به گزارش اقتصادنیوز، محاسبات نشان میدهد سرمایه سرانه ایرانیان در 10 سال گذشته نزدیک به 50 درصد کاهش یافته است. این در حالی است که مصرف سرانه در همین بازه زمانی نهتنها نزولی نبوده بلکه بالغ بر 21 درصد هم افزایش یافته است.
مصرف سرانه حقیقی ایرانیان در دو سال گذشته بالغ بر 18 درصد رشد را تجربه کرده، در حالی که رشد سرمایه سرانه در همین بازه زمانی تنها 3.6 درصد بالاتر رفته است. به بیان دیگر، سرعت رشد مصرف خصوصی ایرانیان در سالهای 1400 و 1401 حدودا 5 برابر سرعت رشد سرمایهگذاری در کشور بوده است.
ترس از پس انداز در خانوارهای ایرانی /مصرف سرانه در قله
بررسیها نشان میدهد در برهههایی که در کشور شاهد کاهش حجم اقتصاد و رشد اقتصادی منفی بودهایم، سرمایه سرانه سقوط چشمگیری را تجربه کرده است، اما در همین حال مصرف سرانه با شیبی کاملا ملایم کاهش یافته است. به عنوان مثال در سال 90 با آغاز تحریم در فاصله سالهای 90 تا 94 سرمایه سرانه کاهش بالغ بر 40 درصدی را متحمل شد، در حالی که مصرف سرانه در همین بازه زمانی تنها 7 درصد پایینتر آمد.
بر اساس محاسبات صورتگرفته، همبستگی رشد اقتصادی و تغییرات سرمایه سرانه در مقایسه با همبستگی رشد اقتصادی و تغییرات مصرف سرانه، بیشتر است. به بیان دیگر، میان سرانه سرمایه و مصرف سرانه، این سرمایه سرانه است که در مواجه با تغییرات تولید ناخالص داخلی واکنش بیشتری نشان میدهد. این امر از منظر اقتصاد کلان گویای چسبندگی مصرف در چرخههای رکود و رونق اقتصاد است.
از منظر اقتصاد کلان، زمانی که فضای اقتصاد مهآلود میشود و نااطمینانی افزایش مییابد، مردم مصرف در دوره فعلی را به مصرف در دوره آتی ترجیح میدهند. به عبارت دیگر میتوان گفت با افزایش نااطمینانیها در اقتصاد، مردم برای فرار از ترس اینکه دیگر نتوانند در دورههای بعدی با کیفیت فعلی خرید کنند، مصرفشان را در زمان حال افزایش میدهند. البته جنس مصرف مردم در این مواقع عموما از نوع کالاهای بادوام است. پیشبینی میشود این دقیقا همان اتفاقی باشد که در دو سال اخیر رخ داده است.
سقوط سرمایهگذاری در اقتصاد ایران /اثر برجام و تحریم بر انباشت سرمایه
محاسبات نشان میدهد مصرف سرانه حقیقی ایرانیان طی 16 سال گذشته با شیبی ملایم رو به صعود بوده است. این در حالی است که در همین بازه زمانی تولید سرانه در کشور تعریف چندانی نداشته است. بر این اساس میتوان گفت که با وجود نوسانات اقتصادی در چندین سال گذشته، مردم تا جای ممکن سعی کردهاند سطح مصرف خود را حفظ کنند؛ اما به قیمت کاهش پسانداز.
از تقسیم مصرف به تولید ناخالص داخلی (سهم مصرف از حجم اقتصاد)، مصرف متوسط به دست میآید. از منظر اقتصاد کلان، مصرف متوسط رفتار ضدچرخهای دارد. به بیان سادهتر، هر زمان که اقتصاد وارد رکود میشود و رشد منفی را تجربه میکند، سهم مصرف از حجم اقتصاد افزایش مییابد و هر زمان که وارد دوره رونق و رشد مثبت میشویم، سهم مصرف از حجم اقتصاد کاهش خواهد یافت.
بر اساس این نظریه مصرف دارای یک چسبندگی بوده و تغییر مصرف سریع و راحت رخ نمیدهد. از همین رو زمانی که رشد اقتصادیِ منفی به ثبت میرسد و حجم اقتصاد کوچک میشود، مردم در وهله اول فشار این رشد منفی را با کاهش پسانداز پاسخ میدهند و مصرفشان به اندازه کاهش حجم اقتصاد، کم نمیشود.
به بیان سادهتر، زمانی که اوضاع اقتصاد بد میشود و درآمد کاهش مییابد، مردم ابتدا پسانداز و سرمایهگذاری خود را کاهش میدهند و تا جای ممکن سعی میکنند میزان مصرف خود را کاهش کمتری بدهند و تغییرات سبد مصرفیشان را به حداقل برسانند.
