استفان والت، استاد صاحب نام دانشگاههاروارد، در بازگشت از کنفرانس امنیتی مونیخ، ارزیابی خود از سخنرانیها و رایزنیهای حاشیه این کنفرانس که بر جنگ اوکراین متمرکز بود، در دو موضوع خلاصه نموده بود:
اول، شکاف عمیق در قبال رویکرد مقابل این بحران در میان رهبران کشورهای غربی حوزه آتلانتیک از یکسو و رهبران کشورهای جنوب از هند و چین گرفته تا برزیل و عربستان در سوی دیگر و دوم و مهمتر از آن شکاف عمیقی که در اظهارات و سخنرانیهای پرشور رهبران غربی در مورد پیروزی قاطع و یکسویه در جنگ با روسیه با اظهار نومیدی و بدبینی مطلقی که همین رهبران در گفتگوهای خصوصی بیان می دارند. به گفته وی، رهبران غربی، امیدی به پیروزی در این جنگ و حتی بازپس گیری قسمت زیادی از مناطق اشغال شده شرق اوکراین و یا کریمه ندارند و هدفشان از ارسال سلاح و حمایت از اوکراین، جلو انداختن تصمیم روسیه برای خاتمه جنگ و دادن موقعیتی بهتر به اوکراین برای دادن امتیازات کمتر در زمان مذاکرات احتمالی آینده است که زمان آن بیشتر در دستان روسیه است تا طرف های غربی.
این تصویر، با بسیاری از فانتزیهای جنگ اوکراین که توسط مقامات و رسانهها طرح میشوند تفاوت های زیادی دارد. فانتزیهایی از این دست که اوکراین به کمک تسلیحات پیشرفته غربی و سلاح هایی که در راه است، دست بالا را در جنگ اوکراین به دست آورده و به زودی با ضد حمله ای بزرگ و وسیع، روسیه را از مناطق شرقی اشغال شده، شامل کریمه بیرون خواهد کرد؛ این که پوتین در دامی افتاده است که آمریکا و بایدن برایش پهن کرده بودند و پیروز نهایی و قاطع جنگ در اروپا میان روسیه و اوکراین، آمریکا و بایدن است؛ این که جنگ اوکراین یک نقطه عطف مهم در نظام بین الملل است که رهبری جهان را به آمریکا بازگرداند؛ این که این جنگ پایان پوتین و آغاز تجزیه روسیه است و دهها داستان و ادعاهای آرزومندانه از این دست. با این حال همانطور که اشاره شد، واقعیت های میدان با آنچه رسانهها ترسیم میکنند، لزوما منطبق نیستند.
این درست است که جنگ به آسانی و سرراستی که پوتین تصورش را میکرد پیش نرفته و تبدیل به جنگی دردناک و پرهزینه برای روسیه شده است. این موضوعی است که پوتین نیز در نطق سالانه اشبه آن اذعان داشت. ولی با این حال باید دید آیا شروع این جنگ برای آمریکاییها که از بسیاری از جهات یکی از صحنه گردانان اصلی این جنگ هستند، مطلوب و بی هزینه بوده است و مهمتر از آن این که آیا واقعا خروجی و نتیجه آن در آینده نامعلوم، تضمین شده و در جهت منافع آمریکاییها خواهد بود؟ و این که ریسک ها و خطرات خروج این جنگ از کنترل چه خواهد بود؟
برای پاسخ به این سوالات میبایست دو موضوع را در سیاست آمریکا از هم تفکیک نمود: اول مطلوبیت شروع جنگ اوکراین و دوم توفیق یا عدم توفیق آمریکاییها در پیاده سازی راهبرد محاسبه شده شان در قبال این بحران.
