عمارتی که از سه جهت نمای متفاوتی را پیش چشم میگذاشت از قلب شهر نمایان بود، عمارت ۲ طبقه آجرکاری با سرستونهای زیبا، عمارتی که از ۲ سوی با چند پله به داخل راه داشت. فضای داخلی سالن از ۲ جهت به سالنهایی منتهی میشد که حالا با تعدادی صندلی مزین شده بود و گویا در دورانی نه چندان دور محلی برای گردهمایی اهل هنر و ادب بوده است.
پلکان مرکزی داخل بنا در طبقه دوم به یک راهروی چهار طرفه منتهی میشود. دور تا دور این راهرو را نرده و ستونهای تزئینی فرا گرفتهاست. برخی از اتاقها نیز دارای تزئینات گچبری با نقش برجسته گل و برگ، مجلس شکار حیوانات و مجلس بزم و نیز طاقچههای تزئینی است. اگرچه غبار نشسته روی گچبریها از چشم دور نمیماند اما این موضوع از شکوه گچبریهای منظم که در برخی از آنها سرداری بر دشمن چیره شده و در تعدادی دیگر فرشتگان با بالهای افسانهای خوشهای را به دست گرفتهاند، کم نمیکند.
سقف مشبک چوبی و صدای چوبی که با هر گام در محوطه سالن اصلی به گوش میرسد به ناگاه برحسب شنیدهها انسان را به عهد قاجار و نزد «شاهزاده اکبر میرزا» میکشاند، پنجرههای چوبی بهار را صدا میزنند و بالکن بنا جایی است که «محله بلاغی» را از بین تمام شاخ و برگها به تصویر میکشد هرچند که وجود تعدادی ساختمان از میزان دیدبانی کم میکند.
به گزارش ایسنا، محمدحسن سلیمانی، پژوهشگر تاریخ قزوین که برای بازدید از بنای تاریخی «سردار مفخم» همراه ماست درحالی که چای را در استکان کمر باریک مینوشد در وصف این بنا میگوید: معماری عمارت سردار مفخم که در اواخر دوره قاجار توسط شاهزاده اکبر میرزا ملقب به سردار مفخم و بشارتالسلطنه بنا شده است، به سبک اروپایی است. شاهزاده اکبر میرزا رئیس تلگراف خانه قزوین و نماینده قزوین در دورههای چهارم و پنجم مجلس مشروطه بود.
وی اضافه میکند: برای مدتی این عمارت محل سکونت حاکم احمد قاجار بود و در دوره ملی شدن صنعت نفت به مدرسه مبدل شد و بعد از انقلاب اسلامی نیز دانشآموزان در این مکان که مدرسه امیرکبیر نام داشت تحصیل میکردند در نهایت میراث فرهنگی این بنا را از آموزش و پرورش خریداری کرد و سپس این عمارت به فرهنگسرا تبدیل شد.
شاهنشین ۱۱۰ ساله عمارت سردار مفخم
اینجا در این عمارت اگر چشمهایت را ببندی و در صفحات تاریخ رها شوی، حدود ۱۱۰ سال پیش خودت را در شاهنشین این بنای قاجاری خواهی یافت، وقتی در هوای بهاری با پنجره را میگشایی و عطر یاس رونده روییده در حیاط مشامت را مینوازد، اما لحظهای نمیگذرد که بوق اتومبیلهای خیابان هلال احمر تو را از رویای رهایی در تاریخ بیرون میآورد و پتک تجدد و توسعه شهرنشینی بیاساس و غیراصولی را روی سرت میکوبد.
در فاصله نه چندان دور از عمارت سردار مفخم در کوچههای بلاغی، درست در جایی که پای محلهاش هزار و یک داستان اصیل تاریخی درگیر شهرگشاییهای بدون عِرق مسئولان شهری شده از دری کوچک با سر دری آبی رنگ که تعدادی از کاشیهای آن مصداق قطعات پازل گم شده است وارد محوطه مسجد- مدرسه میشویم.
در یک آن ترکیب سنت و مدرنتیه گره میخورد، فضای محوطه مملو از سردیسها و مجسمههایی با قامتهای بلند است، آن سوی محوطه کاروان شتر میگذرد، این سو اساتید و بزرگان مختلف همچون اعتصامی نشستهاند و در قسمت دیگر حیاط مجسمه مادری که دست فرزند خود را به مهر میفشارد چشمنوازی میکنند؛ کمی این سوتر تعدادی مرغ و خروس رها شده در فضا و یک اتومبیل لوکس خارجی تصویر کاریکاتورگونهای را پیش چشم مخاطب به نمایش میگذارد، اگرچه هریک از صحنههای پیش رو مجزا و در جای خود چشمنوازند اما ترکیبشان چندان زیبا به نظر نمیرسند. سمت چپ محوطه، بنای کهن مسجد حیدریه به چشم میآید.
استاد سلیمانی که با دیدن بنا یاد ایام تحصیل خود در این فضا افتاده در وصف این بنا میگوید: قدمت مسجد حیدریه به زمان آل بویه و دوره پیش از اسلام باز میگردد که میتوان تأسیس آن را به قرن دوم نسبت داد. درخصوص پیشینه این بنا و آتشکده بودن آن مواردی مطرح شده و این مسجد نیز روزگاری به مدرسه و محل برگزاری امتحانات تبدیل شده است.
