به گزارش«مبلغ»- یکی از موضوعات مهم و کاربردی در زندگی اجتماعی، نوع تعامل و رفتار متقابل میان انسان هاست. قرآن و عترت به عنوان منابع اصیل اسلامی سرشار از آموزه های ارزنده درباره نحوه تعامل انسان ها با یکدیگر است. فرمایش ها و اهل بیت(ع)، تکیه گاه محکمی برای شناخت و عمل به این آموزه های الهی است. جهت بررسی جزئیات نامه امام رضا(ع) به عبدالعظیم حسنی با حجت الاسلام و المسلمین دکتر عبدالهادی مسعودی رئیس و عضو هیات علمی دانشگاه قرآن و حدیث به بررسی مؤلفه های اصلی در تعاملات اجتماعی پرداخته ایم که متن این گفتگو را در ادامه می خوانید:
«مبلغ»: امام رضا(علیه السلام) از طریق عبدالعظیم حسنی برای شیعیان و مؤمنان نامه می نویسند ونکته های جالبی را به آنها متذکر می شوند اینکه فرصت گرانبهای زندگی را به دشمنی با هم نگذرانند و باهمدیگر رفت و آمد و صله رحم داشته باشند. ارزیابی شما از اینکه امام برای بیان چنین مسائلی دست به قلم بشوند و آن ها را مکتوب نمایند، چیست؟
ابتدا لازم است نکته ای را همینجا یادآور شوم. نامه ای که به آن اشاره شد، به طور اشتباه به امام رضا(ع) منصوب شده است، چون قول بهتر اشاره دارد به «ابی الحسن ثالث» که مشخص می کند این روایت از طرف امام هادی(ع) می باشد.
اما در موضوع این نامه باید عرض شود؛ روابط اجتماعی و میان فردی آن اندازه در دین مهم است که ائمه(ع) با اینکه معمولا چیزی نمی نوشتند و بیشتر احادیثشان به صورت ارائه شفاهی بوده است، اما در خصوص این موارد دست به قلم شدند و نامه ها و رساله هایی را نوشته و ارسال کرده اند.
محبت و مهرورزی جزو اصول دین اسلام است
این نامه در واقع به گونه ای است که ناظر به اختلاف پیش آمده یا اختلاف احتمالی میان مسلمانان و شیعیان آن زمان است. و همانطور که اشاره شد بر اساس اینکه شیعیان و مسلمانان باید در درون خودشان الفت اجتماعی داشته باشند و از نظر شخصی و اجتماعی هیچ مشکلی با هم نداشته باشند، لذا امام در این نامه تاکید کرده اند که افراد چگونه می توانند به شیعه و ائمه(ع) خدمت کنند. یعنی تعاطف، توجه به همدیگر، دستگیری از یکدیگر، مهربانی به همدیگر، تفاهم، محبت و مهرورزی به هم، جزو اصول تشیع و اصول دین اسلام هستند. البته دایره محبت و مهرورزی به هم، دایره مشروط و دایره روابط صحیح است. یعنی نمی توان با کسی که خیانت در امانت می کند یا کسی که اهل فساد و رشوه و رانت خواری است، ارتباط برقرار کرد، اما لازم هم نیست با آنها دشمنی کنیم. می توان آن ها را با زبان نرم و آنچه که امروزه به آن زبان دیپلماتیک گفته می شود، آن ها را هم دعوت کرد و به سمت سر و سامان درستی کشاند.
معیار مسلمانی امانت داری و راستگویی است نه زیاد نماز خواندن
در روایات دارد که می فرماید اساسا به این نگاه نکنید، کسی خیلی زیاد نماز می خواند یا بسیار روزه می گیرد، بلکه به این نگاه کنید که آیا هنگام سخن گفتن راست می گوید یا خیر و هنگامی که امانتی را به او می سپاری، با امانت درست رفتار می کند یا خیر.
