مردم زمانی پهلوی‌ها را نامشروع دانستند که «هیچ قانونی وجود نداشت»

صدا و سیما شنبه 13 خرداد 1402 - 05:36
مدیر دفتر مطالعات و تدوین تاریخ ایران می‌گوید مردم ایران وقتی انقلاب کردند که پهلوی‌ها به قانون پای‌بند نبودند.

مردم زمانی پهلوی‌ها را نامشروع دانستند که «هیچ قانونی وجود نداشت»به گزارش خبرنگار خبرگزاری صدا و سیما، «جمهوری اسلامی» در ایران از مرز ۴۴ سالگی عبور کرده؛ نظام سیاسی که رهبران آن تأکید کرده‌اند در عنوانش هیچ تغییری نباید ایجاد شود، مثل جایی که امام خمینی رهبر انقلاب اسلامی ۱۳۵۷، پیش از برگزاری همه‌پرسی انتخاب نظام سیاسی در ایران، گفت رأی او جمهوری اسلامی است، «نه یک حرف زیادتر و نه یک حرف کمتر.»

مشابه این عبارت هم چند دهه بعد، در گفته رهبری انقلاب هست؛ جایی که تأکید شده در عنوان جمهوری اسلامی، کلمه‌ای نباید کم و زیاد شود و البته، اوایل امسال از «تحول» در نظام جمهوری اسلامی هم سخن گفته شده، تحولی که منظور از آن «اهداف مخالف نظام یا تغییر ساختار جمهوری اسلامی نیست.»

خبرگزاری صدا و سیما در گفت‌وگو با مدیر دفتر مطالعات و تدوین تاریخ ایران، بررسی کرده آیا نظام سیاسی جمهوری اسلامی پس از ۴۴ سال تجربه، توان تحول و اصلاح در درون ساختار خودش را دارد؟ و چه نمونه‌هایی از اصلاح در تاریخ جمهوری اسلامی در دست است؛ عباس سلیمی‌نمین به این پرسش‌ها پاسخ داده:

می‌خواستند خودشان را جايگزين اصول كنند اما نتوانستند/ انقلاب اسلامی می‌تواند از شخصیت‌هایی که در شگل‌گیریش نقش داشتند، عبور کند

در سخنرانی رهبر انقلاب اسلامی که ابتدای سال ۱۴۰۲ انجام شد، از تحول در داخل ساختار جمهوری اسلامی گفته شده؛ نظام جمهوری اسلامی چه ویژگی در خودش دارد که گفته می‌شود لزوما تحول و اصلاح از درون این ساختار باید رخ دهد؟

جمهوری اسلامی از نظام‌های دیگر متمایز است و همین تمایز به عنوان یک قابلیت، ما را از مسائلی از جمله وابستگی سیاسی مصون می‌کند و در مسیری گام بر می‌داریم که هویتمان در آن چارچوب به صورت مستقل رقم می‌خورد. اگر استقلال را به معنای واقعی مطالبه کنیم، این استقلال از طریق مدل خودمان می‌تواند رخ دهد و اگر ما با نظام‌هایی مانند سرمایه‌داری یا سوسیالیستی، یا سیستم‌های دیگر ادغام می‌شدیم، می‌توانست به نقض استقلال کشور منجر شود؛ همانطور که در بسیاری از کشور‌های دیگر پیوستن به بلوک شرق یا غرب به وابستگی منجر می‌شد.

دنباله‌روی نظری به دنباله‌روی سیاسی هم می‌تواند منتهی شود که در تاریخ معاصر هم به وضوح شاهدش بوده‌ایم. عده‌ای از روشنفکران ما دنباله‌روی نظام‌های سوسیالیستی یا سرمایه‌داری بودند که در برخی موارد این دنباله‌روی در حد نظری باقی نماند و بیشتر گرایش سیاسی هم پیدا کردند. هویت مستقل ما را از بسیاری از خطر‌هایی که کشور‌های جهان سوم دچار آن شدند، مصون داشته؛ البته ظرفیت‌های جمهوری اسلامی در بیش از ۴ دهه گذشته بسیار بیشتر بوده است.