این کارشناس با تأکید بر اینکه بعدها در دوره پهلوی این مسجد با شیروانی مسقف شده است، میگوید: محراب و تزئینات مسجد حیدریه به لحاظ طرح در نوع خود جزو بهترین و نفیسترین نمونههای هنر گچبری ایران بهشمار میرود همچنین هماهنگی طرح پیچیده گچبری و سادگی طرح آجرکاری و کتیبههای کوفی این مسجد که بهشکل کوفی گلدار، کوفی گل و برگدار و کوفی پیچیده و مارپیچ گچبری شدهاند؛ نمای کمنظیری را پیش چشم میگذارد.
نمای آجری با یک معماری متفاوت از جمله موضوعاتی است که مسجد حیدریه را با سایر مساجد متفاوت میکند. پس از ورودی، آنچه توجه را سمت خود جلب میکند محراب فروفته و گچبریهای متفاوتی است که بین تمام خطوط و نقوش محوِ کوفیِ رنگ آبی، به صورت تکه تکه شده در محراب و دیوار نقش بسته است رنگی خاصی که به یقین همانند الوان نقاشان پارسی هیچگاه تکرار نمیشود و همچنان هم با گذشت سالها هیچ ترکیبی به زیبایی ترکیب رنگهای این بنا این چنین خلق نشود.
داستان تلخ تخریب مسجد مدرسه حیدریه
اما داستان این مسجد و این نقوش نفیس و کمنظیر تنها در اصالت تاریخ خلاصه نمیشود و طی سالهای اخیر داستان تلخی از تخریب این بنا برای عبور خیابان مطرح شده که به یک باره تمام تاریخ یک محله را در یک ایدهای شهری ساقط میکند.
به گزارش ایسنا، محله بلاغی با پیشینه تاریخی ۱۲۰۰ سال یکی از قدیمیترین محلات قزوین است که به گفته باستانشناسان نه تنها لایههای تاریخی دوران قاجار بلکه لایههایی از دوران سلجوقی تا صفوی هم در کاوشهای باستانشناسی این منطقه قابل رؤیت است که البته در مستندات تاریخی این محله آمده که از دوره ناصری تا پهلوی میزبان هموطنان ارمنی نیز هم بوده است.
محله بلاغی زمانی به محله «پنبه ریسه» هم مشهور بوده و از شرق خیابان سپه کنونی تا حصار شرقی قزوین یا همان «باغ دبیر» باغهای خاندان دبیر سیاقی را دربرمیگرفته و از جنوب تا محله «راهچمان» و «گلبینه» و از شمال هم تا سبزیکاری حکم آباد و محله درب کوشک امتداد داشته است.
محمدحسن سلیمانی در وصف این محله میگوید: محله بلاغی دارای چند اثر شاخص است، در محدوده طرح تعریض خیابان، عمارت قاجاری سردار مفخّم، مسجد مدرسه حیدریه مربوط به دوره سلجوقی با مدرسه پهلوی و حمام بلاغی متعلق به دوره صفوی قرار دارد که اگر طرح تعریض خیابان انصاری شرقی اجرا شود، خیابانی به موازات خیابان طالقانی با هدف سبککردن بار ترافیک خیابان طالقانی و هسته مرکزی شهر احداث میشود و آثار تاریخی این محله و مرکز محله بلاغی به نابودی کشیده خواهد شد.
وی بیان میکند: در اینخصوص باید متذکر شد اولاً تخریب این محله تاریخی با توجه به پیشینه تخریب محلات تاریخی دیگر تکرار اشتباهات گذشته است چراکه آن محلات را از خانوادههای اصیل تهی و مهاجرنشین و بیگانه کردهاند و بافت و یکدستی و همگونی محله را از بین بردهاند.
این کارشناس میگوید: تخریب یک بافت تاریخی و دیرینه سبب اتفاقات بسیار تلخی خواهد شد که چندین بار در قزوین تکرار شده و نتایج آن پیش روی ماست، از سوی دیگر این اقدام نه تنها از بار ترافیکی نمیکاهد بلکه به گره ترافیکی میافزاید و آن را پیچیدهتر میکند چراکه عبور خیابانی با بیش از ۴۰ متر پهنا آثار تاریخی و حریم آنها را تحتالشعاع قرار میدهد و با خطر جدیمواجه میکند.
به گزارش ایسنا، داستان بلاغی از جمله حکایتهایی است که هربار با چالش متفاوتی از جانب مسئولین مواجه میشود و نبض هویت تاریخی این محله را به شماره میاندازد اما سؤال سادهای که هربار پس از هرچالش در ذهن نقش میبندد این است که چطور تخریب یک هویت تاریخی و فرهنگی میتواند راهگشای مسائل باشد و به تعبیر و تفسیر مسئولین گره از مشکلات شهری بگشاید آن هم درحالی که قرار است گره از مسئله با ایجاد گره بزرگتر مرتفع شود و اگر این چالشها به مسیر اجرایی برسند چه استناد و مدرکی از اصالت و تاریخ برای آیندگان باقی خواهد ماند و چه کسی روایتگر تاریخ و هویت قزوینیها برای آیندگان خواهد بود؟
گزارش از مطهره میرزایی
انتهای پیام