پاسخ کوتاه به این سوال اول این است که قبل از جنگ، آمریکاییها آن را کاملا غیرمطلوب ارزیابی میکردند و تلاش هایی هم جهت جلوگیری از آن نمودند، ولی راهبردشان در کاهش عوارض آن را تا امروز موفق ارزیابی میکنند. به دلایل متعدد، آمریکاییها و به ویژه بایدن آرزو داشتند که این جنگ شروع نمیشد و با دردسر کمتری هم به مهره چینی راهبردیشان در قبال چین ادامه می دادند و هم دموکرات ها با تنش و دغدغه کمتری به موضوعاتی انتخابات میان دوره ای کنگره، مذاکرات احیای برجام و مهمتر از همه انتخابات سال آینده ریاست جمهوری میپرداختند. با این حال ارزیابیهای اطلاعاتی آنها نشان می داد پوتین تصمیم خود را برای این جنگ گرفته است و الگوی مدنظرش هم، تکرار الگوی فراری دادن زلنسکی از کیف و بعد روی کار آوردن یک دولت طرفدار روسیه در اوکراین است(مشابه فرار اشرف غنی از افغانستان که جند ماه قبل اتفاق افتاده بود) و این که نامطلوب ترین سناریو برای روسیه اشغال کل اوکراین و تبدیل آن به باتلاق های نظیر افغانستان و عراق بود.به همین خاطر یک راهبرد چند وجهی را قبل از جنگ طراحی و اجرا کردند: اول: تلاش برای منصرف کردن پوتین از حمله، دوم: تصمیم بر عدم ورود مستقیم به جنگ اوکراین؛ و سوم: دردناک کردن حداکثری حمله به اوکراین برای پوتین در تمامی سطوح نظامی، سیاسی و اقتصادی. آمریکاییها تا به امروز این راهبرد را به خوبی اجرا کرده اند، ولی برای ادامه توفیقات شکننده آن تضمینی وجود ندارد.
دولت بایدن برای جلوگیری از شروع جنگ، تلاش زیادی کردند. از جمله با درز دادن اطلاعات طبقه بندی شده در سطحی وسیع و افشای طرح های نظامی، سناریوها و نقاط قوت و ضعف ارتش روسیه و همینطور گوشزد کردن تبعات این حمله به روسیه، تلاش کردند بر تصمیم پوتین تاثیر بگذارند که موفق نشدند.
در وهله دوم، و مدت ها قبل از شروع جنگ اوکراین، آمریکاییها تصمیم گرفتند در این جنگ مداخله مستقیم نداشته باشند. بایدن برخلاف نیکسون و ترومن که به ترتیب خلیج فارس و ایران را منطقه ممنوعه آمریکا برای هرگونه ماجراجویی نظامیشوروی سابق اعلام کرده بودند، چنین موضعی را در قبال اوکراین نگرفت و دولت وی از ابتدای این بحران به دقت مواظب بود که وارد باتلاق جنگ در اوکراین نشود.
سومین و مهمترین عنصر راهبرد آمریکاییها در قبال جنگ اوکراین، هزینه مند و دردناک کردن حداکثری بحران اوکراین برای پوتین و تبدیل آن به لقمه ای گلوگیر برای روسیه بود که در این زمینه در یکسال گذشته موفق عمل کرده است. به ویژه اینکه در تبدیل برخی جنبههای تهدیدزای این بحران به فرصت هایی نظیر احیای ناتو، ایجاد نوعی همبستگی در میان کشورهای غربی، راهبری یک کارزار رسانه ای موفق علیه روسیه و …توافق قابل توجهی به دست آورده اند. با این حال آمریکاییها از ابتدا میدانستند و هنوز هم می دانند که امکان شکست دادن روسیه که به معنی خارج کردن سرباران روسیه از استانهای شرقی و کریمه است، وجود ندارد.
یکی از نکاتی که میبایست به باورمندان به تئوری پروژه تله آمریکا برای روسیه در جنگ اوکراین یادآور شد، دشواریهای فراوانی است که دولت بایدن به ویژه در ماههای اول بحران اوکراین با آن مواجه شده بود. رکورد تاریخی قیمت بنزین در آمریکا (که جزو مهمترین عوامل محبوبیت یک رئیس جمهور و حزب سیاسی در آمریکاست) و امتناع عربستان و امارات از همکاری با آمریکا برای عرضه نفت بیشتر برای تعدیل قیمت ها، بایدن را در خطر یک شکست سیاسی بزرگ قرار داده بود که وی توانست با اجماع نسبی دو حزبی و یک کارزار رسانه ای موفق از آن عبور کند.
با این وجود کار هنوز نه برای روسیه و نه آمریکا تمام نشده است. روسیه ظاهرا پاتک سنگین رسانه ای، نظامی، سیاسی و اقتصادی غرب و آمریکا را تا حدود زیادی خنثی کرده است و طی هفتههایی که از مقاله والت گذشته، روسیه امیدوارتر به نتیجه جنگ است. در طرف مقابل، هر چه جنگ بیشتر طول بکشد، چالش های طرف آمریکایی، جدی تر و وضعیت بایدن در سال انتخابات سرنوشت ساز ۲۰۲۴ شکننده تر خواهد بود.