بر این اساس، سرعت کاهش مصرف در زمان رکود، کمتر از سرعت کاهش حجم اقتصاد است که این امر موجب افزایش مصرف متوسط میشود. همچنین در زمان رونق سرعت رشد مصرف کمتر از سرعت رشد اقتصاد است که منجر به کاهش متوسط مصرف میشود. البته بالا و پایین شدن مصرف متوسط برای دورههای کوتاهمدت و سالانه است و در بلندمدت، مردم مصرف خود را با حجم اقتصاد تطابق میدهند و به یک نرخ مصرف متوسط تعادلی میرسیم.
بر اساس آخرین دادههای منتشر شده از سوی مرکز آمار درباره تولید ناخالص داخلی ایران، رشد اقتصادی در پاییز سال گذشته 2.8 درصد به ثبت رسیده است. با خروج آمریکا از برجام از تابستان سال 97 رشد اقتصادی در کشور منفی شد و این روند تا پاییز سال 99 نیز ادامه پیدا کرد.
از زمستان بار دیگر رشد اقتصادی در کشور مثبت شد. از منظر اقتصاد کلان، مثبت شدن رشد پس از چندین فصل تجربه رشد منفی، دور از ذهن نیست؛ چراکه در دوران رکود حجم اقتصاد کوچک شده و با کوچکترین تکانه مثبتی رشد اقتصادی به بالاتر از صفر میآید. البته روی کار آمدن جو بایدن در آمریکا نیز در همان برهه زمانی بر مثبت شدن رشد اقتصادی بیتاثیر نبوده و بررسیها نشان میدهد دقیقا همزمان با نشستن بایدن بر صندلی ریاست جمهوری آمریکا، رشد اقتصادی بخش نفت در زمستان سال 99 بالغ بر 33 درصد بوده است.
روند مثبت رشد که در زمستان 99 آغاز شد، تا پاییز 1401 ادامهدار بود. همچنین همزمان با مثبت شدن رشد حجم اقتصاد کشور، مصرف خصوصی هم رشد بالایی را تجربه کرده است. میانگین رشد اقتصادی در سال 1400 حدود 4.4 درصد تخمین زده شده، این در حالیست که میانگین رشد مصرف در همین سال 12.7 درصد بوده است. همچنین در سال گذشته نیز میانگین رشد مصرف یا هزینه خصوصی مردم بالغ بر 4 درصد بیشتر از رشد اقتصادی برآورد شده است. بر همین اساس نیز سهم مصرف خصوصی از کیک اقتصاد ایران با به بالاتر از 50 درصد رسیده است. به بیان دیگر، بیش از نصفِ ارزش افزوده اقتصادیِ شکل گرفته در کشور، به مصرف خصوصی مردم میرسد.
با تقسیم هزینه مصرف نهایی خصوصی بر جمعیت کشور، مصرف سرانه به دست میآید. همانگونه که گفته شد، از ارقام مصرف خصوصی و تولید سرانه اثر تورم گرفته شده و اعداد حقیقی است. بررسیها نشان میدهد مصرف سرانه ایرانیان در سال 85 حدود 3 میلیون و 630 هزار تومان بوده که این رقم اکنون به نزدیکی 5 میلیون تومان رسیده است.
به بیان سادهتر، مصرف سرانه ایرانیان در طول 16 سال گذشته بالغ بر 37 درصد افزایش یافته، در حالی که تولید سرانه در کشور در طول همین بازه زمانی تنها 5 درصد بالاتر رفته است. بر اساس محاسبات صورت گرفته مصرف سرانه ایرانیان در 1401 به بالاترین حد خود در چندین سال گذشته رسیده است.
بررسیها نشان میدهد با وجود اینکه در 16 سال گذشته تولید سرانه حقیقی ایرانیان نوسان داشته، مصرف سرانه حقیقی بسیار کمنوسان و با شیبی ملایم روندی صعودی را تجربه کرده است. برای مثال در سال 91 با آغاز تحریمها علیه کشور، شاهد کاهش قابل توجه تولید سرانه در کشور بودیم، اما مصرف سرانه به مقدار بسیار کمی تغییر کرد. این اتفاق در سال 97 هم بار دیگر تکرار شد.
به طور کلی از دید اقتصادی کلان، زمانی که حجم اقتصاد دچار نوسان میشود مردم سعی میکنند مصرف خود را تا جای امکان در همان سطح قبلی حفظ کنند. به بیان سادهتر، زمانی که تولید سرانه یا درآمد سرانه نزولی میشود، مردم مصرفشان را کمتر از کاهش درآمدشان کاهش میدهند.
