سعید اکبری؛ این حرفهای شیرینی است که امید ابراهیمی از جامجهانی روسیه برایمان تعریف میکند. فلاش بکی شیرین به عمق روزهای شیرینتر. به ورزشگاههای است که اگر هنوز پایمان را آنجا بگذاریم یا تصاویرش را ببینم، یاد شیربچههایی میافتیم که برای اسم ایران مرد و مردانه جنگیدند. سرشان را جلوی توپ گذاشتند تا تیمملی نبازد. با امید مرور کردیم چند صحنه تاریخی از جامجهانی روسیه را. از آن صحنههایی که هر چقدر تصویر یا ویدئو آنها را میبینیم، سیر نمیشویم که نمیشویم.
بچه ها از جان مایه گذاشتند
آن صحنه بازی اسپانیا که بچه روی خط دروازه با تمام وجود از گل نشدن توپ جلوگیری کردند... همه مردم میدانستند که بازیکنان تیم ملی در جام جهانی با تمام توان بازی میکند. ما روحیه جنگندگی زیادی داشتیم و به جرات میگویم بازیکنان از جان مایه میگذاشتند. همه کار کردیم تا تیمملی موفق شود. در آن صحنه معروف هم با جان و دل دفاع کردیم. در بازی اسپانیا هم دنبال این بودیم حمله کنیم. در لحظه ای که اسپانیا کرنر را زد، در یک لحظه توپ تا روی خط دروازه ما رفت. سعید و رامین و علیرضا بیرانوند با چنگ و دندان و با تمام وجود روی آن توپ رفتند. بعد من هم اضافه شدم. خدا را شکر می کنیم که آن توپ گل نشد. داور هم خطای اسپانیاییها را گرفت. روحیه جنگندنی بین بازیکنان تیم ملی واقعا مثال زدنی بود.
انرژی در رختکن تیم ملی
در رختکن ما در جامجهانی فقط روحیه جنگندگی، انسجام و انرژی مثبت وجود داشت. هر اتفاقی که در زمین بازی میافتاد در واقع از رختکن ما نشات میگرفت. آن انرژی داخل رختکن باعث میشد تا در زمین اتحاد زیادی بین بازیکنان و کادر فنی باشد. حتی آنهایی که روی نیمکت بودند با تمام وجود دوست داشتند تیم برند هشود. تیمی یکدل و متحد است که نیمکت نشینها و اصلیهایش همه با هم یکدل باشند. بچه ها هر چه در توان داشتند برای تیم ملی گذاشتند. برای خود من هم اینهمه انرژی در رختکن تیم ملی جالب بود. فکر میکنم این مثبتترین نکته رختکن تیم ملی در جام جهانی روسیه بود. هرگز فراموشش نمیکنم.
دنده ام شکست
در بازی مراکش اتفاق بدی برایم افتاد. متاسفانه دنده ام شکست. من یک تکل روی بازیکن تیم مراکش زدم. استوک بازیکن شان آهنی بود. پایش روی دنده من رفت. کف آهنی استوکش هم دقیقا لای دنده من فرو رفت. این باعث شد تا همان لحظه دنده ام بشکند. واقعا از نظر تنفسی مشکل داشتم و دیگر نمیتوانستم درست نفس بکشم. یک ربع بعد از آن صحنه تلاش کردم به بازی ادامه دهم ولی دیدم نمیشود. به احسان حاج صفی گفتم نفسم بالا نمیآید. دیگر نمیتوانم بازی کنم. فکر میکردم بازی اسپانیا و پرتغال را از دست دهم ولی با تلاش پزشکان با وجود شکستگی هم مقابل اسپانیا بازی کردم و هم پرتغال. کلا قفسهام را بی حس کرده بودند. کپسول هم می خوردم تا دردی احساس نکنم.
بیشتر بخوانید: کرهایها محو تمرین تیمملی در زمین خاکی/عکس
به طارمی گفتم فدای سرت
اشکهای مهدی طارمی بعد از بازی پرتغال... راستش بعد از بازی من سمت مهدی رفتم. به او گفتم موقعیت خراب کردی؟ بابا فدای سرت. کسی بیشتر از خودت دوست نداشت آن توپ را گل کنی. تو دوست داشتی توپ را وارد دروازه کنی تا مردم خوشحال شوند. مهدی خیلی آن شب گریه کرد. من می گویم همه باید درک کنند مهدی چه شرایطی داشت. خستگی ناشی از 90 دقیقه بازی. دویدن زیاد. تازه من قشنگ صحنه را یادم هست. وقتی سامان شوت زد و خورد به دفاع پرتغال توپ که رسید زیر پای مهدی، چرخش خیلی زیادی داشت. واقعا سخت بود آن ضربه را گل کردن. واقعا کار راحتی نبود. ای کاش گل می شد. مهدی بیشتر از همه ما دوستش داشت گلش کند. اگر آن را می زد یک اتفاق تاریخی رقم می خورد. البته که تیم ملی کار تاریخی اش را کرد. ما بیشترین امتیاز را در روسیه در بین تمام جام جهانی های ایران گرفتیم. اگر ضربه مهدی هم گل می شد و می بردیم که دیگر عملکردمان فوق العاده می شد ولی فوتبال است، یک روز توپ گل می شود یک روز نمی شود. مهدی خیلی زحمت کشید.
