محمد هاشمی رفسنجانی از چهرههای مبارز انقلابی و عضو پیشین مجمع تشخیص مصلحت نظام بر این باور است که شعار استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی در این چهل سال محقق شده اما جمهوری اسلامی در زمینه مبارزه با فقر و تامین معیشت مردم موفق عمل نکرده و راه طولانی در پیش دارد.
او گفت: اهداف انقلاب، در شعارهای مردم و یا در میان خواستههای امام و مسئولان که در آن زمان صحبت میکردند مشخص است در واقع ما دو شعار داشتیم و این دو شعار بیانگر خواست مردم بود یکی استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی. این شعاری بود که مردم سر میدادند و مورد تایید و نظر امام و دیگر مسئولان آن زمان بود.
هاشمی رفسنجانی با بیان اینکه شعار دوم، نه شرقی، نه غربی، جمهوری اسلامی بود، اظهار داشت: لازمه تحقق و تشریح این شعارها این است که شرایط قبل از انقلاب را بررسی کنیم و اینکه وضعیت کشور چگونه بوده است و در نهایت مردم چرا این شعار را انتخاب کردند. در آمریکا یک بحثی مطرح بود که ایران را ایالت پنجاه و دوم آمریکا میدانستند بدین معنا که ایران در راستای منافع آمریکا، همه چیز خود را اختصاص داده است. ۶۵ هزار کارشناس آمریکایی در ایران و تهران حضور داشتند.. سفارت آمریکا در ایران مرکز فرماندهی آمریکا در خاورمیانه در راستای حفظ منافع آمریکا و منافع اسراییل بود چراکه در زمان شاه نفتش از ایران تامین میشد، اسرائیل در ایران کنسولگری یا سفارت داشت.
این چهره اصلاح طلب گفت: وابستگی رژیم به آمریکا در این حد بود که به عنوان مثال تعدادی منزل مسکونی از سوی وزیر مسکن برای یک وزارتخانهای ساخته بود. در یک دیداری، شاه تصمیم میگیرد که این خانهها را به جای آن وزارتخانه به وزارتخانه دیگری بدهد در نتیجه تصمیمش را به وزیر مسکن اعلام میکند. وزیر مسکن در ملاقات بعدی با شاه میگوید که در مورد این مسئله با سفیر آمریکا یعنی سالیوان صحبت کردم و او گفته مانعی ندارد. بنابراین میزان وابستگی تا این اندازه بوده است یا اگر میخواستند دولت، نخست وزیر، نماینده تعیین کنند بدین ترتیب انجام میشد. به بیانی دیگر همه منافع ایران از سوی آمریکایی ها تعیین میشد از این رو وقتی مردم شعار میدادند استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی؛ در واقع مفهوم استقلال این است که ما نمیخواهیم تابع آمریکا باشیم و آنها در ایران حکمران باشند. در واقع ایرادی نداشت سفارتشان باشد اما روابط دو جانبه باید با احترام متقابل همراه باشد. نه اینکه بحث استعماری مطرح باشد.
هاشمی رفسنجانی ادامه داد: دو واژه در فرهنگ سیاسی وجود دارد، یکی واژه استبداد و دیگری واژه استعمار. استبداد به عنوان دیکتاتوری حکومت های داخلی است که حکومت شاهنشاهی نمونه حکومت استبدادی بود استعمار به معنای دخالت یک کشور خارجی در امور داخلی کشور دیگر به عنوان مستعمره بود. بنابراین شعار مردم، استقلال از استبدادزدگی بود حتی مهندس بازرگان میگفتند ملت ایران در مبارزات ضداستبدادی موفق میشوند اما در مبارزات ضداستعماری موفق نیستند و نشدند از این رو میگفتند که ما مخالف مبارزات ضداستعماری هستیم. به عنوان مثال به دوران نهضت مشروطه و مبارزات مصدق برای ملی شدن صنعت نفت اشاره میکردند.
