آنچه از این قلم بر میآید اشاره به 22 نکتۀ گفته شده یا کمتر گفته شده و غالبا بر پایۀ مشاهدات یا شنیدههای شخصی است:
1. از صبح 22 بهمن حال و هوای شهر تغییر یافته بود. با دوچرخه خود را به پادگان باغشاه در میدان باغشاه (حُرّ کنونی) رساندم. بیشتر بیمناک پسرعمهام که خدمت سربازی را میگذراند و در تردید که به فرمان ترک پادگان عمل کند یا نه. شنیدم که سربازان نه تنها مقاومت نکردند که درها را به روی مردم گشودند.
مردم در حال تخلیۀ پادگان بودند. یک روحانی که بعدتر دانستم نام او آیتالله لاهوتی است میکوشید سلاح ها را جمع آوری کند. نقش او چنان بود که روز بعد پادگان باغشاه به پادگان لاهوتی مشهور شد. هر چند بعدتر نام رسمی به «حُرّ» تغییر یافت.
لاهوتی در زمرۀ اولین فرماندهان سپاه پاسداران هم شد اما این دوره کوتاه بود و مرحوم مطهری از انتصاب او به فرماندهی کمیته ها هم جلوگیری کرد. گفته میشود حکم آماده بود و اگر مطهری نرسیده بود امضا می شد. پس از آن آیتالله مهدوی کنی منصوب شد.
نقش لاهوتی اما غیر قابل انکار است. دو فرزند او داماد هاشمی رفسنجانی بودند و سومی در درگیری بعد از انقلاب کشته شد.
2. در دومین سالگرد پیروزی انقلاب و در حالی که هنوز اصطلاح «دهۀ فجر» رایج نبود اولین رییس جمهوری ایران در میدان ازادی سخنرانی کرد. ادعاهای او دربارۀ شکنجه فضا را تند و اختلافات او با سران حزب جمهوری اسلامی را علنی کرد و سه هفته بعد در 14 اسفند کار به درگیری کشید و پروژۀ برکناری او کلید خورد.
تا قبل از آن امام خمینی در این منازعه بی طرف بود و حتی پس از نجات بنیصدر در سانحۀ سقوط هلی کوپتر پیام گرمی برای او فرستاد ولی چون کشور درگیر جنگ و رییس جمهوری، فرمانده کل قوا هم بود موضع امام اندک اندک تغییر کرد و در این تغییر بیشترین نقش را هاشمی رفسنجانی داشت که در همسایگی رهبر فقید انقلاب زندگی می کرد و در بدگویی از بنیصدر کم نمیگذاشت!
3. 22 بهمن 1360 از چند نظر متفاوت بود: اول این که بنیصدر دیگر رییس جمهوری نبود و آیتالله خامنهای به عنوان رییس جمهوری سخنرانی کرد. در این سال ایران سه رییس جمهوری و چهار نخستوزیر به خود دید: رجایی، باهنر، مهدوی کنی و میر حسین موسوی.
دوم این که با ابتکار و پیشنهاد وزیر وقت ارشاد – عبدالمجید معادیخواه- اصطلاح «دهۀ فجر» باب شد و جشنوارۀ فیلم فجر هم زاده شد. در دو سال قبل یک هفته را گرامی می داشتند و از فاصلۀ 10 روزۀ 12 تا 22 بهمن غافل بودند و معادیخواه با الهام از آیۀ « والفجر، و لیال عشر»- سوگند به سپیده دم و شب های ده گانه- این اصطلاح را رایج کرد.
هر چند که با احتساب روز پایانی 11 روز می شود.
سوم به این خاطر که روزنامۀ اطلاعات روزنامه های زمان انقلاب را به صورت ضمیمه منتشر کرد منتها با سانسور! به بهانه خلاصه سازی خیلی ها حذف شده بودند. مثلا در روزنامۀ اصلی کنار امام در هواپیما صادق قطبزاده نشسته و در این ضمیمه قطب زاده نیست! یا در صفحۀ اصلی یک چهارم سمت چپ پایین در شمارۀ 12 بهمن مربوط به همراهان امام است و در این ضمیمه نیست!
4. روز 22 بهمن 1363 نهضت آزادی ایران در دفتر مرکزی خود در تقاطع خیابانهای مطهری و مفتح مراسمی جدای برنامۀ رسمی در میدان آزادی برگزار کرد. دوران نمایندگی مهندس بازرگان و یاران او در مجلس اول تمام شده بود و به عنوان اپوزیسیون قانونی منتقد حاکمیت و مشخصا مخالف ادامۀ جنگ بعد از بازپس گیری بندر خرمشهر شناخته می شدند.