علیرضا پنالتی کریس را گرفت، یک چیزی ترکید.
این هم از صحنههای به یادماندنی جام جهانی است. نمیدانم چطور آن لحظه را توصیف کنم. علیرضا پنالتی را گرفت، انگار یک چیز ترکید. انگار همه ما جان گرفتیم. بعد از مهار ضربه رونالدو بود که ما شروع کردیم به حمله کردن. شاید اگر داور زودتر برای پرتغال پنالتی می گرفت، ما حتی بازی را می بردیم. علی با توجه به اینکه تجربه و اعتماد به نفس زیادی داشت، روزهای خوبی را در جام جهانی پشت سر گذاشت. به جرات می گویم در اوج اعتماد به نفس بود. ما انتظار داشتیم علی جلوی رونالدو بهترین عملکرد را داشته باشد ولی خودتان می دانید. هر دروازهبانی نمیتواند پنالتی کریس را مهار کند. به جرات می گویم توپی که گرفت، همه ما را در زمین متحول کرد. وقتی دیدیم علی چنین کاری کرده، انگار انرژی در ما هم آزاد شد. به خودمان آمدیم و شروع کردیم به حمله کردن. قشنگ حسش را درک می کردم. تا قبل از آن ما ترس و استرس داشتیم که به دروازه پرتغال حمله کنیم و بیشتر حواسمان به دروازه خودمان بود.
روز رونالدو نبود
تنها بازیکنی که واقعا دوستش دارم کریس رونالدو است. فکر کنم کریس در بازی پرتغال با ایران به این دلیل بداخلاق بود که روزش نبود. یعنی طوری که میخواست بازی برایش درنیامد. به اسپانیا سه گل زده بود و پیش خودش فکر میکرد به ایران هم چند گل میزنم. وقتی بازی شروع شد و دید نمی تواند کار کند، بداخلاق شد. این چیزها هم در فوتبال طبیعی است. رونالدو مقابل ایران روز خوبش نبود. ما شانسی کمی برای بازی به او دادیم. در بازی های دیگر شانس زیادی داشت. با توجه به آنالیز کادرمان عملا رونالدو از جریان بازی خارج شده بود. به خاطر همین ناراحت شد نتوانسته گل بزند. بعد از اینکه پنالتی را خراب کرد، اوضاعش بدتر شد. با مرتضی درگیر شد و به نظرم باید داور اخراجش می کرد.
راموس باشخصیت و جنتلمن
سرخیو راموس.رستش را بگویم من اصلا انتظار نداشتم راموس اینقدر با شخصیت باشد. همیشه با چیزهایی که از او دیده بودم فکر میکردم بداخلاق است ولی نه من بگویم، همه تیم ملی میگویند او به معنای واقعی یک فوتبالیست جنتلمن بود. بعد از بازی هیچکدام از بچهها باورشان نمیشد راموس چنین اخلاقی در زمین داشته باشد. خودمانی بگویم همه فکر میکردم راموس چرک فوتبال بازی میکند. آرنج میزند. بد بازی میکند . واقعا این در فکر همه بچهها بود ولی در زمین بازی دیدیم اصلا اینطور نیست. هر چیزی که فکر میکردیم برعکس از آب درآمد. راموس به نظر اکثر بچه ها یک الگو بود. خودم واقعا باور نکردم.
بوسکتس جلوی رختکن آمد
یادم نیست راموس لباسش را به چه کسی داد ولی من تنها لباسی که گرفتم در همان بازی بود، یعنی در دو بازی دیگر لباسی نگرفتم، حتی در بازی پرتغال. بازی اسپانیا که تمام شد، بوسکتس نزدیک من بود. به او گفتم پیراهن مان را عوض کنیم. گفت برویم داخل تونل آنجا لباس را می دهم. بعد از هم جدا شدیم. به تونل رفتم و او را ندیدم. فکر کردم یادش رفته ولی چند دقیقه بعد دیدم جلوی در رختکن تیم ملی آمد و لباسش را به من داد و گفت قول داده بودم آن را به تو بدهم. این لباس تنها یادگاری من از جام جهانی روسیه است. با اینکه شدیدا رئالی هستم ولی برایم افتخار است لباس بوسکتس بارسایی را دارم چون هم پستی من است و واقعا جزو بهترین های دنیاست.
۲۵۱ ۲۵۷