بهمنظور رعایت حقوق مصرفکننده، فرآیند تجاریسازی محصولات دانشبنیان، باید از مسیر کیفیت، نرخ مناسب و تنوع درخور بگذرد. از آنجایی که برندسازی مهمترین مولفه در بازارسازی است، وجود آن برای شرکتهای دانشبنیان اهمیت دارد و میتواند در توسعه مولفههای گفتهشده نقش جدی داشته باشد. وجود محصولات بیکیفیت اما پرفروش در بازار نتیجه برندسازی استاندارد است. همچنین، نرخ بالا و نه واقعی که باز هم مصرفکنندگان را اقناع به خرید میکند، دلیل دیگری است که بگوییم برندسازی کار خودش را کرده، بنابراین وقتی برندسازی مسیر درستی را طی کند، بهعبارتی، شاید این تفکر به وجود بیاید که لزومی ندارد که کیفیت نرخ و تنوع هم استاندارد باشد، چرا که کار برندسازی ایجاد بازار و افزایش فروش است، اما بهفراخور رسالت اجتماعی تولیدات باید با کیفیت بالا، نرخ مناسب و همراه با تنوع باشد، اما واقعیت داستان این است که در بسیاری از موارد، کیفیت و نرخ مناسب و باوجود تنوع و مردمپسند بودن یک کالا باز هم فروش موردنظر اتفاق نیفتد؛ خبر بد آنکه ممکن است سهم بازار با یک گفتوگو، مذاکره یا لابیگری بهدست بیاید.
باز هم هیچچیز برای مصرفکنندگان جای کیفیت را نمیگیرد و این محصول باکیفیت است که جای خود را در بازار پیدا میکند. بخش آرندی و تحقیق و توسعه یک شرکت، نقش مستقیمی بر کیفیت کالای تولیدشده دارند. این بخش وظیفه ارتقای کیفیت متناسب به ذائقه مردم را در هر شرکتی برعهده دارد که با روشهای مشخصشده، باید بازخورد بازار را کسب کند. بنا به تعریفی که از کیفیت ارائه میشود، باید گفت کالای باکیفیت به محصولی گفته میشود که از لحاظ فنی دارای استانداردهای کافی است و بهمنظور ایجاد مشتریمداری متناسب با ذائقه آنها تولید شده است.
با قیمتگذاری نامناسب آینده شرکت بهخطر میافتد؛ وی گفت: قیمتگذاری باید مسیری را در بازار طی کند که علاوه بر جذب رضایت مشتری حیات شرکت هم بهخطر نیفتد. ناگفته نماند که مشتریان نه به نرخ پایین و نه به نرخ بالا رضایت پیدا نمیکنند،بلکه نرخ باید مناسب باشد؛ بنابراین اگر مدیران شرکتی بخواهند با کاهش نرخ در راستای جلب رضایت مصرفکننده گام بردارند، آینده و حیات شرکت خود را بهخطر میاندازند و شاید در ذهن مشتری این فکر بهوجود بیاید که نرخ کم کالا ناشی از بیکیفیتی آن است. هیچگاه نرخ، تضمینکننده کیفیت نبوده است ، همانگونه که پیشتر هم اشاره شد، مولفههایی نظیر کیفیت، نرخ و تنوع در برندسازی موضوعیت پیدا میکنند و در صورت موفقیت برندسازی، الزامی به وجود هر سه این مولفهها نیست. دومین مولفه تاثیرگذار، موفقیت در مدیریت ارتباط با مشتری است که در نهایت موجب میشود مشتری برای مدت زمان طولانی قانع به خرید از محصول موردنظر شود که این به فعالیت شرکت در مشتریمداری برمیگردد.بنابراین، برای قیمتگذاری استاندارد، نیازمند متخصص و کارشناسان مالی، بازاریابی و مارکتینگ یا منتور خوب برای کارکنان یا دستیار مدیرعامل هستیم تا در کنار آنها بتوان مصرفکننده را هم راضی کرد. برای این منظور، باید نزدیک به ۳۰ سیستم در تعامل با یکدیگر در یک مجموعه تولیدی فعالیت کنند تا در نهایت هم به سود شرکت و هم به رعایت حقوق مصرفکننده بینجامد. هر سیستم تولید دارای ورودی، فرآیند و خروجی است که بخش بازخورد سیستم در خروجی کار مشخص میشود. گفتنی است، در بیشتر شرکتهای ایرانی این بخش که بازخوردی از نظرات مشتریان است، دریافت نمیشود. این بازخوردها نظر مشتری از کیفیت فنی کالای روانهشده در بازار است و موجب ارتقای کیفیت کالا میشود، حتی نظر کارکنان نسبت به محصول میتواند باعث افزایش کیفیت شود، بنابراین اگر بازخورد یا فیدبک در محصولی وجود نداشته باشد، بهطورقطع نمیتوانیم شاهد رشد کیفی آن محصول باشیم./روزنامه صمت