعهد آمریکا به شراکت استراتژیک با این کشور مطمئن کند.
اتحاد توکیو-واشنگتن همچنان در 2کشور طرفدار دارد، زیرا هر یک از طرفین میدانند که بیشتر از همیشه به یکدیگر احتیاج دارند. آمریکا و ژاپن در کنار هم میتوانند ترمز زیادهطلبیهای چین را بکشند و حتی در حوزههایی مانند آبوهوا، تنوع زیستی، همهگیری کرونا و ایجاد نظم اقتصادی جهانی با پکن همکاری کنند. به همین دلیل، همانطور که دولت بایدن استراتژیهای خود را برای کنترل رشد چین تغییر میدهد، اتحاد با ژاپن بهعنوان اولویت نخست او باقی خواهد ماند.