خبرگزاری فارس – کرمان؛ آمنه شهریارپناه: عمر پر بار و پر برکتی داشت، دنیا را تکان داد اما دلها را بیشتر ...
حاجقاسم را میگویم! همان ابر مردی که در میدان مبارزه، فرمانده فداکار و سلحشوری بود، به قصد پیروزی در عملیاتها به دل دشمن میزد، اما فاتح قلبها بود، در وجود فرزندان شهدا اما بیشتر. قهرمان بود، جان فدا، یکهتاز میدان عاطفه و عشق ... پدر بود، بزرگتر بود، اما برای فرزندان شهدا بیشتر. امن بود، امنیت میساخت، شجاع بود و جسور اما مهربانترین بود، با دختران شهدا بیشتر.
فرمانده ثاراللهیان بود، منظم و دقیق، نامش لرزه بر اندام دشمن میانداخت، در عین حال شوخطبع بود و با جوانان گرم میگرفت، با فرزندان شهدا بیشتر ...
محبتش برای همه یکسان بود و جواب ابراز مهرشان را میداد، اما برای فرزندان شهدا زودتر ...
در کوران مبارزه و جنگ، نامههایشان را میخواند، برایشان نامه مینوشت، از دل خطر. روزی هم نامه سعیده خانم را باز کرد ...
او برایش مهر ریخته و نوشته بود "تنها روزی بود که در کل دوران زندگی سی و پنج سالهام حضور پدر شهیدم را در کنارم احساس کردم و به خود بالیدم که به لطف خدا و توفیق فرزند شهید شدنم لیاقت حضورتان را داشتم."
بسیار خوشحال شد و پاسخ نامهاش را داد، برای فرزند شهید نصرتی نوشت: نامه پر از محبتت خستگی را از عموی جامانده به انتظار نشستهات زدود، وصیت میکنم این نوشته تو را در کفنم بگذارند و یقین دارم که ناجی من در آن تنگنای تاریک خواهد بود. ... و گذاشتند.
سردار حسنیسعدی روایت میکند: این نامه پس از شهادت حاجقاسم در کنار پیکر مطهر این شهید عالیمقام دفن شد.
پایان پیام/۸۰۰۶۵/ب