همانگونه که گفته شد، سرانه مصرف ایرانیان به بالاترین حد خود در چندین سال گذشته رسیده، حتی این شاخص از سال 96 هم بالاتر برآورد شده است. به عبارت دیگر با وجود اینکه قله تولید سرانه کشور در سال 96 به ثبت رسیده، تولید سرانه در 1401 از سال 96 پایینتر است، اما مصرف سرانه سال 1401 از مصرف سرانه سال 96 هم بالاتر است.
این امر نشان میدهد در چند سال اخیر بویژه در سالهای 1400 و 1401 میل نهایی به مصرف در ایرانیان بالاتر رفته است. البته برآورد میشود که تمایل مصرف مردم بیشتر به سمت کالاهای با دوام بوده تا کالاهای مصرفی محض. سوالی که ایجاد میشود این است که چگونه با وجود شرایط بد اقتصادی، مصرف سرانه مردم بالا رفته است؟ این امر را میتوان متأثر از چند عامل دانست:
بر اساس تئوریهای مصرف در اقتصاد کلان، زمانی که شرایط آینده اقتصاد مبهم بوده و نااطمینانی از آینده افزایش مییابد، نرخ تنزیل ذهنی افراد بالا میرود. زمانی که نرخ تنزیل ذهنی بالاتر میرود، افراد برای مصرف در دوره فعلی ارزش بالاتر قائل میشوند تا مصرف در دورههای بعد. به بیان سادهتر زمانی که فضای اقتصاد مهآلود شده و پیشبینی مردم از آینده مبهم میشود، افراد ترجیح میدهند مصرفشان را در همین دوره فعلی انجام دهند.
برای مثال فرض کنید شما امسال احتیاج ضروری به خرید تلفن همراه ندارید، اما با توجه به شرایط اقتصادی ترس این را دارید که با این وضعیت تورمی و اقتصادی جامعه، آیا در سال آینده میتوانید گوشی تلفن همراه خریداری کنید یا خیر؟ در چنین شرایطی احتمال دارد ترجیح دهید که نیاز مصرفی خود را در همین امسال تأمین کنید. همانگونه که گفته شد، عموما این نوع نیازهای مصرفی از نوع کالاهای مصرفی بادوام است.
یکی از عوامل اصلی در تعیین مصرف بین دوره فعلی و آتی، نرخ بهره است. هرچه نرخ بهره بالاتر باشد تمایل افراد به پسانداز افزایش یافته و مصرف در دوره فعلی کاهش مییابد. نرخ بهره (سود) اسمی منهای نرخ تورم برابر با نرخ بهره حقیقی است. آنچه در اقتصاد اهمیت فراوانی دارد همین نرخ بهره حقیقی است که بازیگر بسیار مهمی در اقتصاد کلان است. با توجه به تورمهای 50 درصدی حال حاضر در کشور و نرخ سود اسمی 22 درصدی، نرخ بهره حقیقی در کشور حدودا منفی 30 درصد است.
با توجه به اینکه نرخ بهره حقیقی در ایران شدیدا منفی است، مردم تمایل زیادی به پسانداز ندارند. البته در ایران با توجه به اینکه نرخ بهره اسمی توسط دولتها دستوری تعیین میشود، نرخ بهره حقیقی در نظام بانکی و نرخ بهره حقیقی در اقتصاد کمی متفاوت است، اما در اصل موضوع آنچان تغییری به وجود نمیآید. همچنین با توجه به تورم بالایی در کشور وجود دارد، همواره ترس این وجود دارد که ارزش پولی که دست افراد است، دیگر در سال آینده پابرجا نخواهد بود.
یک سناریو و دلیلی هم که میتوان برای اوجگیری مصرف در دو سال اخیر برشمرد، کرونا است. عموما زمانی که بحرانهایی مانند کرونا رخ میدهد مصرف خصوصی جامعه به طور قابل توجهی کاهش مییابد. از همین رو میتوان گفت که ایست مصرفی که در سال 99 در کشور رخ داده بود، با عادیتر شدن شرایط به سالهای 1400 و 1401 سرریز کرده است.
میانگین رشد اقتصادی در سال گذشته 3.3 درصد برآورد شده است. این در حالیست که میانگین رشد سرمایهگذاری ناخالص در 1401 حدود یک درصد بوده است. بررسیها نشان میدهد در سال گذشته، سرعت رشد انباشت سرمایه کمتر سرعت رشد اقتصاد بوده و در مقابل، سرعت رشد مصرف خصوصی به شکل قابل توجهی بالاتر به ثبت رسیده است. به عبارت دیگر در سال گذشته ارزش افزوده اقتصادی شکل گرفته در کشور، عمدتا به مصرف خصوصی مردم رسیده است.
