به گزارش اقتصادنیوز، دقیقاً پنج سال از خروج دونالد ترامپ، رئیسجمهور سابق آمریکا از توافق هستهای سال 2015 با ایران (موسوم به برجام) و بیش از دو سال از زمانی که جو بایدن، رئیسجمهور کنونی آمریکا تلاش خود را برای بازگرداندن آن آغاز کرد، میگذرد. اما علیرغم امیدهای زیاد، بایدن نتوانسته برنامه جامع اقدام مشترک یا برجام را احیا کند.
به همین مناسبت، علی واعظ و ولی نصر، دو چهره فعال در تلاشهای برای احیای برجام با انتشار یادداشتی با عنوان «مسیر یک توافق جدید با ایران» در وبگاه فارین افرز، کوشش کردهاند با ارائه پیشنهادات تازه امیدها را به اردوگاه هواداران بازگشت توافق هستهای زنده نگه دارند. اقتصادنیوز این یادداشت را در دو بخش ترجمه کرده که شب گذشته، بخش اول آن با عنوان «پیشنهاد جدید ولی نصر برای توافق هستهای غرب با ایران» منتشر شده و در ادامه بخش دوم و پایانی آن ارائه میشود:
غرب در دیپلماسی هستهای خود با ایران، توافقات محدود و کمدامنهای را دنبال کرده است. به عنوان مثال، بسیاری از مفاد برجام به مرور زمان از بین میرود و این توافق عامدانه مسائل منطقهای را نادیده میگیرد، زیرا سیاستگذاران غربی معتقد بودند که نمیتوانند که به طور همزمان به مناقشه هستهای و تنشهای دیگر رسیدگی کنند. آنها تصمیم گرفتند که ابتدا بر روی توقف برنامه هسته ای ایران تمرکز کنند و سپس مذاکرهکنندگان در آینده به مسائل دیگر بپردازند.
اما این رویکرد محدود دیگر قابل اجرا نیست. محدودیتهای موقت و نظارت شفاف بر برنامه هستهای پیشرفته ایران دیگر از نگرانیهای غرب نمیکاهد. ایالات متحده هم نشان داده که نمیتواند به عهد خود پایبند باشد و این امر باعث میشود که غرب نتواند منافع اقتصادی موثر و پایداری را که ایران به دنبال آن است ارائه دهد. اروپاییها نیز به نوبه خود ثابت کردهاند که نمیتوانند بدون موافقت آمریکا به وعدههای اقتصادی خود در قبال ایران عمل کنند.
شکست برجام نشان داد که یک توافق هستهای موفق در واقع مستلزم کاهش تنش ایران با همسایگان خود است. زمانی که برجام در سال 2015 نهایی شد، عربستان سعودی و امارات متحده عربی این توافق را به مثابه یک چک سفیدامضایی تلقی کردند که به ایران اجازه می دهد فعالیتهای منطقهای خود را گسترش داده و برنامه موشکی خود را توسعه دهد. در نتیجه، آنها ترامپ به ظاهر دلسوز به حالشان را ترغیب کردند که از این توافق خارج شود و او هم این اشتباه را پذیرفت.
پس از گذشت سالیانی چند، اکنون این کشورها دریافتهاند که ساقط کردن این توافق اشتباه بزرگی بود. ختم برجام، ایران را مصممتر کرد و فعالیتهای هستهای ایران را به فهرست نگرانیهایشان افزود. هرچند کشورهای خلیج فارس نمیتوانند توافق هستهای را احیا کنند، اما نگرانی آنها پیرامون ایران، به شکل متناقضی، یک توافق بزرگتر و منطقهای را به یک احتمال واقعی تبدیل کرده است. این بدان علت است که آنها در تلاش برای محدود کردن رویارویی با ایران با شیوههایی مواجه شدند که تا اوایل دهه 2000 سابقه نداشت.