کارت های وحشی (Wild Cards) و غیر قابل پیش بینی نیز در این بازی فراوانند که از جمله مهمترینشان چین و وضعیت اقتصادی آمریکاست. تا چند هفته قبل، چین فاصله ایمنی با طرف های درگیر را تا حدود زیادی حفظ کرده بود. بعلاوه گزارش ها از کاهش رشد اقتصادی چین و عملکرد مناسب اقتصاد آمریکا (بر خلاف تحلیل های غالب دهه اخیر)، احتمال تغییر موضع چین را کاهش می داد. با این حال ورشکستگی دو بانک بزرگ آمریکایی در کنار نشانههای جدیدی که رهبر چین بعد از سومین انتخاب پیاپی بعنوان رئیس جمهور این کشور،برای نزدیکی بیشتر نظامیبه روسیه و ارسال سلاح به این کشور نشان داده است، جزو همین کارت های وحشی هستند. حتی میتوان طرح صلح چینی برای بحران اوکراین (که توسط غرب و آمریکا رد شد) در چارچوب قصد چین برای نزدیکی بیشتر به روسیه به بهانه رد شدن پیشنهاد میانجی گری اش تفسیر نمود.
کارت وحشی سوم، سیاست های ضد روسی و تندروانه اروپا و به ویژه آلمان در قبال این بحران است. در بحران کریمه در سال ۲۰۱۴، اروپا و به ویژه دولت وقت آلمان نقش مهمی در تعدیل مواضع غرب و خاتمه بحران داشتند. هرچند برخی روس ها امروز اعتقاد دارند نقش تعدیل کننده آلمان و فرانسه در کنفرانس مینسک، به منظور خرید زمان و تجهیز اوکراین صورت گرفت، ولی واقعیت های روی زمین چنین نظری را تایید نمیکند. وضعیت متفاوت امروز اروپا و به ویژه و در صدر همه آنها، اظهارات و اقدامات وزیر خارجه جدید آلمان، خانم آنالنابربوک، که آتش بیار معرکه جنگ اوکراین شده است، موید این نظر است. در کنفرانس مونیخ اخیر، اظهارات خانم بربوک از مواضع آمریکاییها و حتی اوکراینیها تندتر و ضد روسی تر بود. با این حال، بسیاری اعتقاد دارند این وضعیت قابل تغییر است و احتمال تعدیل یا تغییر مواضع اروپا و به ویژه آلمان وجود دارد که بر وضعیت اثر خواهد گذاشت.
یکی دیگر از این کارت های وحشی، روایت هالیودی و یکطرفه ای است که کارزار رسانه ای آمریکاییها در تحقیر روسیه و بزرگنمایی قدرت اوکراین راه انداخته اند و انتظارها برای امتیازگیریهای عمده از روسیه در مذاکرات احتمالی صلح را بصورت غیر واقعی بالا برده اند. از این نظر، هرچه زمان این توافق به انتخابات ریاست جمهوری آمریکا در نوامبر ۲۰۰۴ نزدیک تر شود، هزینههای انتخاباتی آن برای بایدن بیشتر خواهد بود و چه بسا وی را یک دوره ای کند. احتمالا مسیر کم خطر تر برای بایدن جهت انتخاب مجدد این خواهد بود که جنگ اوکراین برای یکسال دیگر ادامه نیابد و با فاصله ای معقول و قبل از ورود کارت های وحشی غیر قابل پیش بینی به شکلی آبرومندانه خاتمه یابد؛ هر چند رسیدن به چنین نقطه ای برای هر دو طرف دشوار است.
جمع بندی این که جنگ اوکراین وارد وضعیت پیچیده و غیرقابل برگشتی شده است که در آینده نزدیک پایان قاطعی بر آن متصور نیست، با این حال نباید تسلیم تصویرسازیهای فانتزی شد که این جنگ را پیروزی سیاه و سفید یک طرف و شکست طرف دیگر تصویر میکنند. در یک جنگ ویرانگر، اکثریت بازیگران در نهایت بازنده اند و یا حداقل در معرض خطرات پیش بینی نشده هستند.
*کارشناس ارشد مرکز مطالعات سیاسی و بین المللی
۳۱۱۳۱۱