به طور کلی وضعیت انباشت سرمایه در یک دهه گذشته وضعیت خوبی نداشته است. آمارها نشاندهنده این است که حجم حقیقی اقتصاد ایران در طول یک دهه تنها 10 درصد بزرگتر شده، اما در مورد انباشت سرمایه اوضاع به شدت وخیمتر بوده است. حجم حقیقی انباشت سرمایه ناخالص از 170 هزار میلیارد تومان در سال 90 به حدود 100 هزار میلیارد تومان رسیده است.
به نظر میرسد در 10 سال گذشته که اقتصاد ایران حال مساعدی نداشته و به آن فشار زیادی وارد شده، عمده این فشار به بخش سرمایهگذاری منتقل شده است. به عبارت دیگر، با کوچک شدن حجم کیک اقتصاد ایران، بخش انباشت سرمایه با شدت بیشتری نسبت به سایر بخشها نزولی شده است.
از تقسیم حجم حقیقی انباشت سرمایه بر جمعیت، سرمایه سرانه به دست میآید. این شاخص بیان میکند به طور متوسط به ازای هر ایرانی سالانه چه اندازه سرمایهگذاری در کشور صورت گرفته است. بررسیها نشان میدهد روند سرمایه سرانه در کشور در 16 سال گذشته پر نوسان بوده اما با توجه به اوضاع اقتصادی که در یک دهه گذشته در کشور تجربه کرده، روند سرمایه سرانه ایرانیان در کل روندی نزولی داشته است. روند سرمایه سرانه را در 16 سال گذشته میتوان به چهار برهه تقسیم کرد:
سرمایه سرانه حقیقی ایرانیان در سال 85 نزدیک به 2 میلیون تومان برآورد شده است. بررسیها نشان میدهد از سال 85 تا 90، هر ساله سرمایه سرانه ایرانیان افزایش یافته و در سال 90 به قله خود در اقتصاد ایران رسیده است. اجرای طرح مسکن مهر در سالهای پایانی دهه 80 و سرمایهگذاری صورت گرفته در بخش مسکن یکی از عوامل اصلی روندی صعودی انباشت سرمایه در سالهای مذکور است.
در ابتدای دهه 90 با آغاز دور نخست تحریمها، اقتصاد ایران به شدت دچار مشکل شد، به گونهای که تنها در عرض یک سال انباشت سرمایه در کشور بالغ بر 30 درصد کاهش یافت. به طور کلی تا سال 94 این روندی نزولی در سرمایهگذاری ادامه یافت، محاسبات نشان میدهد از سالهای 90 تا 94 سرمایه سرانه ایرانیان بالغ بر 40 درصد کاهش پیدا کرد.
در تابستان سال 94 بود توافق برجام به امضا رسید. اثرات این توافق از سال 95 در کشور نمایان شد، به گونهای که رشد اقتصادی به ثبت رسیده در سال 95 بالغ بر 14 درصد بود. این روند مثبت بودن رشد در سال 96 هم ادامه پیدا کرد. یکی از اثرات برداشته شدن تحریم، افزایش سرمایهگذاری در کشور است. از همین رو سرمایه سرانه ایرانیان در سال 96 نسبت به سال 94 افزایش 27 درصدی را تجربه کرد. بررسیها نشان میدهد عمده سرمایهگذاری در سالهای مذکور در بخش ماشینآلات و تجهیزات بوده است.
در ابتدای سال 2017 میلادی بود که یک فرد جمهوریخواه بر مسند ریاست جمهوری ایالات متحده آمریکا نشست. همانطور که انتظارات منفی پیشبینی کرده بودند، در ابتدای سال 97 ترامپ از برجام خارج شد و تحریمها علیه ایران برگردانده شد. از همین رو نیز اقتصاد ایران به شدت تحت تاثیر این رخداد قرار گرفت و رشد اقتصادی در کشور منفی شد. به تبع آن سرمایهگذاری و سرمایه سرانه نیز روندی نزولی به خود گرفت و این روند تا سال 99 ادامه یافت. محاسبات نشان میدهد سرمایه سرانه ایرانیان از سال 96 تا 99 حدود 31 درصد کاهش را تجربه کرد. در سالهای 1400 و 1401 روند نزولی متوفق شد اما بهبود قابل ملاحظهای در شاخص سرمایه سرانه دیده نمیشود.
همانگونه اقتصاد و تولید سرانه ایرانیان در یک دهه گذشته اوضاع مساعدی نداشته اما شرایط در مورد انباشت سرمایه و سرمایه سرانه به مراتب وخیمتر بوده است. بررسیها نشان میدهد علت اصلی این رخداد روند صعودی مصرف سرانه ایرانیان در همین بازه زمانی است.