در آگوست گذشته، کویت و امارات متحده عربی روابط دیپلماتیک کامل با ایران را احیا و در ماه مارس، ایران و عربستان سعودی پس از هفت سال قطع رابطه، در توافقی با میانجیگری چین، به عادیسازی روابط خود اقدام کردند. این توافقات بدین معناست که اکنون برای قدرتمندترین بازیگران خاورمیانه (به استثنای اسرائیل) امکان آغاز گفتوگوی منطقهای با ایران وجود دارد؛ گفتوگویی که هدف آن دستیابی به آنچه همه شرکتکنندگان بالقوه ادعا میکنند به دنبال آن هستند: امنیت بیشتر، تجارت گستردهتر و ایجاد منطقهای عاری از سلاح هستهای در خلیج فارس.
شرط لازم برای دستیابی به این هدف، تضمینهایی از سوی ایران در مورد نفوذ منطقهایاش است -مانند تعهد به عدم حمایت از بازیگران غیردولتی در شبه جزیره عربستان. در مقابل، این کشورها خودشان متعهد میشوند که از گروههایی که ایران را بیثبات می کنند حمایت نکنند. این رویکرد همچنین مستلزم موافقت تمامی کشورهای حاشیه خلیج فارس با کنترل و نظارتهای سختگیرانه بر توسعه هستهای کشورهای منطقه -از جمله ایران- است.
برای مثال، این کشورها میتوانند برای همیشه غنیسازی اورانیوم بالای پنج درصد را کنار بگذارند و از بازفرآوری پلوتونیوم خودداری کنند و پروتکل الحاقی معاهده منع گسترش سلاحهای هستهای را اجرا کنند -که به بازرسان دیدبن هستهای سازمان ملل دسترسی غیرقابل بازگشت و فراپادمانی به همه سایتهای اعلامشده و مشکوک هستهای را فراهم میکند. برای برآورده ساختن این الزامات، ایران میتواند ذخایر 20 و 60 درصدی مواد شکافتپذیر موجود خود را به زیر پنج درصد برساند و یا آنها را به خارج از کشور ارسال کند. همه امضاکنندگان چنین توافقی همچنین میتوانند با بازرسیها و سرمایهگذاریهای مشترک در سوخت هستهای و ایمنی و امنیت هستهای موافقت کنند -همان کاری که آرژانتین و برزیل در سال 1981 انجام دادند.
مفاد هستهای این چنین در یک توافق احتمالی، هزینه کمی برای همسایگان عرب ایران به همراه خواهد داشت، زیرا هیچ یک از آنها -با وجود جاهطلبیهای هستهای عربستان سعودی- در حال حاضر دارای یک برنامه چرخه سوخت هستهی بومی نیستند که مجبور شوند آن را کنار بگذارند.
با این حال، چنین طرحی هزینههای قابل توجهی برای ایران به همراه خواهد داشت. با این همه، برخلاف برجام، مفاد این پیشنهاد به ایران اجازه میدهد که به رغم محدودیتهای بلندمدت بر برنامه هستهای، زیرساختهای موجودش از بین نرود و یا مانند استثنایی بر قاعده کشورهای عضو معاهده منع گسترش سلاحهای هستهای که سلاح هستهای ندارند، با این کشور رفتار نشود. ضمن اینکه این مسئله خطر حمله ایالات متحده و اسرائیل بر سر برنامه هستهای ایران را خنثی میکند -چیزی که کشورهای عربی خلیجفارس تلاش دارند از آن اجتناب شود تا مبادا هدف آسیبهای جانبی آن قرار گیرند.
در واقع، ایالات متحده و متحدان اروپاییاش میتوانند فعالانه از چنین توافقی حمایت کنند. در این شرایط آنها باید توافق تجارت آزاد ایران و خلیج فارس را از تحریمها مستثنی کنند و یک مسیر قدرتمند برای رشد اقتصادی در میان همه طرفهای توافق ایجاد کنند.