وی گفت:بنابراین بحث استقلال، استقلال از نفوذ و حضور دولتهای بیگانه یا به تعبیری مستعمره کردن ایران، بردن منافع ایران و تسلط بر ایران بود. این استقلال در جمهوری اسلامی به صورت تقریبا کامل محقق شد. آمریکاییها در واقع همان اوایل که هنوز انقلاب هم پیروز نشده بود و امام نیز در پاریس حضور داشتند ژنرال هایزر را به ایران فرستادند تا انقلابیون و امام و مردم را طی یک کودتا سرکوب کنند و شاه را بازگردانند اما نتوانستند این کار را انجام دهند ژنرال هایزر ۴۰روز در ایران ماند اما نتوانست کاری کند و در نتیجه از ایران دست خالی به آمریکا بازگشت و در نهایت دید که نتوانست کودتا کند. پس از اینکه انقلاب پیروز شد بختیار تهدید میکرد که در نهایت نیز شکست خورد و نتوانست فشار ملت را تحمل کند در نهایت از ایران فرار کرد. از اینجا بود که آمریکاییها شروع به توطئه کردند و یک طرح ۱۸ کودتا ریختند که انجام بدهند تا دولت را ساقط کنند این مربوط به سالهای اول انقلاب است که کودتای نوژه از جمله آن بود.
این چهره سیاسی با بیان اینکه یکی از شعارهایی که جمهوری اسلامی ایران در تحقق آن موفق بوده، استقلال است، گفت: منتهی آمریکاییها هیچ گاه دست برنداشتند و به طور مداوم به ریختن طرح کودتا اقدام کردند بعضی از کودتاها خنثی میشد و موفق نمیشدند. پس از آن کودتاها، جنگ را به ایران تحمیل کردند یعنی عراق را به جنگ با ایران تشویق کردند و بسیاری از امکانات جنگی را در اختیار صدام گذاشتند همچنین فرانسه امکانات جنگی را به عراق داد تا تاسیسات و شهرهای ایران را بمباران کند. عربستان ، کویت ، مصر ، یوگسلاوی و آلمان به صدام کمک کردند. با این وضعیتی که جنگ به ما تحمیل کرد و ۸ سال هم طول کشید نتوانستند موفق شوند انقلاب را شکست دهند. صدام در سال ۱۹۷۵ یک قراردادی تحت عنوان قرارداد ۱۹۷۵ با ایران امضا کرد که درباره اروند رود بود وقتی که انقلاب پیروز شد صدام به تلویزیون آمد قرارداد را پاره کرد و گفت در زمان شاه ضعیف بودم اما شاه قوی بود در حالی که جمهوری اسلامی ضعیف است.»
هاشمی رفسنجانی تاکید کرد:بنابراین چون تازه انقلاب شده بود تصور میکردند که ایران ارتش و سپاهی ندارد و ضعیف است. وقتی به صدام گفتند که هدف از حمله به ایران چیست؟ به خبرنگاران خارجی گفت که جمعه با شما در ایران مصاحبه میکنم. بنابراین صدام تصور میکرد طی یک هفته میتواند حکومت جمهوری اسلامی را ساقط کند و ایران را اشغال کند در نتیجه با ایستادگی مردم و امام موفق نشد. بنابراین درباره شعار استقلال توانستیم دولتهای بیگانه استعماری را از ایران اخراج کنیم به ویژه اینکه سفارت آمریکا که به گفته امام به لانه جاسوسی تبدیل شده و علیه سران و انقلاب و کشورهای منطقه جاسوسی میکرد توسط دانشجویان پیرو خط امام تسخیر شد. کادر دیپلماتیک سفارت آمریکا به مدت ۴۴۴ روز در ایران بودند و بعد آزاد شدند. بنابراین استقلال از آمریکا محقق شد.
