روزنامه شرق نوشت: «در میان چهرههای ریزودرشتی که در مظان نامزدی برای انتخابات ریاستجمهوری ۱۴۰۰ هستند، به جز حسین دهقان که صراحتا اعلام نامزدی کرده، باقی چهرهها یا به صورت غیر رسمی صحبت یا رفتاری کردهاند که نشانهای از تمایل در آن دیده میشود یا در فضایی مبهم و تعارفگونه و بفرما و کمپینسازی و دعوت از سوی رفقا و حامیان در شرف آمدن قرار گرفتهاند. حسین دهقان، وزیر دفاع کابینه نخست حسن روحانی و مشاور فعلی مقام معظم رهبری در حوزه صنایع دفاعی با انتشار گفتوگویی ویدئویی رسما خود را به عنوان نامزد انتخابات ریاستجمهوری ایران در سال ۱۴۰۰ معرفی کرد و گفت که هیچیک از جریانات سیاسی متعارف امروز جامعه ایران از جمله اصولگرا و اصلاحطلب وابستگی ندارد و آن چه برای او اهمیت دارد، پیگیری خواستههای مردم قبل از پیگیری خواستههای حزبی و گروهی است.
در ادامه نگاهی داریم به مدل و شیوهای که باقی چهرههای در مظان نامزدی برای آمدن در پیش گرفتهاند.
به نظر میرسد در فقدان ساختار حزبی انتخاباتی در کشور، فضایی مبهم و غبارآلود برای انتخابات شکل میگیرد که چهرههایی که قصد آمدن دارند، از آن نهایت استفاده را میبرند. عدم اعلام رسمی نامزدی از ماهها قبل به چند علت رخ میدهد. یکی این که میشود به این شکل خود را از تیررس نقد یا به تعبیری تخریب و هیاهو دور کرد و دوم این که چراغخاموش شروع به لابیگری و یارگیری و فعالیت انتخاباتی البته غیر شفاف کرد. نکته بعد بیبرنامگی است. اصولا فقدان برنامههای اجرایی و استراتژی مدون، یکی از پاشنههای آشیل نامزدهای انتخاباتی است. برای همین بیشتر آنها را در دوران تبلیغات انتخاباتی بیشتر به ورطه شعار میاندازد. در حالی که در برخی کشورها نامزدهای انتخاباتی از یکی، دو سال قبل کار خود را شروع میکنند. ابتدا از رقابت درونگروهی آن هم به صورت شفاف و با اطلاع مردم و رسانهها و در ماههای آخر هم رقابت برونحزبی باز هم در برابر مردم. در این مدت هم رسانهها فرصت دارند زوایای تاریک و روشن همه این چهرههایی را که در حال رقابت با هم هستند، بیرون بکشند و منتشر کنند؛ اتفاقی که در ایران فرصت رخدادن ندارد. قانون انتخابات هم که فرصت محدودی برای تبلیغات رسمی گذاشته است، بر این محدودیت میافزاید.
برخی چهرهها مانند عزتالله ضرغامی، سعید جلیلی، محسن رضایی و بهویژه محمدباقر قالیباف از جمله افرادی هستند که میشود دربارهشان گفت نامزد بالقوه یا نامزدی که در سالهای اخیر همواره در مظان نامزدی بوده یا هستند، درباره فردی مانند قالیباف و محسن رضایی و جلیلی گاه یا همیشه این بالقوگی بدل به بالفعل شده و برای چهرهای مانند ضرغامی گویا ۱۴۰۰ قرار است این اتفاق بیفتد. اما هیچکدام تا دقیقه ۹۰ یعنی ماه آخر یا روزهای آخر منتهی به ثبت نام قصد و نیت خود را رسما اعلام نکردهاند اما رفتارهایی از آنها یا اطرافیانشان دیده شده یا در فضای رسانهای مطرح شده که حاکی و حاوی تمایلشان به آمدن بوده است.
مثلا عزتالله ضرغامی از زمانی که از صداوسیما بیرون آمد و مهمانیهای صبحانهاش را با چهرههای سیاسی و غیر سیاسی پی گرفت، همواره در مظان آمدن بوده است و همواره خودش تکذیب میکرده تا این که بالاخره مشخص شد به احتمال زیاد برای انتخابات ۱۴۰۰ میخواهد نامزد شود اما باز هم این را در لفافه جملات میپیچد و میگوید مثلا خودش را به ذخیرههای روی نیمکت فوتبال تشبیه میکند که آماده رفتن به داخل زمین است. با این احتمال که ممکن است در کل ۹۰ دقیقه هیچ فرصتی به او نرسد. این یعنی دارد به اصولگرایان پالس مثبت میدهد که او را به عنوان نامزد خودشان انتخاب کنند، از او دعوت کنند و برایش کمپینسازی کنند. خودش در مصاحبهای گفته است: «من اعلام کردم که آمادگی کامل دارم برای نامزدشدن در انتخابات ۱۴۰۰ و مثل بازیکنی که روی نیمکت یک مسابقه فوتبال نشسته ولی آماده است و حتی دارد خودش را برای ورود به زمین گرم میکند، این آمادگی را در خودم ایجاد کردم و دارم حفظ و تقویت میکنم تا انشاءالله در مقطع انتخابات ببینیم چه اتفاقی میافتد.» یا توییتهایی میزند که شبهه خاکستریرنگ انتخاباتی دارد، مثلا مینویسد: «جریانهای خودبرتربین سیاسی، اکثریت مردم را قشر خاکستری میدانند و خودشان را قشر سفید و قبه نور! آنان غافل از «سیاهی»های خودشان، به دنبال «سپید»کردن دیگراناند. خود را خاکستری بدانیم و به آن افتخار کنیم.» یا در اخبار غیر رسمی آمده بود که سعید جلیلی و عزتالله ضرغامی با هم جلساتی در باب انتخابات داشتهاند و نکاتی درباره تبلیغات و شیوه حضور مؤثر بیان کردهاند؛ مثلا قرار شده یکی از این دو نفر به نفع دیگری کنار برود و دیگری از او حمایت کند!