یک نکته ای هم درمورد امانت عرض کنم. از دیدگاه احادیث و ائمه(ع)، امانت فقط آن انگشتر یا چادر یا سنگ قیمتی نیست که پیش کسی به ودیعه بگذاریم، آن هم امانت است، ولی شغلی که به ما سپرده شده است هم امانت است، نمازی که باید بخوانیم امانت است، غسل و وضو و تیمم و انجام درست تمام شرایعی که خداوند بر عهده ما گذاشته است هم امانت است. فرماندهی و مسئولیت یک مکان مثل دانشگاه و حتی یک خانه، امانت است و باید با انجام درست وظایف، از عهده امانت خود بر بیاییم.
«مبلغ»: چند وقتی است شرایط روانی جامعه به جهت موضوع حجاب و دیگر مسائل اقتصادی دچار التهاب شده و موجت نگرانی مردم شده است، وقتی مفاد این نامه را بررسی می کنیم، دقیقا عکس آن در جامعه امروزی حکمفرماست و افرادی به عنوان آمران به معروف که بعضا هیچ کدام شرایط لازم را هم ندارند موجب ایجاد نفرت از دین و جامعه اسلامی می شوند، به نظر شما چه راهکاری برای حل این مسائل باید اندیشیده شود؟
ببینید! اگر دوست یا همسایه شما در راهی برود که می دانید احتمال دارد الان یا پنج دقیقه دیگر یک چاله بزرگ یا چاه عمیق را نبیند و در آن سقوط کند، چه واکنشی نشان می دهید؟ اول می گویید نرو، اگر متوجه نشد، صدای خود را بلند تر می کنید. اگر باز متوجه نشد، حتی او را می گیرید، اما این گرفتن و جلوگیری، از روی دلسوزی است. امر به معروف و نهی از منکر، باید چنین حالتی داشته باشد. ما باید کسی که بی حجاب یا بد حجاب است یا خلافی انجام می دهد، این طور احساس کنیم که او به سوی آتش الهی قدم بر می دارد. منتهی چون در امر به معروف و نهی از منکر عقیده و گرایش های مختلف و مقاومت احتمالی شخص عامل منکر، وجود دارد، اسلام مرحله عملی اش را از دوش افراد برداشته و متوجه حکومت کرده است. به همین دلیل لازم است آمران به معروف با رعایت شرایط گفته شده از ناحیه زبان و انزار فردی اقدام کنند ولی وارد مرحله عملی نشوند. به عبارت دیگر اگر نهی از منکر سه مرحله دارد، مرحله اول آن انکار قلبی است، یعنی انسان خودش از این کار بدش بیاید. مرحله دوم به زبان بیاورد و در مرحله سوم انجام اقدام عملی است. این مرحله سوم برای عامه مردم لازم نیست لکن مراحل اول و دوم واجب است و باید صورت گیرد.
امر به معروف با تعقل و بدور از هوی و هوس شخصی باشد
گاهی اوقات گفتن مکرر موثر است، گاهی اوقات گفتن چند نفر موثر است، گاهی گفتن نرم اثرگذار است و گاهی گفتن محکم موثر است. اینها باید کاملا شخصی سازی شود و با تعقل و به دور از هوا و هوس شخصی انجام گیرد. علاوه بر این گاهی می بینیم که امر کردن یک شخصی موثر است و امر شخص دیگری موثر نیست، ما باید همه این جهات را در نظر داشته باشیم. اما هر گاه امر به معروف به سوی پیچیده شدن و درگیری می رفت و ممکن بود به ضرب و جرح و دعوا کشیده شود، باید دست کشید و به مراجع قانونی ارجاع دهیم.
اینکه برخورد های تند صورت گیرد، صلاح نیست. باید به مصداق خارجی نگاه کرد، گاهی نرم گویی لازم است و گاهی تندی و تنبیه. همه اینها را باید در نظر بگیریم. ولی حدش همان است که منجر به درگیری یا ناراحتی منتهی به نفرت نشود. قاعدتا کسی که مورد نهی از منکر قرار می گیرد، ناراحت می شود اما اگر با زبان نرم و با منطق و عقل گفته شود، مسلما ناراحتی به مراتب کمتر خواهد بود.
