به گزارش بهداشت نیوز به نقل از مفدا، آیا کسی را می شناسید که از ته دل، و بدون این که ظاهرسازی کند، شاد باشد؟ کسی که واقعاً بتواند زیبایی ها و جنبه مثبت دنیا را ببیند؟ کسی که سرشار از آرامش و متانت باشد و حتی در مواجهه با ناملایمات نیز آرامش و تعادلش را بر هم نریزد؟ این انسان رشد یافته ممکن است دوست یا همکار باشد، یا یکی از اعضای خانواده و خویشان. این انسان ها رشک برانگیزند. آن ها چگونه به چنین حالی دست یافته اند؟ آن ها چرا غمگین و نگران نیستند و مانند برخی از ما در برابر تنش ها و سختی های زندگی پریشان نمی شوند و از هم نمی پاشند؟
یکی از بزرگ ترین موانع دستیابی به شادکامی آن است که بیشتر باورهای ما درباره چیزهایی که زندگی ما را شادکام می سازند، اموری نادرست هستند. با وجود خطا بودن این باورها به لحاظ علمی، آن ها را همیشه به خورد ما داده اند، و به وسیله هم سالان، خانواده ها و الگوهای نقش مورد قبول جامعه به طور گسترده ای جامعه پذیر شده و با داستان ها و تصویرها تقویت شده اند، تا آنجا که امروزه نیز در فرهنگ ما حضوری پر رنگ دارند. بسیاری از سرچشمه های فرض شده برای شادکامی چنان به لحاظ عرفی مورد قبول هستند که همه ما آماده افسون شدن به وسیله آن ها هستیم. از این رو شادکامی حوزه ای است که علم ممکن است با انداختن نور درخشان روشنگری بر آن، ابهاماتش را رفع کند. سه افسانه اصلی درباره شادکامی که گریبان ما را چسبیده است به شرح زیر است:
افسانه شماره یک: شادکامی یافتنی است، نه ساختنی
اولین افسانه آن است که شادکامی چیزی است که باید آن را پیدا کرد؛ چیزی بیرون از ما که در دوردست ها ایستاده است؛ بهشتی در آن بالا بالاها، که دیدنش برای ما فقط یک آرزوست. ما می توانیم به این بهشت راه بیابیم، ولی با هزار اما و اگری که باید اتفاق بیفتد. اگر فقط و فقط با عشقم عروسی کنم، اگر شغلی امن و رویایی داشته باشم و هزار اما و اگر دیگر. فیلمی کارتونی هست که در آن پسربچه ای سوار بر سه چرخه به هم بازی اش، که بادباک را نگه داشته است، می گوید: «من نمی توانم منتظر باشم که بزرگ شوم و آن وقت شاد زندگی کنم». اگر امروز شادکام نیستید، مطمئن باشید که فردا نیز این طور نخواهید بود، مگر این که سررشته امور را به دست گیرید و شروع به فعالیت کنید. فهم این مطلب که ۴۰% شادکامی ما به فعالیت ارادی تعیین می شود مساوی با تصدیق وعده تاثیر عظیمی است که شما می توانید بر زندگی خودتان با تدبیرهای ارادی داشته باشید. با انجام دادن آن ها می توانید خودتان را به منزله فردی شادکام تر از نو بازسازی کنید.
افسانه شماره دو: شادکامی وابسته به تغییر اوضاع و شرایط است
یکی دیگر از تلقی های حاکم بر زندگی ما این باور رایج غلط است که: « اگر فقط فلان وضعیت زندگی ام تغییر کند، شادکام خواهم شد». این تفکر همان چیزی است که من به آن می گویم: «اگر ...........، خوشبخت می شوم» یا « وقتی .........، خوشبخت می شوم». این منطق در کسانی وجود دارد که دوره هایی از زندگی شان را به یاد می آورند که شادکامی واقعی را تجربه کرده اند، اما فکر می کنند که دیگر هرگز نمی توانند اوضاع و شرایط مشابهی داشته باشند که شادکامی واقعی را به همراه آورد. در حالیکه تغییر اوضاع و شرایط فقط ۱۰% بر میزان شادکامی ما تاثیرگذار است.
افسانه شماره سه: یا آن را دارید یا ندارید (تفکر یا همه چیز یا هیچ چیز)
این فکر یعنی اینکه ما یا به طور ذاتی شادکام هستیم یا شادکام نیستیم( شادکامی ارثی است) فراگیر است. بسیاری از ما، خصوصاً آن هایی که آدم های خیلی شادکامی نیستند، معتقدیم که ناشادکامی و افسردگی ما ژنتیکی است و هیچ کاری در برابر این جبر ژنتیکی نمی توانیم انجام دهیم. اما برعکس، تحقیقات فراوانی به نحو مستدلی ثابت می کنند که ما می توانیم بر برنامه ریزی ژنتیکی مان غلبه کنیم.