شورای امنیت سازمان ملل میتواند این توافق را بهعنوان جایگزین برجام تأیید و پیامدهای تنبیهی را برای نقض آن تعیین کند، که میتواند شامل حق شکایت به شرکتها از کشورهایی باشد که طبق کنوانسیون سازمان ملل متحد در مورد شناسایی و اجرای آرای داوری خارجی، این توافق را نقض میکنند. تثبیت توافق هستهای در چارچوب منطقهای همچنین اعمال مجدد تحریمها را برای ایالات متحده دشوارتر میکند، زیرا برخلاف سال 2018، واشنگتن در صورت تلاش برای خروج از آن با مقاومت دوستان عرب خود در خلیج فارس خود مواجه خواهد شد. پس برای ایران، این توافق میتواند حائز طول عمر تضمین شدهای برخوردار باشد که برجام هرگز از آن برخوردار نبود و یکی از کاستیهای کلیدی آن توافق را اصلاح میکند.
بیتردید یک توافق منطقهای گسترده با مخالفت تندروها در ایران، ایالات متحده و اروپا مواجه خواهد شد.
همچنین هیچ گونه توافقی راهحلی جادویی برای ختم تمام تنشهای اصلی منطقه نخواهد بود. لازم به یادآوری است که بسیاری از کشورهای اروپایی، اقتصاد خود را با روسیه ادغام کردند اما این وسیله مانعی در برابر حمله مسکو به اوکراین ایجاد نکرد.
با این حال، اگرچه روابط اقتصادی قویتر نمیتواند الزاما ثبات را تضمین کند، اما آسیب رساندن به همسایگان را برای هر بازیگری پرهزینهتر میکند. کشورهای ثروتمند عربی خلیج فارس با افزایش وابستگی متقابل اقتصادی با ایران، اهرمهای بیشتری به دست خواهند آورد و احتمال سیاستهای تهاجمی در منطقه کاهش مییابد. ایران نیز به نوبه خود فرصت بازسازی اقتصاد خود را خواهد داشت.
این مزایا بیانگر این داستان است که چرا زمانی که ما چنین توافقی را در گفتوگو با سیاستگذاران در عمان، قطر، عربستان سعودی و حتی ایران پیشنهاد کردیم، بازخورد مثبت دریافت کردیم. مقامات کشورهای حاشیه خلیج فارس نشان دادند که در صورت حمایت ایالات متحده از چنین توافقی استقبال خواهند کرد.
برای واشنگتن و متحدانش، یک توافق منطقهای گسترده مزایای دیگری نیز خواهد داشت. این مسئله هم به مثابه مدیریت بحران عمل میکند، هم به کنترل توسعه بیشتر هستهای ایران کمک میکند و هم محدودیتهای دائمی و اقدامات شفافسازی را بر برنامه هستهای تهران اعمال میکند -و البته که از رقابت میان همسایگان ایران برای داشتن فنآوری چرخه سوخت هستهای مشابه جلوگیری میکند. به عبارت دیگر، این توافق، توافقی به مراتب بادوام تر و قدرتمندتر از برجام خواهد بود. و اگر این توافق تنشها را بین ایران و همسایگانش کاهش دهد، به ایالات متحده این امکان را میدهد که بیشتر بر نگرانیهای سیاسی مهمی مانند تغییرات آبوهوایی و رقابت قدرتهای بزرگ تمرکز کند.
مهمتر از همه -و برخلاف یک برجام احیا شده- این توافق قابلیت تحقق دارد. شاید بلندپروازانه باشد، اما جهان اگر بخواهد ثبات پایدار در خاورمیانه ایجاد کند، به ترتیباتی نیاز دارد که مسائل هستهای و منطقهای را با هم ادغام کند. جاهطلبی لازم است گاهی اوقات، بهترین راه برای حل یک مشکل سخت و دردآور، گستردهتر کردن آن است.