هاشمی رفسنجانی با بیان اینکه شعار دوم آزادی بود، خاطرنشان کرد: آزادی به این مسئله باز میگشت که خفقان بسیاری در جامعه و کشور وجود داشت. در واقع سازمانی به نام سازمان ساواک بود که به معنای واقعی جنایت میکرد و شکنجههای بسیاری انجام میداد. درواقع وضعیت به گونه ای بود که قبل از انقلاب گفته میشد اگر دو نفر میخواستند با یکدیگر صحبت کنند پنهانی و درِگوشی صحبت میکردند تا کسی نشنود. شایعه میکردند که ساواک همه جا حضور دارد و حکومت نامرئی برهمه جا مسلط است از این رو هیچ آزادی وجود نداشت حتی از نظر دینی جوانان اجازه نداشتند قرآن باترجمه فارسی یا کتاب نهج البلاغه داشته باشند اگر اینها را داشتند مجرم بودند یا اگر رساله مراجع تقلید در خانهای میدیدند جرم بود. در نتیجه اینها به عنوان جرم های سیاسی که زندان و شکنجه به دنبال داشت تلقی میشد. پس از انقلاب همه این وضعیت خفقان برداشته شد و جمعیت ها و احزاب بسیاری تشکیل شد و بسیاری از مراسمات آزاد شد. نمی خواهم بگویم که از نظر آزادی در بعضی از جاها دچار مشکل و محدویت نشدیم بلکه به اقتضای زمان و قانون و شرایط دچار محدویت شدیم اما آزادی پس از انقلاب با زمان شاه قابل مقایسه نیست.
وی گفت:بنابراین این دو شعار استقلال و آزادی که مردم سر میدادند محقق شد. شعار سوم نه شرقی و نه غربی بود مفهوم این شعار، این بود که آن زمان نفت ما در اختیار آمریکا و انگلیس بود حزب توده در ایران مسلط بود وقتی دکتر مصدق لایحه ملی شدن صنعت نفت را ارائه داد چپیها از جمله حزب توده شعار میدادند و میگفتند که نفت جنوب را به انگلیس و آمریکا دادید در مقابل نفت شمال را به روسیه بدهید. به عبارت دیگر به دنبال منافع شوروی و روسها بودند در واقع بخشی از شهرهای ما در اختیار روس ها بود. شوروی در مبارزات جنگل جنایات بسیاری در ایران کرد و یا ۱۹ شهری که طبق عهدنامه گلستان از ایران گرفتند که هنوز هم در اختیار آنها است از این رو شعار نه شرقی، نه غربی به معنای قطع استیلا و استعمار انگلیس و آمریکا و شرق بود در آن زمان شرق به کمونیست و سوسیالیست گفته میشد. بنابراین در این شعار هم مردم و حکومت موفق شدند که منابع و منافع کشور را در اختیار کشورهای بیگانه قرار ندهند.
این فعال سیاسی اصلاح طلب درباره اینکه آیا معتقدید انقلاب طی این ۴۰ سال دچار انحراف نشده است، گفت: طی سالهای اخیر، یک سوال در جامعه روشنفکری، معاندین و مخالفین مطرح شده مبنی براینکه شما چرا با روسیه و چین ارتباط دارید اما با آمریکا ارتباط ندارید؟ مگر شعار نه شرقی نه غربی سر داده نمیشد؟ اینها همان شرق و غرب هستند البته این سوال، پاسخی اساسی دارد پاسخش این است که رفتار روسیه آن زمان که به عنوان شوروی سابق بوده و یکی از قدرتها محسوب میشد با حال حاضر تفاوت دارد. شوروی سابق به کشورهای مختلف تجزیه شد. بنابراین، این روسیه دیگر آن روسیه زمان شاه نبود و یا روسیه قبل زمان شاه که پیمان گلستان را با ایران بست و ۱۹ شهر ایران را به تصرف درآورد نیست. اما به عنوان یک ایراد و یک سوال در ذهن بسیاری وجود دارد و توجیهات خاص خود را دارد. بنابراین انقلاب به اهداف و آرمانهایی که تعیین کرده بود در آن زمان میگفتند رسیده است.
محمد هاشمی ادامه داد: البته نمیتوان قاطعانه در این باره نظر داد. به عنوان مثال یکی از مسائل مهم ما بحث معیشت و اقتصاد مردم است. در زمان شاه، فقر، بیداد میکرد یا امکانات توسعه در کشور وجود نداشت در حال حاضر این امکانات به ویژه در حوزه آموزش توسعه پیدا کرده و جمعیت نیز افزایش یافته است اما اختلاف طبقاتی در جمهوری اسلامی ایران شدید است. گروه اقلیتی از وضعیت و امکانات خوبی برخوردارند و درآمدهای نجومی دارند اکثریتی هم با معیشت خودشان مشکل دارند اما یک سری مسائل از بهداشت گرفته تا آموزش، جاده، آب، برق و گاز و غیره در سطح کشور توسعه پیدا کرده است در واقع هنوز در زمینه مبارزه با فقر موفق نبودیم و راه طولانی در پیش داریم.