سعید جلیلی هم بعد از شکست انتخابات ۹۲ که دولت در سایه را تشکیل داد، همواره در مظان نامزدی بوده است؛ بهویژه نقدهایش به دولت در حوزه پرونده هستهای و برجام هرگاه تند شده، بوی انتخاباتی از آن به مشام رسیده است. درباره جلیلی گفتهاند که آمدنش را مشروط به این کرده که اصولگرایان بر سر او اجماع کنند و نامزد دیگری در برابرش نباشد. اخیرا دوباره نام او بهعنوان گزینه احتمالی جبهه پایداری برای انتخابات ۱۴۰۰ مطرح شده اما نه خودش و نه جبهه پایداری ترجیح میدهند رسما دراینباره صحبت نکنند.
از همه واضحتر در میان چهرههای در معرض، باقر قالیباف است. روزی نیست که رسانهای یا چهرهای سیاسی، تحلیل انتخاباتی روی رفتارهای قالیباف ننویسد. به اعتقاد فعالان عرصه سیاست و رسانه، رئیس فعلی مجلس هر قدمی که برمیدارد، در همه این سالها یک چشمش به پاستور بوده است؛ تا جایی که حتی آمدنش به مجلس و ریاستش بر آن هم به اعتقاد آنها کاملا با همین هدف بوده است. اما حتی قالیباف هم که سابقه شرکت در سه انتخابات ریاستجمهوری را دارد و بیش از دیگران، رفتارهای معطوف به انتخابات در او عیان است و گمانهزنیها دربارهاش صادق است، هیچوقت حاضر نشده رسما از قصدش بگوید و معمولا زمانی اعلام رسمی میشود که پا در ستاد ثبت نام انتخابات میگذارد. یا محسن رضایی که خودش سابقه نظامیگری دارد، در صحبتهایش از رئیسجمهوری نظامی برای ۱۴۰۰ دفاع میکند. یا کمپینی در فضای مجازی برایش تشکیل میشود. اخباری هم به گوش میرسد که ستاد تبلیغات انتخاباتی او آغاز به کار کرده اما بعدا تکذیب میشود اما ابوالقاسم رئوفیان، دبیر کل یک حزب اصولگرا دربارهاش میگوید: «دورههای پیش هم کاندیداهای مختلف را مقایسه میکردم و میدیدم که هیچکدام از برنامههایی که دیگر کاندیداها ارائه میکردند، شبیه برنامه نبود اما آقای رضایی بهواقع برنامه ارائه میداد.» یا ناصر ایمانی دربارهاش گفته است: «آقای رضایی در دورههای قبل هم که کاندیدا بودند به نفع کسی کنار نرفتند. تصور نمیکنم ایشان این دوره هم، قصدی برای کناررفتن از انتخابات داشته باشند، چون صلاحیت خود را بیش از بقیه نامزدها میدانند که این هم طبیعی است و خیلی از نامزدها اینطور فکر میکنند.»
این روند برای دیگر چهرههای در مظان نامزدی در اردوگاه اصولگرایی از فتاح و نیکزاد و زاکانی و فریدون عباسی تا حتی سعید محمد و مهرداد بذرپاش و باقی بهتر نیست که بدتر است و هیچکدام تاکنون رسما یا علنی اعلام حضور نکردهاند.
در اردوگاه اصلاحطلبان هم تنها فردی که میشود از مدتها قبل این گمانه حضور انتخاباتی را در او قوی دانست، محمدرضا عارف، رقیب انتخاباتی روحانی در سال ۹۲ است. به نظر میرسد عارف بسیار امیدوار بود که در ۱۴۰۰ گزینه اصلاحطلبان شود. با وضعیتی که این روزها اردوگاه اصلاحطلبان بابت ریزش بدنه اجتماعی به آن دچار است، البته شاید باید به عارف حق داد که قصدش را برای ۱۴۰۰ از هماکنون عیان نکند. برخی تحلیلها از عدم شرکت او در انتخابات مجلس یازدهم حاکی از این بود که او چون قصد پاستور ۱۴۰۰ دارد، در انتخابات مجلس ثبت نام نکرد. البته در صورت ثبت نام احتمال شکستش با توجه به وضعیت حاکم بر بدنه رأی اصلاحطلبی زیاد بود و این یک برگ منفی قطعی برای او در ۱۴۰۰ محسوب میشد. همین رویه درباره برخی دیگر مانند سورنا ستاری و محسن هاشمی هم صادق است.»