گروه بینالملل خبرگزاری فارس – مهدی پورصفا: در سال ۲۰۰۲ میلادی با نشست سالانه منافقین در واشنگتن اولین برگ از پرونده هستهای ایران ورق خورد؛ زمانی که آمریکا در راه فراهم کردن مقدمات حمله به خاورمیانه و برهم زدن نظم سابق در این منطقه از دنیا بود.
بخش اول این گزارش را اینجا بخوانید.
ایران در ابتدا از در مصالحه با غرب بر سر پرونده هستهای خود وارد شد اما همانگونه که «محمد البرادعی» رئیس وقت آژانس بینالمللی انرژی اتمی نقل میکند، «استفان هادلی» مشاور وقت امنیت ملی دولت بوش بر این نکته تاکید کرد که به ایران اجازه چرخش یک ماشین غنیسازی را نخواهیم داد. همین سرسختی آمریکاییها تمام ابتکارات دیپلماتیک اروپایی را بیاثر کرد و از سال ۲۰۰۵ ایران تمام محدودیتهای اتمی را کنار گذاشت.
در مقابل آمریکا و متحدان اروپایی آن نیز پرونده هستهای ایران را با ادعای تهدید علیه امنیت جهانی به شورای امنیت سازمان ملل متحد بردند. این حرکت آغاز صدور سلسله قطعنامههایی علیه تهران بود که زمینه را برای اعمال تحریمهای گسترده فراهم کرد.
در مقابل ایران با تکیه بر ذخیره راهبردی که در طول سالهای گذشته اندوخته بود به گسترش نفوذ خود در منطقه پرداخت. بسیاری از گروههای معارض عراقی در دوران صدام که حالا تبدیل به احزاب بزرگ سیاسی در این کشور شده بودند، سالها با ایران در یک جبهه علیه رژیم بعثی جنگیده بودند. این گروهها حالا با توجه به جمعیت بالای خود توانسته بودند کنترل دولت را بهدست بگیرند. این نکتهای بود که آمریکاییها آن را بهدرستی متوجه شده بودند. از این به بعد طی سالهای بعد مهمترین دغدغه آمریکاییها مبارزه با نفوذ ایران درمنطقه بود. این در حالی بود که محبوبیت ایران در بین مردم عراق نه به واسطه اقدامات امنیتی و یا نظامی بلکه به واسطه ارتباطی بود که با سالها فعالیت انقلابی در منطقه به دست آورده بود و به این راحتی قابل حذف نبود.
در لبنان، حزبالله به یک وزنه راهبردی در مقابل رژیم صهیونیستی تبدیل شد. چنین وضعیتی برای رژیم صهیونیستی غیر قابل تحمل بود که در نهایت به جنگ ۳۳ روزه و حمله رژیم صهیونیستی به لبنان منجر شد.
شکست رژیم صهیونیستی در این حمله برای اولین بار نشان داد که نظم مد نظر آمریکا در منطقه امکان تشکیل شدن را ندارد و برای اولین بار سیاست خارجی ایران با ابزار انقلابیگری توانست خود را بر نظم غربی تحمیل کند.
* نگاه به شرق، سیاست جدید ایران در مقابل غرب
یکی از مهمترین رویکردهایی که در این سالها به سیاست خارجی ایران اضافه شد نگاه به شرق و همکاری با روسیه و چین بود. این رویداد بهطور مستقیم نتیجه تغییر در تعادل نظام جهانی و تبدیل شدن این دو کشور به وزنههای مؤثر و مستقل جهانی بود. چین در سالهای ابتدایی قرن 21 توانست به تدریج به سمت ایجاد بزرگترین اقتصاد دنیا حرکت کند. البته در کنار این کشور هند نیز به عنوان مشتری جدیدی برای فرآوردههای نفتی ایران ظهور کرد. بدینترتیب ایران توانست بهتدریج مشتریانی جدی در خارج از کشورهای بلوک غرب برای خود بیابد و تا سال ۲۰۰۵ میلادی سهم چین و هند در خرید نفت ایران بهتنهایی به یک میلیون بشکه رسید. علاوه بر این روسیه نیز با قدرت رسیدن پوتین به تدریج از لاک قدیمی خود خارج شد که نمونه آن امضای قرارداد جدیدی با ایران برای صدور خدمات مرتبط به تسلیحات نظامی است.