مثلا وجود جمهوری اسلامی، برای ایران چه ظرفیت‌های دیگری فراهم کرده و کشور را از چه خطر‌هایی در امان نگه داشته؟

علاوه بر بُعد بین‌المللی، جمهوری اسلامی ظرفیت‌های زیادی می‌تواند داشته باشد و هر نظام سیاسی، جنبش یا انقلابی را خطراتی می‌تواند تهدید کند؛ یکی از آن تهدیدها، شخصیت‌های تراز اول یک انقلاب است و یعنی انقلاب در قالب آن شخصیت‌ها متوقف شود. انقلاب فرانسه، انقلاب سوسیالیستی اتحاد جماهیر شوروی یا انقلاب‌های دیگر در شخصیت‌های شکل دهنده آن انقلاب متوقف شدند، نتوانستند تداوم انقلاب را بر اساس نظر‌های ثابت پیگیری کنند و در شخصیت‌های تراز اول منجمد شدند. جمهوری اسلامی از این تهدید توانست دور شود.

در چند سال گذشته بسیاری از شخصیت‌ها با جایگاه بسیار بالا در میان توده‌های مردم، اگرچه اراده هم کردند، اما نتوانستند انقلاب را در قالب خودشان متوقف کنند. آقای هاشمی، آقای خاتمی و آقای احمدی‌نژاد این را اراده كردند اما نتوانستند خودشان را جایگزین اصول انقلاب کنند. انقلاب اسلامی از نگاه نظری و تئوریک می‌تواند از شخصیت‌هایی که در شگل‌گیری انقلاب نقش داشتند، عبور کند.

مردم زمانی پهلوی‌ها را نامشروع دانستند که «هیچ قانونی وجود نداشت»

جامعه‌ای که بر مبنای اصول حرکت می‌کند، دائم خودش را با آن اصول تطبیق می‌دهد و می‌سنجد؛ در نتیجه طبیعتا می‌تواند خود را اصلاح کند، اما وقتی در قالب شخصیت‌ها قرار بگیرد، این اتفاق نمیفتد. وقتی در یک انقلاب، اصول به عنوان اساس شناخته می‌شوند، افراد نمی‌توانند خود را جایگزین آن اصول کنند و این موهبت بسیار بالایی است که امروز دیگر مصونیت کامل داریم و فردی در جامعه ما نمی‌تواند خودش را جایگزین اصول کند.

ما معیاری در اختیار همه توده‌ها داریم که همه آن‌ها حتی پایین‌ترین رده‌های اجتماعی، فهمی از اصول اسلامی و شخصیت‌های برجسته صدر اسلام مانند پیامبر(ص) و حضرت علی(ع) دارند؛ در نتیجه دولتمردان خودشان را هم با آن اصول می‌سنجند. در ۴ دهه گذشته اراده جدی در بسیاری از دولتمردان ایجاد شده بود که آن اصول را کنار بگذارند، اما به راحتی از آن‌ها عبور شد.

افراد می‌توانند جلوی آنچه مطابق اصول اسلام نيست، بگيرند/ ولايت فقيه خودش مبنا نيست، تصمیم‌سازی‌ها را با مبانی انطباق می‌دهد

با این گفته شما، پس این تهدید وجود دارد که ولی فقیه هم مانند برخی دولتمردان تمایل داشته باشد خود را جایگزین اصول کند.

وظیفه رهبری تطبیق با اصول است، چون مجری نیست، این تمایل در مجریان ایجاد می‌شود. حکومت‌داری امر بسیار سختی است، به ویژه اگر مبتنی بر اصول ثابت باشد. تمایل و گرایشی در دولتمردان هست که آن اصول کمرنگ شود و مشی خودشان را جایگزین کنند.

