به گزارش گروه حوادث رکنا؛ علی چاهه / روزنامه ایران، نفر اول میگوید: «موقع پول گرفتن از عابربانک کنارم آمد. به او تذکر دادم تا از من فاصله بگیرد اما ناگهان شروع به تهدید من با چاقو کرد و به زور کارت عابربانک مرا با خود برد. فردای آن روز تا کارتام را سوزاندم، متوجه شدم ۱۰ میلیون و ۴۰۰ هزار تومان از حسابم برداشت کرده بود.» این در حالی است که نفر دوم حتی متوجه نمیشود که فرد کی کارت عابربانک سرقتی خود را با کارت او جابه جا کرده است. در این بین نفر سوم نیز شروع به تعریف میکند: «ساعت ۸ شب بود که میخواستم از عابربانک پول بگیرم، این فرد به من چسبید و در سریعترین زمان ممکن کارت مرا با خود برد یعنی وقتی به کارتی که در دستم بود دقت کردم، تازه فهمیدم که او کارت مرا با خود برده است. دنبالش نیز رفتم اما کار از کار گذشته بود و به او نرسیدم. تا اینکه فردای آن روز به سرعت برای سوزاندن کارت به بانک مراجعه کردم ولی متأسفانه 40 میلیون تومان پول مرا از کارت با خرید کردن، برداشت کرده بود.»
سپس خود متهم شروع به صحبت میکند و دلیل این اقداماتاش را نداری و بیپولی بیان کرده و میگوید: آن پولها را برای خرج خانه و مواد مخدر خودم برمیداشتم و راهی جز دزدی نداشتم.
گفتوگو با دزد کارتهای عابربانک مردم
چند سالات است و آیا تاکنون سابقه کیفری داشتی؟
40 سالهام و یک بار هم سابقه کیفری داشتهام که آن نیز مربوط به سرقت و زورگیری میشود. یک سالی نیز برای آن حبس کشیدم.
چرا آن یک سال زندان برای تو درس عبرت نشد تا دیگر دزدی نکنی؟
زن و بچهدار هستم و باید خرج و مخارج آنها را تأمین کنم. از طرفی بدهکار نیز هستم. بنابراین چارهای برای من جز سرقت نمانده بود پس مجبور شدم که دوباره دست به سرقت بزنم.
هرکسی بدهی دارد یا مشکلی را در زندگی احساس میکند باید دزدی کند؟
طبیعتاً نباید سرقت کرد اما حقیقت این است که وقتی سابقهدار میشوی هیچ جایی به تو کار نمیدهند پس راهی جز سرقت برای تو باقی نمیماند. من هم قبلاً کار میکردم. از برقکشی و نجاری گرفته تا کارهای مختلف ساختمانی اما وقتی کار نباشد طبیعتاً دست به این کارها میزنیم، من امروز پشیمانم اما خوب چارهای نداشتم.
چرا چاره نداشتی؟ بسیاری از کارگاهها برای استخدام که سوء پیشینه نمیخواهند!
نه من هر جایی که رفتم برای کار سوءپیشینه میخواستند انگار دزد بودن را روی پیشانی من حک کرده بودند.
شگردت چه بود؟!
بیشتر بعدازظهرها که بانکها تعطیل بودند، کنار دستگاههای خودپرداز میایستادم و وقتی متوجه رمز کارت کسی میشدم به بهانه کمک کردن در کارهای بانکیاش پشت دستگاه میایستادم و وقتی کارش تمام میشد، کارت را از دستگاه خارج میکردم و کارت سرقتیای که داشتم را با کارتاش عوض کرده و با سرعت فرار میکردم و قبل از اینکه آن مرد متوجه شود و کارتاش را بسوزاند تا جایی که میتوانستم کارتاش را خالی میکردم و اما اگر آن شخص اجازه نمیداد کار بانکیاش را انجام بدهم وقتی کارتاش را از دستگاه میگرفت با تهدید چاقو آن را میگرفتم و سریع برداشتهایی از حساباش داشتم و تا وی کارتاش را بسوزاند میتوانستم پول میلیونی به جیب بزنم.
با این پولها چکار میکردی؟
خرج خانواده را میدادم و مابقی آن را برای مصرف موادمخدر خود استفاده میکردم.
چه چیزی مصرف میکردی؟
هرچیزی که دستم میآمد را میکشیدم.
سرانجامات چه خواهد شد و چه کار میخواهی بکنی؟
امیدوارم زودتر حل شود و من هم مواد را کنار بگذارم تا شاید بتوانم یک کار آبرومند داشته باشم. خودم هم از خودم خجالت میکشم که بهعنوان مردی متأهل چنین کارهایی کردهام.