گروهی که بعدها شناخته تر و فعال تر شدند با چوب و زنجیر حمله کردند و سخنرانی بازرگان را بر هم زدند و حاضران را حین خروج کتک میزدند. پس از آن دفتر نهضت آزادی برای همیشه تعطیل شد هر چند در حال حاضر به عنوان دفتر بنیاد فرهنگی مهندس بازرگان فعالیت محدودی دارد.
علی اکبر محتشمیپور وزیر کشور بود اما این حمله را تقبیح نکرد و به جای آن دو ماه بعد و در سخنرانی 12 فروردین 1364 تصمیم مهندس بازرگان به کاندیداتوری برای انتخابات ریاست جمهوری را به باد انتقاد گرفت.
او وزارت کشور را از ناطق نوری تحویل گرفت و حذف بازرگان از انتخابات سال 64 به نام وزارت کشور نوشته شد. در آن زمان شورای نگهبان هنوز نظارت استصوابی را کشف یا اختراع یا از مفهوم کلی نظارت در قانون اساسی استنتاج یا استنساخ نکرده بود و صلاحیت بازرگان با فشار بر وزارت کشور و در این قالب رد شد. مهم ترین برنامۀ بازرگان، پایان جنگ بود.
5. همان گونه که سخنان انتقادی بنیصدر در 22 بهمن 1359 حذف او در چند ماه بعد را کلید زد سخنان انتقادی آیتالله منتظری در جایگاه قائم مقام رهبری در 22 بهمن 1367 و در نقد ادامۀ جنگ و به بهانۀ دهمین سالگرد انقلاب و 8 ماه بعد از قبول قطعنامۀ 598 مقدمۀ حذف او در دو ماه بعد شد.
6. در بیستمین سالگرد پیروزی انقلاب، سید محمد خاتمی رییس جمهوری و سخنران میدان آزادی بود. انبوه جمعیت در زیر برف فضای تازه را احساس میکردند. بسیاری پس از سال ها دوباره در این مراسم حاضر می شدند همان گونه که برای اولین بار و 8 ماه قبل به خاتمی رأی داده بودند.
سخنان آشتی جویانۀ خاتمی بازتاب فراوانی در جهان داشت و جامعه شاد بود.
7. 9 سال بعد محمود احمدینژاد از تریبون 22 بهمن و میدان آزادی برای اتهامزنی به مذاکره کنندگان پیشین هسته ای استفاده کرد و علنا یکی از آنان – حسین موسویان- را به جاسوسی متهم کرد. این رفتار با انتقاد شدید روزنامۀ جمهوری اسلامی رو به رو شد و به طعنه نوشت رفتارهای شما بیشتر یادآور بنیصدر است تا رجایی و مراد همان سخنرانی 22 بهمن 1359 بود.
8. دعوت به تجمع مخالفان احمدینژاد و ادامۀ اعتراضات انتخاباتی سال 88 در روز 22 بهمن مانند مناسبت های قبلی با موفقیت همراه نشد و کسانی که برای شعار به نفع میر حسین موسوی و مهدی کروبی که هنوز به حصر نیفتاده بودند عملا بر شمار جمعیت رسمی افزودند.
9. جالب است بدانیم نه رییس جمهوری فعلی و نه رییس جمهوری اسبق 22 بهمن 1357 در ایران نبودند. حسن روحانی از پرواز 12 بهمن و همراهی با امام جا ماند و پس از چند روز به لندن بازگشت تا با خانواده به ایران مراجعت کند و به همین خاطر خبر پیروزی انقلاب را نه در تهران که در لندن شنید. محمد خاتمی هم 22 بهمن 1357 در بندر هامبورگ آلمان بود و چنان که خود روایت کرده با زحمت فراوان توانست موج رادیو ایران را دریافت کند که خبر پیروزی انقلاب ایران را اعلام کرد.
به این بهانه جالب است که از مقامات ارشد پرسیده شود 22 بهمن 1357 کجا بودند. یک بار که خبرنگاری از آقای صادق لاریجانی خواست دربارۀ فعالیت های خود در اوج انقلاب 57 توضیح دهد به این اشاره بسنده کرد که در یکی دو راه پیمایی همراه مرحوم ابوی شرکت کرده بود.
نکته ای شگفت آور برای این نویسنده که احساس می کردم در نوجوانی و جدای ابوی در تظاهرات حاضر بودم خاصه این که اکثر فعالان در سن 18 تا 30 بودند و آقای صادق لاریجانی هم 19 ساله بودند.