این اراده در چند سال گذشته و در دوران انقلاب اسلامی وجود داشته؛ مثلا آقای احمدی‌نژاد خیلی تلاش کرد خود را جای اصول قرار دهد. این‌ها ظرفیت انقلاب اسلامی است و جایگاه ولایت فقیه در این ارتباط تعریف می‌شود و نقش دارد و هشدار می‌دهد. ولایت فقیه خودش مبنا نیست و فقط تصمیم‌سازی‌ها را با مبانی انطباق می‌دهد و به همه جامعه معیار می‌دهد.

افراد هم بر اساس آنچه از اسلام آموختند، توانایی تطبیق دارند. به همین علت وقتی می‌توانند تطبیق دهند، یعنی می‌توانند اصلاح‌گری کنند و جلوی انحراف را بگیرند؛ به علاوه آنچه را با اصول تطبیق ندارد، به دیوار بکوبند. چون اصول پررنگ است و اجازه نمی‌دهد کانون‌های قدرت سیاسی و اقتصادی بر اساس منافعشان اقدام کنند.

کانون‌های قدرت قانون اساسی كشورها را تغيير دادند

یعنی کانون‌های قدرت سیاسی و اقتصادی در کشور‌های دیگر توانسته‌اند قانون اساسی آن کشور را که از اصول آن‌ها می‌تواند باشد، تغییر دهند؟

چرخشی که در نظام‌های دموکراسی ایجاد می‌شود، خیلی روشن است. مثلا اصولی ۵۰ سال پیش در غرب وجود داشته، دولتمردان و سرمایه‌داران توانستند آن‌ها را کمرنگ و آرام آرام پاک کنند، حتی اگر در قانون اساسی آن‌ها بوده باشد؛ مانند همجنسگرایی که پیشتر به عنوان اصول انسانی منفور بود، اما جامعه سرمایه‌داری توانست این ذائقه را بر ملت‌ها تحمیل کند. سرمایه‌داران توانستند اصول را پاک کنند و آنچه حکومت‌داری را برایشان سهل می‌کند، جایگزین کنند.

دومین چیزی که جوامع را می‌تواند با خطر مواجه کند، احزاب و گروه‌ها هستند. درست است تمهیداتی در نظام‌های سیاسی اندیشیده شده که اگر احزاب و گروه‌ها در تقابل با منافع ملی قرار گرفتند، منحل شوند یا با آن‌ها برخورد شود، اما یکی از تهدید‌هایی که جامعه‌ها را تهدید می‌کند، رشد احزاب و گروه‌هاست که منافع خودشان را بر منافع ملی برتری دهند. خوشبختانه ساختار جمهوری اسلامی این تهدید را هم رد کرد.

چه نمونه‌هایی از این تهدید دارید که به گفته شما در تاریخ جمهوری اسلامی از آن عبور شده است؟

بسیاری از احزاب در قدرت هم در زمان آقای هاشمی شکل گرفت که می‌خواستند در قدرت باقی بمانند، این یعنی قانون اساسی را کم‌رنگ کنند.

مردم زمانی پهلوی‌ها را نامشروع دانستند که «هیچ قانونی وجود نداشت»

آقای احمدی‌نژاد اراده در قدرت ماندن داشت، اما نتوانست

همان موضوع مادام‌العمر شدن ریاست جمهوری؟

بله؛ حزب کارگزاران در قدرت شکل گرفت و هدفش این بود در قدرت هم بماند. این‌ها حزب رشد دهنده نیستند بلکه حزب قدرت هستند. این یعنی افرادی با رأی مردم انتخاب شدند، اما تشکیلاتی به وجود می‌آورند که در قدرت باقی بمانند. این ظرفیت در جمهوری اسلامی وجود داشت که احزاب در قدرت نتوانند بر اصول و منافع برتری پیدا کنند. اراده آقای احمدی‌نژاد هم خیلی خیلی آشکار و واضح بود که به عنوان رئیس جمهور می‌رود تا فردی را برای شرکت در انتخابات ثبت‌نام کند. اینکه تمام توان ریاست جمهوری را در خدمت یک فرد قرار می‌دهد، یعنی اراده در قدرت ماندن دارد، اما نتوانست.