وی خاطرنشان کرد: با تولید مولد میتوانیم فقر خشن را از بین ببریم. به عنوان مثال یارانه دادن به مردم آثار منفی داشته است یکی از آثار منفی این است که به عنوان مثال جمعیت روستایی ما ۷۵ درصد بود و جمعیت شهری ۲۵ درصد، اما از زمانی که اقدام به یارانه دادن کردهاند این روستاییها به حاشیه شهرها آمدهاند در نتیجه حاشیه نشینی، جمعیت شهرها را افزایش داده است در نتیجه وضعیت مناسبی هم ندارند در حالی که روستاها را تخلیه کردند. بنابراین تولید در روستاها نیز متوقف شده است. البته هر چند با توجهات دولت، تولیدات کشاورزی افزایش پیدا کرده است به گونهای که بسیاری از اقلام کشاورزی را به کشورهای دیگر صادر میکنیم. با این حال همه اینها نتوانسته فقر و اختلاف طبقاتی را به طور جدی از بین ببرد و یا به نوعی با آن مبارزه شود. به هر حال در بخشهایی دستاورد و در بعضی از بخشها نیز ایراداتی وجود دارد. دشمنی که آمریکا با ایران داشته یکی از علل و عوامل این وضعیت کشور است.
وی تصریح کرد: در مجموع ما به اهدافی که در شعارهای انقلاب بود رسیدیم اما به آرمانهای انقلاب و عدالت بین مردم به ویژه از نظر اقتصادی و عدالت نرسیدیم و هنوز راه زیادی با آن داریم و به نوعی فاصله داریم. به خوداتکایی در برخی بخشها رسیدیم اما در هم بخشها و زمینهها نرسیدیم. بنابراین باید تلاش بیشتری انجام دهیم. ریشه کن شدن بی سوادی از دستاوردهای مثبت انقلاب است.
عضو پیشین مجمع تشخیص درباره فاصله نسلی بین نسل اول انقلاب و نسل جدید، اظهار داشت: فاصله بین نسلی یک امر طبیعی و معمول است ما نمیتوانیم منکر فاصله بین نسلی شویم اما تفاوتها به این دلیل است که شرایط زمانه تغییر کرده است. به عنوان مثال تا سال ۴۱ تلویزیون ندیده بودیم رادیو و روزنامه به مانند امروز موجود نبود بنابراین شرایط نسل ما با شرایط نسل فعلی، تفاوت بسیاری دارد طبعا نسل جدید ویژگیهای شخصیتی، عقیدتی و رفتاریشان را مطابق با شرایط خودشان تعیین میکنند مانند شرایط ما نیست.
وی تاکید کرد:به دلیل شرایط زمانی، اختلافات اساسی بین نسل امروز و نسل اول انقلاب است منتهی تبصره بنده این است که اگر ما این گونه فکر کنیم که نسل امروز مخالف ما هستند یا مخالف ایدههای اولیه انقلاب هستند و نسلی متفاوت هستند درست نیست و صرفا دستهبندی است. عدهای هستند که مخالف هستند و درصدی هم موافق هستند و از انقلاب دفاع میکنند. در دوره ما مذهب بسیار مورد توجه بود در حال حاضر هم در نسل فعلی این گونه است به بیانی دیگر اگر پایبندی این نسل به مذهب، بیشتر از نسل ما نباشد کمتر هم نیست. در زمان ما هم قشر متدین بودند الان هم هستند و یا قشر غیرمتدین هم آن زمان بودند الان هم هستند بنابراین اصل قضیه این است که فاصله میان نسلی ما به لحاظ اطلاعات و استفاده از امکانات خبری و اجتماعی بسیار بیشتر است و به همان نسبت نیز با آنها فاصله داریم.