از انتخابات مجلس ششم به اینسو فضای انتخاباتی کشور، با تشکیل گروه های اصلاح طلب، شکل تازه ای به خود گرفت و مردم به عنوان بخشی جدی و موثر، در ورای جریان های سیاسی، نقش تازه ای در سپهر سیاست انداختند. به دنبال این تغییرات، دو جریان سیاسی اصلی ایجاد شد که زیر مجموعه های بسیاری را شامل می شدند که اگرچه در کلیات قادر به اجماع بودند، اما جزئیاتی انقدر جدی وجود داشت که انشقاق در میان آنها را اجتناب ناپذیر کند. در واقع هر دو جریان، طیفی از نوعی تفکر سیاسی را بازتاب میدهند که اگر در دو سر طیف بسیار متفاوت و حتی معارضند، در میانه، میتوانند جریانسوم میانهرویی را تشکیل دهند که اشتراکاتشان بیش از افتراقات بوده و در بزنگاهها بتوانند نقش چتر نجات نظام سیاسی را ایفا کنند.
واقعیتهای انتخاباتی بهویژه در انتخابات سال ۱۳۹۲ نشان میدهد که این تحرک اصلاح طلبانه بوده که تلاش کرده تا جریان سوم، برای روزهای مبادا شکل بگیرد همانند آنچه کناره گیری بزرگ عارف در برابر روحانی منتهی به رخداد عظیم جریان اعتدال شد. آنان اگرچه در مسیر تشکیلاتی، نتوانستند در برهههایی اصالت سیاسی خود را در قالب حزب سیاسی حفظ کنند، اما با تکیه بر همان نگرش اصلاح طلبانه کوشش کردند تا با عبور از تنگ نظریهای حزبی، فضای بیشتری برای تعامل با جریان رقیب ایجاد کرده تا آنان هم فرصتی برای بازسازی بدنه اجتماعی بیابند. ولی هرچقدر اصلاح طلبان سعی به بسط این جریان سوم و کوتاه آمدن از آرمانهای حزبی کردند و با سازوکارهای بخشهای حاکمیتی حاضر در حوزه قدرت رقیبان کنار آمدند، اصولگریان در کمند حاکمیت گرفتار آمدند و کمتر قادر شدند جریان سوم ایجاد شده را تقویت کنند که دستاورد شکوهمند پیروزی اعتدال را در پی داشت. از اینرو هر قدر اصلاح طلبان تن به میانهروی دادند، اصولگرایان میانه رو از کمند رادیکالیسم نواصولگرایان قادر به رهایی نشدند.
ضعف استراتژی و تاکتیک در هر دو جناح اصلاح طلبان میانه رو و اصولگرایان میانه رو، اکنون منتهی به تقویت جریان خالص سازی شده است. اینکه چرا جریان سوم متشکل از اصلاح طلبان و اصولگرایان میانه رو در زمانهای که تا انتخابات ۱۴۰۰ به فکر تحکیم مواضع و بلوک خود در جامعه نشدند، از مسایلی است که به ضعف هر دو طرف برمیگردد تا جایی که جریان خالص ساز هر دو گروه را در مرحله حذف قرارداده است. جریان تندرو هر روز در تقابل وسیع ترش با رقیب، به حذف گسترده تر بیرون جناحی و نیروهای درون جناحی خودش دست میزند. نامه علی لاریجانی در جواب به ادعای خبرگزاری تسنیم حاکی از چنین وضعیتی است.
نکته مهم آنکه شرایط ورود به انتخابات یا عدم ورود به آن در هر دو سوی ماجرا به دلیل وضعیت تصنعی موجود واگذار شده به شیوه های تغییر فضا قبل از انتخابات. شاید هر دو جناح اصلاح طلب میانه رو و اصولگرای میانه رو، در این باره هیچ چاره نداشته باشند، که در اصل ندارند، ولی ای کاش به نحوی از انحاء حتی این بخش را نیز به نحوی از مردم نظرخواهی میکردند. به این معنا که اگر فضای قبل از انتخابات تغییر محسوس کرد، تکلیف گروه های سیاسی چیست؟ تا دقیق تر بدانند وضعیت افکار عمومی چیست، و برای چاره اندیشی جهت ورود به انتخابات با چه موانعی مواجه هستند.
قطع به یقین باید گفت عقلای قوم از هر طرف از ادامه این وضعیت نگرانند. آنان میدانند یا باید با بخش تندرو همدلی کنند و تبعات آنرا هم بپذیرند و یا باید کاری کنند، تا بتوانند از پیشروی تندروها جلوگیری کنند. نباید فراموش کرد که پس از درگذشت بنیانگذار انقلاب اسلامی، و ۳۳ سال پس از آن، تعداد زیادی از بزرگان همچون آیت الله هاشمی رفسنجانی ، آیت الله مهدوی کنی و ... بهعنوان عناصر بازی ساز در حوز ه سیاست، و بهطور کلی سیاست ساز حضور ندارند و این فقدان تاثیر تعیین کنندهاش را بر تند شدن فضای سیاسی کشور گذاشته است، اکنون وظیفه جریان سوم است که با نهادینه سازی هوش و عقلانیت در حوزه فرهنگی و نهادسازی، به تقویت جریان میانه برآمده از دوجریان اصلاح طلب و اصولگرای میانه رو همت کنند.
انتخابات اسفند ماه بزنگاهی جدی است که ممکن است تکرار نشود. با تهاجم همه جانبه جناح تندرو، اکنون وقت آن است که اصلاح طلبان میارنه رو به همراه اصولگرایان میانه رو، جریان سوم اعتدالگرایی را تقویت و نوسازی کنند، یا در غیر این صورت، صحنه سیاست و پیامدهای سنگین آن را برای کشور و مردم در درجه نخست و سپس برای خودشان، به جان بخرند. از اینرو هر دو جریان اصلاح طلب میانه رو و جریان اصولگرای میارنه رو در انتخابات پیش رو راهی جز خط کشی با تندروهای خود ندارند تا قادر شوند برای یک وزن کشی همه جانبه در رقابت با تندروها به میدان بروند.
۲۱۶۲۱۶