فرارو- والدین اغلب نگران هستند که آیا وظایف خود را به درستی انجام میدهند یا خیر. دوری بیش از حد از فرزندان سبب رشد پرخاشگری و رفتار تهاجمی در آنان شده و پیامدهای مخربی به دنبال خواهد داشت. با این وجود، توجه بیش از حد به فرزندان نیز خطر تربیت آنان به عنوان افرادی که قادر نخواهند بود به تنهایی تصمیمگیری کنند را به دنبال خواهد داشت.
به گزارش فرارو به نقل از اکونومیست، به نظر میرسد تکامل نیز با معامله مشابهی مواجه است. نتیجه مقالهای که در نشریه Proceedings of the Royal Society B منتشر شد نشان داد که واقعیتی عجیب پشت این موضوع وجود دارد. "ریکا کیلنر" زیست شناس از دانشگاه کمبریج و نویسنده مقاله آن پژوهش اشاره کرده زمانی که گونهای برای مراقبت از فرزندانش تکامل یافت این ویژگی تقریبا هرگز دوباره از بین نمیرود. او در این مقاله استدلال کرده که نوازش والدین با بهایی ژنتیکی همراه است و بازگشت به وضعیت موجود را دشوار میسازد.
بهای مورد بحث "جهش" است: تغییرات تصادفی در ژنوم یک ارگانیسم. برخی از جهشها به طور جدی مضر هستند و به سرعت توسط انتخاب طبیعی از بین میروند. با این وجود، بسیاری از جهشها صرفا به میزان خفیفی مضر هستند و تا زمانی که شرایط خوب باشد مانعی در شانس فرد برای تولید مثل ایجاد نمیکنند.
پژوهشگران با در نظر گرفتن این موضوع مدتها گمانه زنی میکردند که والدین دلسوز دقیقا انواع محیطهای دلپذیری را فراهم میکنند که به فرزندان با جهشهای خفیف آسیبرسان اجازه بقا را میدهد در حالی که در صورت فقدان آن محیط امکان زنده ماندن آنان وجود نداشت.
آزمایش نظریه مطرح شده در مقاله مستلزم ردیابی گونهها در طول نسلهای متمادی است. این کار دشواری خواهد بود، زیرا بسیاری از گونههایی که مراقبت والدین را ارائه میکنند بهطور آزار دهندهای عمر طولانی دارند. کیلنر برای بررسی این موضوع آزمایش را بر روی سوسک گورکن انجام داد که مراقبت والدین را با طول عمر نسبتا کوتاه ترکیب میکند. سوسکها در اجساد پستانداران و پرندگان کوچک تولید مثل میکنند و اجساد را به لانههایی تبدیل میکنند که به دقت نگهداری میشوند و مرتبا لانهها را با مواد شیمیایی ضدعفونی کننده اسپری میکنند تا آنان را از عوامل بیماری زای مزاحم دور نگه دارند. زمانی که نوزادان از تخم بیرون میآیند والدینشان از آنان در برابر شکارچیان محافظت میکنند و تکههایی از لاشه را به آنان به عنوان غذا ارائه میدهند.
او برای آزمایش دو جمعیت را تشکیل داد. در یکی از جمعیتها سوسکها توسط والدین دلسوز بزرگ شدند و در گروه دیگر سوسکها از تخمها در نزدیکی یک موش مرده بیرون آمدند، اما والدینی نداشتند که زندگی را برای شان آسانتر سازد. این تقسیم بندی برای ۲۰ نسل حفظ شده بود.
دکتر کیلنر سپس نوادگان حاصل را همخون کرد. همخونی جهشهای مخرب را تقویت میکند و اغلب منجر به انقراض میشود. جمعیت سوسکهایی که اجدادشان از حمایت والدین برخوردار شده بودند تنها ظرف مدت دو نسل همخونی از بین رفتند در مقابل، سوسکهایی که سابقه زنده ماندن به تنهایی را داشتند تا چهار نسل دوام آوردند. این نتیجه نشان میدهد فرزندانی که در طول نسلهای متمادی از مراقبت توسط والدین محروم مانده اند در نهایت ژنوم سالم تری در مقایسه با ژنوم فرزندانی دارند که پدر و مادر از آنان مراقبت کرده بودند.
به عبارت دیگر، مراقبت والدین یک خیابان تکاملی یک طرفه است، زیرا مشکلی را ایجاد میکند که فقط خود میتواند آن را حل کند و عقب رفتن را دشوار میسازد. با این وجود، همه ابعاد این نتیجه گیری بد نیست. محققان اشاره میکنند اگرچه اکثر جهشها مضر هستند، اما تعداد اندکی از جهشها مفید میباشند. آنان حدس میزنند که گونهای مملو از والدینی که بیش از اندازه به فرزندان شان توجه میکنند فرزندان را در معرض بخش بیش تری از بدیهای تکاملی و بخش بیش تری از خوبیها قرار میدهند.