10. در کتاب «شرح اسم» آمده که آیتالله خامنهای صبح 22 بهمن به جاده قدیم کرج رفته بودند تا در جمع کارگران کارخانهای شرکت کنند که در معرض تبلیغات کمونیستها بودند. در مسیر بازگشت به مقصد مدرسه رفاه - محل استقرار امام و دولت موقت – تا خبر را از رادیو می شنوند اتومبیل را متوقف میکنند و سجدۀ شکر به جای میآورند. احتمالا سال قبل و همان موقع را به خاطر آوردند که در ایرانشهر در سیستان و بلوچستان در تبعید به سر میبردند. کمتر کسی سرعت پیروزی انقلاب و فروپاشی رژیم را پیش بینی میکرد.
11. یکی از گزینه های انتخابات ریاست جمهوری 1400 هیچ خاطرهای از 22 بهمن 1357 ندارد. چون 30 ماه بعد از آن به دنیا آمده است. منظور جواد آذری جهرمی وزیر کنونی ارتباطات و فناوری اطلاعات است که با طعنۀ غیر مستقیم به باقر قالیباف به بهانۀ سفر به مسکو از پوستۀ فنی مخابراتی خارج شده است. نه تنها او که اغلب جمعیت کنونی ایران یا متولد بعد از انقلاب اند یا در آن زمان کودک بودهاند.
12- «اینجا تهران است. صدای راستین ملت ایران. صدای انقلاب»؛ این جمله آشنا برای همه آنان که لحظه پیروزی انقلاب اسلامی ایران در ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ را درک کردهاند یا بعدتر این صدا را در فیلمهای مستند شنیدهاند خاطرهانگیز است. اما درباره صاحب صدا روایتهای مختلفی وجود دارد.
روایت نخست این که صدای مرحوم شیخ فضلالله محلاتی است. روایت دوم این که اول بار صدای علی مطهری بود که بعد از پیروزی انقلاب از رادیو پخش شد و گفت: این صدای انقلاب اسلامی ایران است.
روایت سوم اما این است: ظهر ۲۲ بهمن آخرین گوینده باقیمانده – تقی روحانی- نواری میگذارد و ساختمان رادیو را ترک میکند. اعتصابیون باز میگردند و پس از کسب تکلیف از آیتالله طالقانی، یکی از آنان به نام احمد کسیلا - شاعر و نویسنده- پشت میکروفون میرود و بعد از ظهر همان روز تاریخی اعلام میکند:
«اینجا تهران است. صدای راستین ملت ایران. صدای انقلاب. امروز به همت مردانه ملت، آخرین دژهای استبداد فروریخت. یکی از این آخرینها همین رادیو بود؛ صدای واقعی استبداد. ملت به ما نیرو داد و راهمان را هموار کرد تا بتوانیم همچون پارهای کوچک از پیکر عظیم مردم صدای راستین انقلاب را به گوشها برسانیم.»
این روایت اما ناقض روایت نخست نیست چرا که شیخ فضلالله محلاتی (هم او که بعدها نماینده امام در سپاه شد) نیز عصر 22 بهمن به همراه دکتر فریدون سحابی (پسر دکتر یدالله و برادر عزتالله سحابی) راهی یکی از ایستگاههای رادیو بودند: ایستگاه رادیو در نزدیکی چهارراه سیدخندان مشهور به ایستگاه بیسیم.
یک متخصص مخابرات نیز همراه آنان بود و یک ساعت پس از پخش آن صدا این ایستگاه در اختیار آنان قرار گرفته بود تا این بار حجتالاسلام محلاتی بگوید: «بسم الله الرحمن الرحیم. این صدای انقلاب اسلامی ایران است» و تا شب به همراه فریدون سحابی یکی میگفت و دیگری مینوشت و گاهی به عکس. (مهم ترین تفاوت اینجا رخ نمود. روحانیون بر تعبیر انقلاب اسلامی اصرار داشتند و ادبیات روشنفکران متفاوت بود).
آن سوتر چنان که گفته شد احمد کسیلا با اصغر واقدی گفتوگو میکردند و هر دو سر از پا نمی شناختند. (صاحب آن صدای اولیه - احمد کسیلا- 18 آبان 1392 درگذشت و گمان نمی کنم صدای جمهوری اسلامی ایران هیچ یادی از او کرده باشد که نخستین صدای پس از پیروزی انقلاب بود!)