«مبلغ»: اخیرا عنوان شده است باید افراد بدحجاب به محرومیت از خدمات اجتماعی مثل ممانعت از ورود به مترو و… محکوم شوند، به نظر شما این عوامل بازدارنده خواهد بود؟
ما یک اصل در جمهوری اسلامی داریم به نام اصل تفکیک قوا. ما می توانیم قانون وضع کنیم، اما قانون وضع کردن به عهده مجلس است. ابتدا باید قانون را از مجلس بگذرانیم، و شورای نگهبان تشخیص دهد که این مخالف شرع و قانون اساسی و آزادی های اجتماعی نیست، اگر آن قانون وضع شد و از شورای نگهبان گذشت، اجرای آن مشکلی ندارد. اما الان فکر می کنم هنوز قانونی در این رابطه وضع نشده است و اقدام اخیر شهرداری مبنی بر احتمال ممانعت از ورود بانوان بدحجاب به مترو از جانب خودشان است.
«مبلغ»: علت اینکه زیارت حضرت عبدالعظیم حسنی(ع) ثواب زیارت امام حسین(ع) را دارد، چیست و اهالی وقت شهر ری از حضور حضرت عبدالعظیم چگونه استقبال و ایشان را همراهی کردند؟
در زمان پیش از ایشان، ری یک قسمت شیعه نشین و یک قسمت سنی نشین داشته است و حتی شاید اهل سنت بیشتر بوده اند. شاید همین هجرت ایشان به شهر ری و مبدا علمی قرار گرفتن آن، برای شیعیان، باعث شده است که شیعیان یک مقدار تقویت شوند و به احتمال فراوان در شهر ری بعد از حضور ایشان، حدودا اواخر قرن سوم، شیعه یک جایگاه محکمی در شهر ری پیدا کرده است. البته باز کاملا شیعی نشده است، اما شیعیان در آنجا قوت گرفته اند.
عمده دلیل اینکه زیارت ایشان ثواب زیارت امام حسین(ع) را دارد، روایتی است که از معصومان رسیده است. در واقع شاید وجه آن غربت حضرت عبدالعظیم باشد و آن هجرتی که برای نشر معارف شیعی به شهر ری کردند. اما عمده دلیل آن، روایتی است که در این مورد بوده است.
در مورد حضرت عبدالعظیم، به تازگی کتابی با عنوان «شرح روایات حضرت عبدالعظیم حسنی، از امام جواد(ع) از امام علی(ع)» منتشر کرده ایم که بنده ترجمه و شرح آن را انجام داده ام و توسط انتشارات دارالحدیث به چاپ رسیده است. در این کتاب روایاتی که مورد بررسی قرار گرفته است نشان می دهد حضرت عبدالعظیم حسنی(ع) مجلس تحدیث داشته اند، یعنی عده ای پیش حضرت می آمدند و از ایشان حدیث می شنیدند که برخی از این افراد ایرانی و یمنی بوده اند. اساسا اینکه شخصی می تواند سال ها در اینجا زندگی کند نشان دهنده این است که از ایشان استقبال و نگهداری کرده اند. گرچه در برخی از برهه ها به خاطر حکومت بنی عباس مجبور بودند مخفیانه هم زندگی کنند.
* لطفا در باره تألیف کتابی که اشاره کردید جزئیات بیشتری بفرمائید.
حضرت عبدالعظیم حسنی، افزون بر شرافت تبار و انتساب به خاندان عصمت و طهارت، از جمله عالمان و محدثان شیعه است که به سبب ارتباط نزدیک با امامان، احادیث گران بهایی را از آنان فراگرفته و با گزارش و نگارش آنها، مسیر دستیابی آیندگان به این میراث را فراهم ساخته است. از جملۀ این میراث، کتاب «خُطَب امیرالمؤمنین» و نیز کتاب حاضر است.
کتاب مذکور، نزدیک به صد روایت است که آنها را حضرت عبد العظیم حسنی از امام جواد و آن حضرت نیز از جدّ بزرگوار خود، مولای متّقیان امیرمؤمنان علیهم السلام، روایت کرده اند.
متن اصلیِ (عربیِ) این کتاب از طریق نسخه ای کهن به املای قاضی جعفر بن أحمد بن عبد السلام بهلولی یمانی و در میان میراث زیدیۀ یمن به دست آمد و با تحقیق و ترجمۀ آقای محمّدعافی خراسانی و با عنوان أحادیث أمیرالمؤمنین به روایت عبد العظیم الحسنی منتشر گردید.