سرمایه گذاری زیادی هم کرده بود؛ مثلا به مردم یارانه داده بود، کار‌های مختلفی کرده بود. البته نمی‌خواهم درباره خدماتی که به توده‌های مردم داده بود، قضاوت کنم. با این حال او به عنوان یک تشکیلات و حزب، اراده در قدرت ماندن داشت، اما جمهوری اسلامی ظرفیت داشت که این خطر را پشت سر بگذارد. این‌ها تهدید‌های اساسی است که ساختار جمهوری اسلامی آن را پشت سر گذاشته است.

رهبری فساد دانشگاه آزاد را متوقف كرد

این‌ها نمونه‌های سیاسی بود، آیا نمونه‌های اقتصادی وجود داشته که ساختار جمهوری اسلامی توانسته باشد از آن تهدید عبور کند و ظرفیت اصلاح داشته باشد؟

در زمینه اقتصادی هم فساد‌هایی در این ۴ دهه وجود داشته است. ساختار نظام جمهوری اسلامی به گونه‌ای است که فساد اصلا نمی‌تواند از رأس به ذیل بیاید، درحالیکه در عمده ساختار‌های سیاسی فساد از رأس به ذیل می‌آید. در جمهوری اسلامی هر چه به رأس می‌رسید، پاک‌تر و سالم‌تر است یعنی فساد کمتر می‌شود. در نظام سیاسی که رأس فاسد باشد، امکان اصلاح به حداقل ممکن می‌رسد، اما هرچه رأس سالم‌تر باشد، اصلاح‌گری ساده‌تر است.

در نمونه‌ای دیگر، دانشگاه آزاد اراده‌ای برای این بود که در مسائل مختلف به عنوان کانون قدرت عمل کند. حدود ۳ دهه هم تلاش چشمگیری داشت و شبکه‌ای در قوای سه‌گانه ایجاد کرد که بتواند حیاط خلوت قدرت شکل دهد و فساد سیاسی و اقتصادی را دنبال کند. اما وقتی به رهبری رسید، با قاطعیت برخورد کرد و متوقف شد. رهبری برای قانونمند کردن این کانون مفسده‌ساز و اصلاح اساسنامه آن اراده داشت و وقتی هم که موضوع وقف مطرح شد، محکم ایستاد و گفت نمی‌توانید اموال عمومی را وقف کنید.

اراده پشت سر وقف این بود که کانون قدرت در اختیار یک جریان سیاسی باشد و رهبری حاصل ۳ دهه تلاش را برای انحراف در جمهوری اسلامی گرفت. البته اینکه قوه قضائیه و برخی مدعیان جلوی آن را نگرفتند و فسادی که با اعطای مدرک تحصیلی کاذب، باید اصلاح می‌شد، موضوع دیگری است. در این مورد آنچه مسلم است، نشان می‌دهد ساختار ما ظرفیت اصلاح را در درون خودش دارد.

حساسیت جمهوری اسلامی در رأس نظام بسیار بالاست و انتخاب ولی فقیه، اصول خیلی خیلی سخت‌گیرانه‌ای دارد. در ریاست جمهوری هم سخت‌گیری‌هایی هست، اما وقتی رهبری یک خطای آگاهانه یا لغزش داشته باشد، او از آن جایگاه عزل می‌شود. نظام سیاسی ما برعکس نظام‌های سیاسی دیگر هرچه به رأس نزدیک می‌شود، سلامت بیشتری دارد.