13- 22 بهمن روز پیروزی انقلاب است. روز رسمی تولد جمهوری اسلامی ایران 12 فروردین 1358 و پس از دو روز همه پرسی است. جمهوری اسلامی فرزند انقلاب اسلامی است ولی نقد به عملکردها از هر زاویه را نمی توان بهانۀ خدشه بر پیروزی مردمی ترین اتقلاب تاریخ ساخت. اصالت انقلابی که خود شاه در 14 آبان 1357 به رسمیت شناخت قابل انکار نیست. اما این همان کاری است که تلویزیون من و تو میکند و به این پرسش پاسخ نمیدهد که شاه در 14 آبان 1357 صدای کدام انقلاب را شنید؟ انقلابی که واقعی نبود؟ یا قول مقابله با کدام فساد را داد؟ فسادی که نبود؟ و چرا وعده برگزاری انتخابات آزاد و عمل به قانون اساسی را داد اگر اجرا میکرد؟
14- دو سال پیش جان بولتون مشاور امنیت ملی دونالد ترامپ آرزو کرده بود جشن چهلمین سالگرد انقلاب ایران بلاموضوع شود. طعنه آمیز است که 22 بهمن 1399 با روز استیضاح ترامپ همزمان شده و بعد از ریاست جمهوری هم دست از سر ترامپ برنمیدارند. قاعدتا صدا و سیما به این نکته اشاره خواهد کرد اما این پرسش هم شکل میگیرد پس چرا کارشناسانتان در دو ماه گذشته دوست داشتند ترامپ ماندگار شود؟!
15- صورتجلسۀ فرماندهان ارتش در اعلام بیطرفی در 22 بهمن 1357 از اسناد مهم تاریخ انقلاب است. فرماندهان ارشد نظامی ساعت 10:30 دقیقه در جلسه حاضر شدند ولی بحث چندانی درنگرفت و در نهایت این متن را امضا کردند و کار رژیم پهلوی تمام شد. در حالی که بزرگ ارتشتاران خود 26 روز قبل رفته بود:
«با توجه به تحولات اخیر کشور، شورای عالی ارتش در ساعت 10:30 تشکیل و به اتفاق آرا تصمیم گرفته شد که برای جلوگیری از هرج و مرج و خونریزی بیشتر بیطرفی خود را در مناقشات سیاسی فعلی اعلام و به یگانهای نظامی دستور داده شده که به پادگانهای خود مراجعه نمایند. ارتش ایران همیشه پشتیبان ملت شریف و نجیب و وطنپرست ایران بوده و خواهد بود و از خواستههای ملّت شریف با تمام قدرت پشتیبانی مینماید.»
نام و سمت 27 ژنرال ارتش که اعلامیۀ بی طرفی را امضا و احتمال کودتا را منتفی کردند از این قرار بود:
ـ ارتشبد عباس قرهباغی، رییس ستاد بزرگ ارتشتاران
ـ ارتشبد جعفر شفقت، وزیر جنگ
ـ ارتشبد حسین فردوست، رییس دفتر ویژه اطلاعات
- سپهبد هوشنگ حاتم، رییس جانشین ستاد بزرگ ارتشتاران
ـ سپهبد ناصر مقدم، رییس ساواک (هر چند منحل شده بود)
ـ سپهبد عبدالعلی نجیمی نائینی، مشاور رییس ستاد بزرگ ارتشتاران
ـ سپهبد احمدعلی محققی، فرمانده ژاندارمری
ـ سپهبد عبدالعلی بدرهای، فرمانده نیروی زمینی
ـ سپهبد امیرحسین ربیعی، فرمانده نیروی هوایی
ـ دریاسالار کمال حبیباللهی، فرمانده نیروی دریایی
ـ سپهبد عبدالمجید معصومی نائینی، معاون پارلمانی وزارت جنگ
-سپهبد جعفر صانعی معاون لجستیکی نیروی زمینی
ـ دریاسالار اسدالله محسنزاده، جانشین فرمانده نیروی دریایی
ـ سپهبد حسین جهانبانی، معاون پرسنلی نیروی زمینی
ـ سپهبد محمد کاظمی، معاون طرح و برنامۀ نیروی زمینی
ـ سرلشکر کبیر، دادستان ارتش
ـ سپهبد خلیل بخشیآذر، رییس ادارۀ پنجم ستاد
ـ سپهبد علیمحمد خواجهنوری، رییس ادارۀ سوم ستاد
ـ سرلشکر پرویز امینی افشار، رییس ادارۀ دوم ستاد
ـ سپهبد امیرفرهنگ خلعتبری، معاون عملیاتی نیروی زمینی
ـ سرلشکر محمد فرزام رییس ادارۀ هفتم ستاد
ـ سپهبد جلال پژمان، رییس ادارۀ چهارم ستاد
ـ سپهبد ناصر فیروزمند، معاون ستاد
ـ سپهبد موسی رحیمی لاریجانی رییس ادارۀ یکم ستاد
ـ سپهبد محمد رحیمی آبکناری، رییس آجودانی ستاد
ـ سپهبد رضا طباطبایی وکیلی، رییس ادارۀ بازرسی مالی ارتش
-سرلشکر منوچهر خسروداد، فرمانده هوانیروز
منبع: عصرایران