با این نگاه میتوان گفت که ایران، توانمندی ایجاد بلوک جدیدی از همکاری را با کشورهای شرقی دارد. اگرچه در دهه اول قرن بیست و یکم سیاست کشورهای بلوک شرق همچنان زیر سایه روابط گسترده با غرب قرار داشت اما افزایش تدریجی شکاف بین بلوک شرق و غرب نشان داد که پیشبینی ایران برای تمرکز در این حوزه درست بوده و هیچ تعارضی با ماهیت سیاستهای انقلابی ایران ندارد. بدیهی است که بلوک شرق امروز دیگر وجود ملموسی ندارد و با بلوک شرق دوران کمونیسم متفاوت است و تسلط بر سایر کشورها تحت یک ایدئولوژی خاص را دنبال نمیکند و بلکه میتوان گفت چنانچه روسیه و چین، متأثر از هر دین دیگری جز ایدئولوژی کمونیسم و مائوییسم هم میبودند تأثیر چندانی بر روابطشان با ایران نمیگذاشت زیرا آنچه در این روابط مهم است، تأمین منافع ملی در راستای اهداف کلان کشور است و نه تأثیر و تأثر ایدئولوژیک؛ فلذا همپیمانی با چیزی تحت عنوان بلوک شرق، عملاً منتفی است و آنچه مطرح است میزان همسویی این محور با سیاستهای جمهوری اسلامی ایران است.
* محور مقاومت چگونه سوریه را از دست تروریستها نجات داد
یکی از مهمترین تحولاتی که به شدت بر عملکرد ایران در سیاست خارجی تأثیرگذار بود، آغاز تحولات گسترده در کشورهای عربی و شمال آفریقا بود. از آنجا که ایران خود وارث یک سیاست خارجی مبتنی بر انگارههای انقلابی و ساختارشکنانه بود با این حرکت کشورهای عربی همذاتپنداری کرده و در ادبیات رسمی خود از آن به عنوان بیداری اسلامی یاد میکرد.
تحولات بعدی نشان داد که این تعبیر ایران اشتباه نبوده است. بعد از سرنگونی حکومتهای دیکتاتوری در کشورهایی همچون تونس و مصر این حکومتهای اسلامگرا بودند که سکان امور را در دست گرفتند. امواج انقلابی به سرعت به کشورهای منطقه خاورمیانه نیز رسید و حتی فضای عمومی شیخنشینهای حاشیه خلیج فارس را نیز متأثر کرد.
با این حال آنچه سیاست خارجی ایران را در مقابل انتخابهای سخت قرار دارد، موضع تهاجمی کشورهای حاشیهنشین خلیج فارس علیه انقلاب مردم بحرین و همچنین گسترش ناآرامیها در سوریه بود. در کشور بحرین حاکمیت دیکتاتوری این کشور با تکیه بر توان نظامی آلسعود به سرکوب گسترده مردم این کشور پرداخت و در مقابل در سوریه حمایت گسترده قدرتهای خارجی بهسرعت شرایط را به سمت شورش مسلحانه تروریستها سوق داد؛ از این رو ایران به حمایت از دولت مردمی سوریه برخاست.
اگرچه بسیاری ایران را متهم میکردند اما رویدادهای بعدی از جمله ظهور گروههای تروریستی همچون جبهة النصرة و داعش بهعنوان دو گروه از بزرگترین گروههای تروریستی دنیا نشان داد که تا چه اندازه موضعگیری ایران در این باره صحیح بوده است.
از سال ۲۰۱۵ میلادی نیز با آغاز حضور گسترده نیروی هوایی روسیه در سوریه و همچنین اختلافات فراوان بین گروههای تروریستی، نیروهای متحد با ایران در نبرد با تروریستها توانستند آرام آرام بخش بزرگی از خاک این کشور را پاکسازی کنند و در نهایت در پایان آبانماه سال ۱۳۹۶ به طور کامل داعش را شکست دهند.
* برجام و تکرار تجربهای که باز هم به شکست انجامید
بعد از ارجاع پرونده ایران به شورای امنیت سازمان ملل متحد به تدریج تحریمهای یکجانبه و چندجانبه فراوانی بر تهران تحمیل شدند. از سال ۲۰۱۰ میلادی و زمانی که تحریمها به حوزه نفت و تبادلات مالی کشیده شد، اقتصاد ایران تحت فشار سنگینی قرار گرفت.
