با توجه به دو دیدگاه فوق باید توجه داشت که در دوران پهلوی اول، سیاستهایی برای حذف حجاب و پوشش شرعی از زنان ایرانی اجرا شد که که هدف اصلی آن توسعه سکولاریسم و کاهش قدرت اجتماعی توده مسلمان کشورمان بود و این سیاستها یکی از عواملی بود که باعث بروز جریان بدحجابی در جامعه ایرانی شد.
اما پس از پیروزی انقلاب اسلامی و پایان سیاستهای غربگرایانه رژیم پهلوی، در دوران جمهوری اسلامی، حجاب به عنوان یک حق شخصیتی و اجتماعی شناخته شد و به عنوان یکی از نمادهای فرهنگی و هویتی ایرانیان مطرح شد. با این حال، در سالهای اخیر، جنگ ادراکی و شناختی تمدن غرب موجب واژگون شدن تعریف بخشی از زنان و دختران کشورمان از نقش و جایگاه اجتماعی خود شده است که یکی از پیامدهای آن بروز برخی بدحجابی در جامعه است.
بایستی به این نکته توجه داشت که از منظرسیاست گذاران فرهنگی و اجتماعی کشورمان حجاب یک مسئله اجتماعی است که رعایت یا عدم رعایت آن به طور مستقیم عرصه اجتماعی کشورمان را تحت تاثیر قرار میدهد. علاوه بر این بایستی به این واقعیت نیز توجه داشت که دشمنان کشورمان از دریچه تزریق بدحجابی در تلاش برای کسب سلطه فرهنگی و اجتماعی و در نهایت اقتصادی و سیاسی بر کشورمان هستند
این سیاست نظام سلطه که به عنوان یک راهبرد زیر بنایی و اساسی در تسلط اقتصادی و تمدنی غرب بر ملتهای دارای تمدن استفاده میشود، در کشورهای مسلمان نیز به شهادت تاریخ پیگیری شده است. اصلاحات فرهنگی رضاخان در ایران، که به تبعیت از آتاتورک در ترکیه در مقابل حجاب صورت گرفت، به خوبی نشان میدهد که این سیاست از از چه سابقه تاریخی بلندی برخوردار است. البته در همانگونه که اشاره شد پس از پیروزی انقلاب اسلامی، جریان سلطه از مواجهه مستقیم با موضع حجاب ناتوان شده و به همین دلیل به مواجهه غیرمستقیم و نرم و در نهایت به جنگ ادراکی و شناختی با مبانی معنایی و هویتی زنان مسلمان ایرانی روی آورد. هدف نهایی این جنگ، متوقف کردن حرکت تاریخی ملت ایران در بستر انقلاب اسلامی است.
بدحجابی در واقع محصولی است از جنگ ادراکی و شناختی تمدن غرب، که با ایجاد فاصله در ذهنیت زنان ایرانی و تغییر تعریف آنها از نقش و جایگاه اجتماعی خود، به پدیده بدحجابی دامن زده است.
پدیده بدحجابی، از منظر جنگ ادراکی و شناختی، بهعنوان یک مبارزه در حوزهی معرفتی و ادراکی میان متفاوتترین نگرشها و افکار درباره حجاب و پوشش زنان مسلمان ایرانی مورد بررسی قرار میگیرد. در این جنگ، مبانی معنایی و هویتی زن مسلمان ایرانی و تفاوتهای فرهنگی و اجتماعی در ادراک و تفسیر حجاب، مورد تأثیر و تهاجم قرار میگیرند.
از یک سو، میتوان این جنگ را به عنوان تضاد بین دیدگاههای غربی و معنای حجاب در جامعهی اسلامی و خاصه ایرانی معرفی کرد. دیدگاه غربی در موضوع حجاب بیشتر به تفسیر سیاسی و فمینیستی حاکم در جامعه خود برمیگردد و بهطور کلی به حجاب بهعنوان نشانهای از زندگی در حریم خصوصی انسانها نگاه میکند. از سوی دیگر، در جامعهی ایران، حجاب با مبانی دینی و فرهنگی تاریخی در ارتباط است و به عنوان یک عنصر اساسی در تعریف هویت زنان مسلمان ایرانی محسوب میشود.
در جنگ ادراکی و شناختی، انتقال نگرشها، ایدئولوژیها و مفاهیم میان دو فرهنگ با هدف تغییر ادراک و نگرش افراد صورت میگیرد. از طریق رسانهها، آموزش، تبلیغات و سایر وسایل ارتباطی، تلاش میشود تا ادراک غربی درباره حجاب و بدحجابی در جامعهی ایران ترویج شود و تأثیر بگذارد.
در این جنگ، مبانی معنایی و هویتی زنان مسلمان ایرانی به چالش کشیده میشود و تحت تأثیر قرار میگیرد. نقش حجاب در تعریف هویت زنان مسلمان ایرانی، ارتباط آن با مقدسات دینی و فرهنگ ملی، و تفاوتهای فرهنگی و اجتماعی در تفسیر حجاب، از عوامل مهم در جنگ ادراکی و شناختی بدحجابی است.
با عنایت به آنچه بیان شد، امروزه عرصه جامعه ما شاهد بروز جنگی بی امانی علیه حجاب اسلامی است و دشمن با تکیه بر ظرفیتهای نرم خود در تلاش است تا به هر شکل ممکن دریچه ترویج بدحجابی و برهنگی هویت ملت ایران را دستخوش تغییرات کاتاستروفیک نماید لذا برای مواجهه هوشمندانه با این تهاجم ضروری است که سطح آگاهی اجتماعی آحاد ملت خصوصاً بانوان در این رابطه افزایش یابد. البته شکی نیست که این قبیل آگاهی بخشیها بایستی از مدارس شروع شود.