به گزارش خبرنگار آموزش و پرورش خبرگزاری فارس، هفته معلم که نزدیک میشود تازه یادمان میافتد که یک زمانی مدرسه میرفتیم و معلمانی داشتیم که اتفاقا خیلی هم دوستشان داشتیم.
معلمانی که بعد از چندین سال، وقتی در یک فروشگاه یا خیابان، نگاهمان به نگاهشان گره میخورد، چنان ذوق میکنیم و به سمتشان پر میکشیم که گاهی دیگران هم میایستند تا نظارهگر این همه مهربانی باشند و برای لحظاتی از فکر و خیال سختیها زندگی رها شوند.
حالا باز هم همان هفته معلم در راه است و باز هم یادمان افتاده است که چه معلمانی داریم. معلمانی که درس زندگی را در کلاسهای مدرسه به ما آموختند. البته برخی از معلمان، یک کارهای ویژه انجام دادند که برای ما خاصتر شدهاند. یکی از همین معلمان، سرکار خانم اعظم سعیدیانفر معلم دبستان سید احمد حسنزاده ناحیه ۶ شهر اصفهان است که کلاس درس را در بیمارستان برپا کرده است.
* کلاس درس در بیمارستان؟
شاید فکر کنید خانم سعیدیانفر خدای ناکرده بیمار است و به همین دلیل کلاس درس را در بیمارستان برگزار میکند، نه، ماجرای این خانم معلم به 15 سال پیش بر میگردد؛ وقتی پدر خانم معلم به دلیل بیماری سرطان، در بیمارستان بستری بود و او تقریبا در بیمارستان با پدرش زندگی میکرده است.
خانم معلم سعی میکند لرزش صدایش را بپوشاند و غم عمیقی که از نبود پدر میکشد را پشت لبخند مهربانش قایم کند؛ میگوید: «پدرم حدود ۱۵ سال مبتلا به بیماری سرطان بود و این بیماری قطره قطره وجودش را میکشید. به همین دلیل نیاز به خدمات درمانی داشت و مدام در بیمارستان بستری میشد؛ ما بیشتر لحظات زندگی را در بیمارستان در کنار پدر گذراندیم اما در نهایت سرطان بر پدر غالب شد و او را سال گذشته از ما گرفت».
خانم معلم بر بغض خود فائق میآید و به تصمیمی که بعد از ماجرای فوت پدر ذهنش را مشغول کرده بود، اشاره میکند و ادامه میدهد: «خب، روزهای که در بیمارستان در کنار پدر بودیم، با خودم فکر میکردم، که خانوادههایی که بیمار دارند، نیاز به حمایت روانی و مادی دارند. چرا هم هزینهها بالاست و هم اینکه رفت و آمد و شرایط بیماری، روح و روان افراد خانواده را آزرده میکند.
آنجا با خودم فکر کردم کودکانی که در بیمارستان بستری هستند، جدا از شرایط بیماری، از فضای آموزش محروم میشوند یعنی هم بیمارند و هم این ظلم را میبینند که از آموزش محروم میشوند».
* آموزش به بچههایی که روی تخت بیمارستان هستند
خانم سعیدیانفر که سرگروه استانی پایه چهارم ابتدایی است در این مدت با سازمانهای مردم نهادی که در زمینه آموزش بچهها فعالیت میکنند نیز آشنا شد و در نهایت مصمم میشود که به نیت خیرات برای پدر مرحومش و کمک به خانواده دانشآموزان بیمار، در بیمارستان به بچهها درس دهد.
او روزها یکشنبه و سهشنبه بعد از ساعت کاری، به بیمارستان میرود و با بچههای مدرسهای که در بیمارستان بستری هستند، درس کار میکند. خانم معلم اشاره هم میکند که درس دادن به کودک در بستر بیماری که درد میکشد هم راحت نیست اما معتقد است که این اقدام او، امید به زندگی را بیشتر میکند. البته خانواده کودک بیمار هم نهتنها با خانم معلم همراهی دارند بلکه از حضور فردی که بدون چشمداشت برای کمک آمده، استقبال میکنند.
* خانم معلم مثل مادر
خانم معلم این اقدام را به یاد پدر انجام میدهد چرا که او همیشه بر «عشق ورزیدن به مردم بهویژه کودکان» تأکید میکرد و خانم معلم سعی میکند این عشق را به بچههای بیمار بدهد. همین هم هست که او از لفظ «فرزندم» برای بچهها اشاره میکند.
او البته در کنار آموزش پیگیر، بهبود درمانشان هم هست و لحظه شماری میکند که هر کدام از این کودکان پاک و معصوم که گرفتار بیماری شدند، بهبود یابند، دوباره به بازی و شادی بپردازند و بتوانند به کلاسهای درس مدرسه بازگردند.
خانم معلم داستان ما، هشت سال که در منطقه محروم حصه درس میدهد. در این سالها زندگیاش در بیمارستان و مدرسه خلاصه شده است و او باز با یادآوری غم از دست دادن پدر غمگین میشود اما میداند که پدر از تصمیم او خوشحال است و این همان قوت قلبی است که باعث میشود نبود پدر را تاب بیاورد.
خانم معلم حالا تمام تلاشش را میکند تا بتواند قدمی برای بچههای بیمار بر دارد و روزهای تلخ و دردناک بیماری برای آنها و خانوادههایشدن کمی سهلتر بگذرد.
فراموش نکنیم یادآوری کنیم که روز معلم پیشاپیش بر همه معلمان صبور، مهربان و ایثارگر کشورمان مبارک باد.
پایان پیام/