در مقابل سیاست خارجی ایران بر مبنای مقاومت در مقابل درخواستهای بیجای کشورهای غربی بر گفتوگو با کشورهای مستقل و همچنین افزایش ظرفیتهای هستهای استوار بود. در سال ۲۰۱۱ میلادی و پس از دستیابی ایران به غنیسازی ۲۰ درصد و روشن شدن عدم امکان حمله نظامی به ایران مذاکراتی در قالب کانال عمان در شهر مسقط بین ایران و آمریکا آغاز شد. در این مذاکرات دولت اوباما به پذیرفتن غنیسازی و رفع تحریمهای ایران متعهد شد. این مذاکرات در سال ۲۰۱۳ پس از انتخابات ریاست جمهوری دوباره از سرگرفته شد و پس از دو سال به امضای تفاهمنامه هستهای وین بین ایران و کشورهای ۱+۵ انجامید.
بر این اساس ایران پذیرفت تا محدودیتهایی را بر صنعت هستهای خود اعمال کند تا فاصله فرضی خود تا زمان ساخت سلاح هستهای یه یک سال افزایش دهد.
در مقابل کشورهای غربی به خصوص آمریکا متعهد شدند تا تحریمهای اقتصادی علیه ایران را کاهش داده و یا به طور کامل بردارند. اما گذشت زمان نشان داد که آوردههای این توافق برای ایران بسیار کمتر از انتظارات است. از همان ابتدا روشن شد که بانکهای غربی از عادی کردن روابط خود با بانکهای ایرانی به دلیل تهدیدهای وزارت خزانهداری آمریکا واهمه دارند.
علاوه بر این اقداماتی همچون تمدید قانون تحریمهای ایران در سال ۲۰۱۶ میلادی و تصویب قانون کاتسا عملاً جز بحث فروش نفت اجازه آغاز هیچگونه فعالیت اقتصادی جدی را به ایران نداد.
به نظر میرسید که باز هم اتفاق سال ۲۰۰۳ میلادی این بار و به شکلی دیگر در حال تکرار بود و ایران تاوان مذاکره مستقیم با آمریکا را خواهد پرداخت. این اتفاق با به قدرت رسیدن ترامپ دقیقاً روی داد و سیاست خارجی ایران میرفت تا چهار سال طوفانی را تحمل کند.
* مقاومت ایران تا به پایان رسیدن دولت ترامپ
به قدرت رسیدن ترامپ تمام معادلات بین ایران و آمریکا در دوران برجامی را به طور کامل تغییر داد. ترامپ در ابتدا برای حضور قدرتمندتر آمریکا در بازار انرژی در سال ۲۰۱۸ به طور کامل از برجام خارج شد و پس از آن در سال 2019 تمام معافیتهای تحریمی ایران را به صفر رساند.
اگرچه ایران در تلاش بود تا با همکاری با کشورهای اروپایی تاثیرات اقتصادی این اتفاق را کاهش دهد اما در نهایت به دلیل وابستگی کشورهای اروپایی به اقتصاد آمریکا ناکام ماند. از سال ۲۰۱۹ میلادی ایران به تدریج سیاست تهاجمی خود را در مقابل آمریکا آغاز کرد. در ابتدا تعهدات برجامی ایران به تدریج سبک شد.
اوج تقابل ایران با آمریکا در دوران ترامپ مربوط به هدف قراردادن هواپیمای بدون سرنشین آمریکایی متجاوز به حریم هوایی ایران و موشکباران پایگاه عینالاسد در پاسخ به جنایت تروریستی آمریکا در به شهادت رساندن سردار سلیمانی بود.
اگرچه دولت ترامپ بهشدت علاقمند بود تا خارج از برجام به یک تفاهم جدید با ایران برای محدود کردن برنامههای منطقهای و موشکی برسد اما سیاست قطعی ایران مقاومت در مقابل چنین رویدادی بود. دولت ترامپ تصور میکرد که ایران با فشارهای گسترده اقتصادی به مرز فروپاشی خواهد رسید اما مقاومت ایران تا آخرین روز دولت ترامپ هم ادامه پیدا کرد.
در نهایت با کنار رفتن دولت ترامپ دوران جدیدی در سیاست خارجی ایران آغاز شد. در دو ماه آخر دولت ترامپ ایران بر اساس یک مصوبه جدید و با تکیه بر سیاست انقلابی خود برای مقاومت شروع به افزایش ظرفیتهای هستهای خود کرد.
این اقدام ایران تکیه بر همان تجربهای بود که در طول ۴۰ سال گذشته کسب کرده بود. این که مقاومت در مقابل فشارهای خارجی بهتر از تسلیم جواب میدهد؛ فرمولی که هیچگاه کارآیی خود را برای ایران از دست نداده است.
انتهای پیام/