پس از آن و به پیشنهاد تولیت وقت آستان حضرت عبدالعظیم حسنی ترجمۀ مجدّد کتاب و شرح آن توسط بنده به انجام رسید.
* جلب محبّت و دوستی دیگران، از نیازهای ضروری برای یک زندگی اجتماعی سالم و پر نشاط است. آیا بین روایات نقل شده توسط حضرت عبدالعظیم حسنی به این موضوع اشاره است؟
حضرت عبدالعظیم حسنی(علیه السلام) از امام جواد(علیه السلام) و ایشان از جد بزرگوارشان امیرالمؤمنین(علیه السلام) نقل می کند: سه خصلت است که به وسیله آنها جلب محبت می شود: رعایت انصاف در معاشرت با دیگران، همیاری دیگران در سختی، و برخورداری از قلبی سلیم و مهربان.
همانطور که اشاره کردید جلب محبّت و دوستی دیگران، از نیازهای ضروری برای یک زندگی اجتماعی سالم و پر نشاط است. این را همه می دانیم و تجربه کرده ایم؛ امّا برخی راه آن را نمی دانند. این که چگونه با دیگران ارتباط بر قرار کنیم، یک مسئله است و این که چگونه محبّت قلبی آنان را برای خود فراهم کنیم، مسئله ای دیگر است.
این حدیث، سه راه کار برای جلب محبت دیگران ارائه می دهد که همگی تجربه شده و از بوتۀ آزمون سربلند بیرون آمده اند:
راه کار نخست، این که: انصاف را رعایت کنیم. انصاف، تنها این نیست که حق شریک و همکار و همسایه خود را بدهیم و همۀ حقّ خود را نیز به تمام و کمال استیفا کنیم. از دیدگاه اهل بیت: انصاف هنگامی محقّق می شود که از بخشی از حقّ خود نیز بگذریم، نه آن که برای دریافت کوچک ترین بخش از آن، مو را از ماست بیرون بکشیم. از این رو اگر فردی، نه حق کسی را می خورد و نه در گرفتن حق خود، سختگیری می کند، محبت مردم را به سوی خود جلب می کند. مردم با او گرم می گیرند و صمیمی می شوند؛ چون تهدیدی از سوی او متوجّه خود و دارایی شان نمی بینند.
راه کار دوم، سهیم کردن دیگران در دارایی خود به هنگام سختی و تنگی و قحطی است. بسیاری از ما به هنگام رفاه و آسایش و غنا، بخشی از مال خود را به دیگران می بخشیم و کمک های جزئی و کلّی می کنیم. این، خلق و خویی نیکو و با ارزش است. از این با ارزش تر، آن است که به هنگام سختی روزگار و تنگ دستی، با خدا تجارت کنیم و از همان اندک دارایی خود به کسی که کمتر دارد، عطا کنیم و گرسنگان را بر سر همان سفر ناچیز خود مهمان کنیم. آیا می توان چنین انسانی را دوست نداشت؟!
راهکار سوم، بر خلاف دو راه کار پیشین، غیر مالی است؛ راهی هم تراز آن دو که حتّی برای افراد فقیر نیز کارآمد است. پیام این بخش از حدیث، داشتن دل و جانی پاک و نیالوده به زشتی های دنیاست، انسان های پاک و سالم جذب دنیا و شیطان و شیطان صفتان نمی شوند. ایشان سرسپرده وسوسه های خود و دیگران نیستند و از قلب بی آلایش خود فرمان می گیرند. درستی و نادرستی را با فطرت دست ناخورده خود می شناسند و از دور، بوی خوش راستی و درستی را از بوی ناخوش خیانت و گناه و ناراستی تشخیص می دهند. اینان، گِرد بدی و کژی نمی چرخند و به هر سو که دل سلیمشان فرمان داد، روانه می شوند و در هر جا که قلب و عقل هدایتگرشان فرمان داد، می مانند. ایشان ره یافتگان به مسیر سعادت جاویدند و همان کسانی هستند که با قلب سلیم به محشر و بهشت در می آیند.