برخی این عکس را بهانه کردند که شما چطور دختران و خانمهای کشف حجاب کرده را در ایران سرزنش میکنید و عملشان را قبیح و حرام سیاسی میدانید، حال آنکه درآن سوی مرزها با این خانمها با کرامت و احترام برخورد میکنید.
اما اصل ماجرا چیست؟
حتما این اشکال را زیاد شنیدهاید که شما چرا خانمهای دارای حجاب ضعیف را هنگام راهپیماییها و رأیگیریها نشان میدهید؟ مگر مخالف این رفتارشان نیستید و آن را محکوم نمیکنید؟ برای توجه به اصل ماجرا، باید چند نکته مهم را مورد توجه قرار دهیم.اول آنکه؛ اندیشه دینی انسان از آن جهت که انسان است، باید مورد احترام و کرامت قرار گیرد. کرامت انسان یک اصل مهم در رفتار با همگان است. نه اینکه همه انسانها لزوما به آن مراتب کرامت و بزرگواری که شایسته آنهاست، دست پیدا کردهاند، بلکه دین و شریعت با انسانها بر این اساس رفتار میکند که راه برای حرکت انسانها به سمت کرامتی که شایسته آنهاست، سادهتر شود. به عقیده دانشمندان دینشناس، تمام قواعد و مقررات دینی همانهایی است که انسانهای کامل در نهاییترین قله رشدشان انجام میدهند و این رفتارها از همه انسانها ولو کافر، خواسته شده که انجام دهند. یعنی حتی انسان کافر را دین، با کرامت و بزرگواری مورد تعامل قرار میدهد. با این حساب حتی زمانی که کسی در جامعه خطایی انجام میدهد و تجاوزی به حقوق دیگران میکند که شایسته کیفردادن است، باز هم نه قاضی، نه مأمور اجرای حکم و نه هیچکس دیگری حق ندارد خلاف کرامت او برخورد کند.
تفاوت میان «دشمن» و «فاسق»
دوم آنکه؛ در اندیشه دینی بین دشمن و فاسق تفاوت است. انسان فاسق که جزو جبهه حق است، نیاز به همراهی، محبت و مراقبت دارد، اما دشمن البته شایسته دشمنی کردن و مبارزه است. باز هم باید توجه کرد حتی دشمنان را نیز دین بر پایه اصل محبت و احترام مورد تقابل قرار میدهد. در جایی امامخمینی(ره) بیان کردند که اگر ما مرگ شاه یا صدام یا آمریکا را میخواهیم، بهخاطر این است که معتقدیم دنیای دیگری هم هست و با مرگ آنها از عذاب و عقاب بیشتر آنها کم خواهد شد. این یعنی دشمنی ما نیز با دشمنان باز بر بستر یک احساس محبت و کرامت نسبت به آنهاست. هرچند برای دفاع از دیگر انسانها و زمینهسازی برای رشد معنوی آنها، ناچاریم مستکبران را از سر راه برداریم.
همراهی اکثریت مردم با جبهه حق
سوم آنکه؛ در اندیشه دینی اکثریت مردم با جبهه حق هستند. حضرت امام(ره) در دروس فقه خود، توضیح میدهند که اکثر انسانها «جاهل قاصر» هستند؛ حتی علمای ادیان مختلف. ایشان توضیح میدهند بسیاری از انسانها حتی علما، از سر علم، با دین و شریعت مخالفت نمیکنند. به همین دلیل ایشان در کتابهای معارف خود توضیح میدهند که اکثریت مردم در تاریخ وارد بهشت میشوند و تعداد کمی به جهنم میروند. این نکته در مرزبندی جبهه حق و باطل مهم است و نشان میدهد نگاه جبهه انقلاب به مرزبندی «جبهه حق و باطل» چگونه است و برخلاف کسانی که تعداد کمی را در جبهه حق میدانند، در اندیشه رهبران جبهه انقلاب اسلامی اتفاقا این قضیه برعکس است و تعداد کمی در جبهه دشمن هستند. بحث از جهل و ندانستن آنها ندانستنی که از سر تقصیر نیست، یک موضوع مهم فقهی است که میتواند این مقوله را توضیح دهد.
تفاوت بین «بیزاری از انسان خطاکار» و «بیزاری از فعل خطا»
چهارم آنکه؛ بین برائت و بیزاری از انسان خطاکار و برائت و بیزاری از فعل خطا یا اخلاق خطا نیز تفاوت وجود دارد. در اندیشه دینی، گاهی از یک انسان بیزاری اتفاق میافتد و آن زمانی است که شخص در جبهه طاغوت و جبهه دشمن است، اما گاهی نسبت به اخلاق یا رفتار یک انسان بیزاری جسته میشود، نه شخص او. بیشتر کسانی که در جامعه دینی ما زندگی میکنند، انسانهای خوبی هستند لکن رفتارهای آنها یا اخلاق آنها خطاست و برای ترمیم اخلاق و رفتار آنها، نیاز به یک بستر از روابط ولایی، محبتی و مراقبتی است.
نقشههای جداگانه دشمن
پنجم آنکه؛ دشمن برای هر مختصاتی از جبهه حق، نقشه جداگانهای دارد. برای جمهوری اسلامی ایران مقوله حجاب را تبدیل به یک علم جنگ کرده است و کشف حجاب برای او پیش بردن یک نقشه شوم استکباری است که البته همانطور که بیان شد، چهبسا بسیاری از سر جهل با او همراهی کنند، اما برای نقاط دیگر دنیا نقشههای دیگری، با توجه به شرایط آنها، قرار میدهد. برای سوریه، شکستن مقاومت و تسلیمشدن حکومت آنها درمقابل تکفیر و صهیونیسم را دنبال میکند و در ایران، استقلال هویتی و امید و قدرت حاکمیت در اداره کشور و احساس بنبست و اموری از این دست را نشانه گرفته است.
اتصال به جبهه حق
ششم آنکه؛ اگرچه عمل در ایمان انسانها نقش دارد و ایمان درست باید امتداد عملی پیدا کند، اما این بدان معنا نیست که هرکس گناهی کرد یا خطایی انجام داد، او را فاقد ایمان و کافر و دشمن بهحساب آوریم. همانقدر که باطنگرایی و ایمانگرایی بهمعنای نفی عمل به شریعت غلط است، تکفیر، تحجر و خارجیگری بهمعنای آنکه هر خطایی را معادل کفر و دشمنی افراد دانستن، خطاست. یکی از مهمترین اموری که رکن اصلی شریعت هم هست، اتصال افراد به جبهه حق و اراده حاکمان الهی است که اساس و اصل در شریعت و دینداری است.
ایجاد دوقطبیهای کاذب
هفتم آنکه؛ باید توجه داشت دشمن از درگیری جبهه حق و دوقطبیهای کاذب که باعث سست شدن جبهه حق میشود استفاده میکند و وحدت مردم حول حاکمیت جبهه حق مهمترین عنصر در تقابل با دشمن است. او تا آنجا که بتواند، میکوشد جبههبندی و دوقطبیگری مقابل استکبار را به حاشیه براند و بهجای آن، دوقطبیهای کاذب را ایجاد کند.
-
بیشتر بخوانید:
۲۱۲۲۰