در این میان برخی نیز به دلیل آنکه شاهد افزایش اعداد و ارقام بر تابلوهای بورس و فرابورس هستند، رشد قیمت در این بازارها را عاملی برای اوجگیری سطح عمومی قیمتها که خود را در قامت نرخ تورم نشان میدهد، تلقی میکنند. درخصوص رشد قیمتها در بازار سرمایه باید گفت که این بازار معلول تورم است، نه علت آن. از این رو فکر میکنم درخصوص این مقوله نگاه علّی به پدیده افزایش قیمت سهام در بازار سرمایه میتواند ما را از آنچه موجب شکلگیری تورم شده است، باز دارد.
در بررسی آنچه این روزها در بازار سرمایه رخ میدهد باید توجه داشت که تورم حاصل سیاستگذاری است. در نتیجه اگر نگرانی درخصوص شکلگیری تورم و افزایش آن وجود دارد مشکل باید از طریق سیاستگذاری صحیح و تغییر رویههای قبلی حل شود. اینکه گفته شود رشد قیمتها و شاخصها در بازار سرمایه منجر به افزایش تورم میشود، با توجه به مندرجات کتب دانشگاهی اقتصاد با علم اقتصاد در تضاد است.
اینکه دارایی مردم به کدام قسمت از اقتصاد وارد میشود، تا حد زیادی معلول سیاستگذاری است. در شرایطی که بسیاری از بازارها محدود شدهاند و بسیاری از فعالیتهای اقتصادی تعطیل هستند، طبیعی است که در نبودن فرصت مناسب در سایر بازارها نقدینگی وارد بورس شود.
از طرفی باید توجه داشت رشد مغایر با قواعد اقتصادی و بنیادی به دلیل آنکه به سرعت افزایش قیمتها دامن میزند، میتواند در آینده مشکلاتی را پدید بیاورد. آنچه در مواجهه با این پدیده حائز اهمیت است، لزوم توجه به این نکته است که در صورت بروز مخاطرات از سوی این بازار، ایجاد محدودیت به شکل دستوری در آن نیز علاج واقعه نخواهد بود. باید مشکل به شکل ریشهای حل شود. البته مقصود از چنین سخنانی این نیست که بگوییم افزایش غیرواقعی قیمتها در بازار سهام مشکلی پدید نمیآورد، آنچه حتما باید مورد توجه قرار بگیرد، این است که رونق فعلی بازار سهام معلول برخی سنجههای کلان در اقتصاد کشور است.
باید توجه داشت که نقدینگی موجود در بازار سرمایه در این بازار ایجاد نشده و صرفا به تبع شرایط اقتصادی کشور به این بازار سرازیر شده است. منشأ تولید نقدینگی و خلق پول در هر کشوری نظام بانکی و در راس آن بانک مرکزی است و هیچ بازار و ساختار دیگری در عمل توانایی افزودن بر سطح نقدینگی کشور را ندارد.
بدون شک باید پذیرفت که سیاستگذاری غلط تبعاتی دارد. اگر قرار باشد مشکلات اقتصادی از این دست حل شود، سیاستمداران باید با تغییر رویکرد نسبت به مشکلات این چنینی رویکردی ریشهای به مساله تورم داشته باشند. نسبت دادن منشأ تورم به بازارها صرفا نادیده گرفتن صورت مساله است. در حال حاضر این مساله به رویه تبدیل شده که سیاستگذار پس از بروز نتایج تصمیماتش، بازتاب آن تصمیمات را محدود میکند. این در حالی است که اصل مشکل را خود سیاستگذار ایجاد کرده و اگر بخواهد آن را بهطور ریشهای حل کند، باید واقعبینانه به اصل مشکل بپردازد. از این رو هر نوع درمان موضعی مشکل کشور را حل نخواهد کرد و محدود کردن نقدینگی در یک بخش از اقتصاد به سر برآوردن آن از بخشهای دیگر منتهی خواهد شد. فکر نمیکنم در حال حاضر اقتصاددانی در ایران وجود داشته باشد که نگران رشد نقدینگی نباشد. در حال حاضر هم مساله مشخص است و هم درمان آن؛ میتوان گفت اجماع تقریبی درخصوص آن وجود دارد. فکر میکنم در زمینه افزایش نقدینگی باید اقدامی عاجل صورت بگیرد چرا که در غیر این صورت پرداختن بیش از حد به معلولها ما را از حل کارآمد مشکل غافل خواهد کرد.