به گزارش اقتصادنیوز به نقل از خبرآنلاین، اگرچه درگیری نسنجیده طالبان با نیروهای مرزبانی ایران پایان یافته، اما همچنان بیم آن وجود دارد که اتفاقی دیگر به تنش ها و مشکلات دو کشور همسایه دامن بزند. مشکلاتی که می توان دلیل اصلی آن را اختلافات حل نشده گذشته ارزیابی کرد. پرسش مهم و اصلی در روابط تهران و کابل این است که نحوه تعامل با حکومت خودخوانده طالبان که اکنون دچار خلاء مشروعیت در سطح داخلی و بین المللی است چیست و چکونه می توان از حاکم شدن فضای مناقشه بر روابط جلوگیری کرد؟
در ادامه، گفتگوی کوتاهی با نوذر شفیعی استاد دانشگاه و کارشناس مسائل شبه قاره انجام شده و به بررسی این موضوع پرداخته شده که در ادامه مشروح آن را می خوانید:
ارزیابی شما از تحرکات جدید طالبان علیه ایران با توجه به درگیری های مرزی چیست؟ آیا دست های پشت پرده همچون بازیگران منطقه ای و فرامنطقه ای در این مناقشه نقش دارند؟
سه مساله را در می توان در قالب تنش های اخیر ایران با طالبان از جمله موضوع حقابه هیرمند و همچنین درگیری های مرزی مطرح کرد. در موضوع درگیری های مرزی می توان به عدم آگاهی و آشنایی گروه طالبان با قوانین مرزی، حدود و حریم آن اشاره کرد. همانطور که می دانیم با فاصله ای از خاک افغانستان، دیوارهایی در داخل ایران به منظور کنترل موثرتر مرز کشیده شده و هنگامی که از این منطقه مشخص شده عبور صورت می گیرد، تصور افغانستان این است که حریم مرزی نقض شده و به همین علت واکنش هایی از خود نشان می دهند. اگر مبنا چنین باشد می توان از طریق گفتگو و آموزش نیروهای مرزبانی طالبان مشکل را حل کرد.
اما یک نگاه دیگر نیز در این زمینه وجود دارد و آن این است که طالبان به منظور به رسمیت شناخته شدن خود از جانب آمریکا و جامعه جهانی تصمیم به ایجاد تنش با ایران دارد. اگر مبنا چنین باشد و گروه طالبان مأموریت نیابتی را در دستور کار خود بدهد به نظر می رسد آینده نگران کنندهای در روابط دو کشور وجود خواهد داشت.
دیدگاه سومی نیز در این موضوع وجود دارد و آن به چالش های درونی طالبان بر میگردد که گفته میشود این گروه سعی دارد از طریق یک منازعه بیرونی وحدت را در داخل ایجاد کرده و در نهایت بتوانند حاکمیت خود را مستحکم کنند.
با توجه به این مسائل آیا فکر می کنید که جمهوری اسلامی ایران در شناسایی گروه طالبان تعجیل کرد؟ و یا نباید به این زودی سفارت به آنها واگذار می شد؟
ایران در قبال طالبان سیاست عملگرایانهای را در پیش گرفت. تهران بر این باور بود که این گروه یک نیروی تاثیرگذار در افغانستان محسوب میشود و باید با آنها کنار آمد. با توجه به تنشهای قبلی که وجود داشت ایران تلاش کرد تا در ارتباط با این گروه حسن نیت از خود نشان دهد، با این هدف که طالبان نیز در چارچوب این رویه، رفتار معقولی را در قبال ایران در پیش بگیرد و منافع ملی را در مورد مرزها و همچنین داخل خاک افغانستان در نظر بگیرند. ناگفته نماند که ایران بر این باور بود که طالبان امروز با طالبان دهه ۱۹۹۰ متفاوت است و این هم عاملی دیگر برای نشان دادن حسن نیت و اتخاذ سیاستهای عملگرایانه بود.
نگرانیهای ایران نیز در مذاکرات مختلف به گروه طالبان منعکس شده بود و آنها نیز این نگرانیها را پذیرفته بودند و در این راستا به ایران وعده دادند که این نگرانیها را بر اساس رفتارها و سیاستهای خود رفع کنند. مساله حقابه هیرمند، فعالیت گروههای تروریستی در خاک افغانستان، دولت فراگیر متشکل از قومیتها و مذاهب مختلف و غیره از جمله این موارد بود. در حال حاضر گروه طالبان رفتارهایی که از خود نشان میدهد با تعهدات گذشته آنها مغایر است. بنابراین مشکل از جانب ایران نبوده چرا که تلاش همواره بر این بوده که کانالهای گفتگو باز بماند و روندهای مورد نظر پیگیری شود که واگذاری سفارت نیز به همین منظور صورت گرفت. مشکل از جانب طالبان بود که خلف وعده کردند. در این همین حال ایران نیز ممکن است متأثر از رفتارها و سیاست های طالبان، مسیرهای دیگری را در پیش بگیرد.
چگونه میتوان روابط تهران و کابل را با این شرایط مدیریت کرد؟ برخی معتقدند که اقدام موثر بازگشت تدریجی ایران از مواضعی است که تا کنون در پیش گرفته، نظر شما چیست؟
ایران و افغانستان دو کشور همسایه و مهم برای یکدیگر به شمار میروند بنابراین ناچار و محکوم به این هستند که در کنار یکدیگر یک زیست سیاسی مسالمتآمیز را داشته باشند. رفتارهای ایران کاملا عکسالعملی به رفتار طالبان است. اگر طالبان بتوانند به نگرانیهای ایران پاسخ مثبت دهند و دغدغههای آن را درک کنند و به حسن نیتش توجه داشته باشند، ایران نیز میتواند به رفتارهای دوستانه خود ادامه دهد در غیر این صورت نهتنها ایران بلکه هر کشوری که در چنین شرایط مشابهی قرار گیرد از منافع ملی خود دفاع خواهد کرد.