برای خاتمی، روحانی و احمدی‌نژاد هیچ فساد اقتصادی را نمی‌توانند ادعا كنند

در ریاست جمهوری‌های آمریکا و فرانسه به ثروت‌های کلان می‌رسند و رشوه‌های بسیاری می‌گیرند. رشوه گرفتن در رده‌های بالا و فساد متداول است. رئیس جمهورهایشان پس از دوره ریاست جمهوری ثروتمند‌های بزرگ کشور هستند. اما در ایران می‌بینید که برای آقای خاتمی هیچ فساد اقتصادی را نمی‌توانند مدعی باشند. در مورد آقای روحانی و احمدی‌نژاد هم همینطور است، چون حساسیت‌ها در اصول و مبانی بسیار بالا بوده است.

قانون اساسی ما ظرفیت‌های بسیار بالایی دارد که بسیاری از آن‌ها را استفاده نکردیم. اگر ما مرتب در این زمینه پژوهش کنیم که چگونه می‌توانیم ساختار را قوی کنیم، مثلا ایراد‌های نظام ریاست جمهوری و... را بگیریم، این ظرفیت وجود دارد که از درون ساختار را اصلاح کنیم. رهبری هم بار‌ها تأکید کردند مطالعه کنید که ساختار سیاسی اجرایی می‌تواند بهینه شود یا نه.‌

مردم زمانی پهلوی‌ها را نامشروع دانستند که «هیچ قانونی وجود نداشت»

ملت ایران زمانی پهلوی‌ها را نامشروع دانستند که هیچ قانونی وجود نداشت

می‌گویند ۱۲ فروردین سال ۱۳۵۸ ملت ایران نظام سیاسی را انتخاب کردند، آیا نسل‌های بعدی هم باید پای‌بند باشند یا می‌توانند خودشان نظام جدیدی را انتخاب کنند؟ در این مورد هم غالبا به نظر امام خمینی استدلال می‌کنند که گفت لازم نیست در رأی گذشتگان خودمان متوقف شویم. حتی اگر پهلوی‌ها به قانون اساسی مشروطه پای‌بند بودند، مردم ایران انقلاب نمی‌کردند. چون خود قانون اساسی مشروطه هم امتیازاتی داشت و اینکه امور اجرایی و قانون‌مندی با رأی مردم رقم می‌خورد یا شاه نمی‌تواند در امور اجرایی ورود کند، از همین جا ریشه می‌گرفت. اما پهلوی‌ها مشروطه را زیر پا گذاشتند، انتخابات معنایی نداشت و به محض روی کار آمدن رضاخان با کودتایی که انگلیسی‌ها فراهم کردند، قانون اساسی زیر پا گذاشته شد و محتوای مشروطه را تهی کرد.

مدرس می‌گفت من لااقل یک رأی به خودم دادم، آن یک رأی من کجا رفته است؟ پهلوی‌ها هم ساختار را منهدم کردند و هم قانون اساسی را اجرا نکردند. اگر به قانون پای‌بند بودند، ما می‌توانستیم رأی مردم را از طریق شکل گرفتن مجلس و انتخاب رئیس قوه مجریه در جامعه ببینیم. ملت ایران زمانی پهلوی‌ها را نامشروع دانستند و انقلاب کردند که هیچ قانونی وجود نداشت. این چیزی است که حتی شاه هم اعتراف کرد و در آن صحبت تاریخی‌اش به ملت ایران گفت صدای انقلاب شما را شنیدم. ملت ایران زمانی انقلاب کرد که راه اصلاح بسته بود.

اصلاح در هر نظامی مبتنی بر قانون ممکن هست، در نظام جمهوری اسلامی که قانونش بسیار سخت‌گیرانه هم هست و اصلاح آسان‌تر است. وقتی پهلوی‌ها با بیگانه همراه شدند برای اینکه دولت مصدق را سرنگون کنند، ملت ایران به این جمع بندی رسید که باید بساط پهلوی را جمع کند.

ابراهیم اسدی بیدمشکی

منبع خبر "صدا و سیما" است و موتور جستجوگر خبر تیترآنلاین در قبال محتوای آن هیچ مسئولیتی ندارد. (ادامه)
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت تیترآنلاین مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویری است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هرگونه محتوای خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.