مقاله در آمریکا؛ حاصل مشروب‌خوری شبانه یا تلاش نوآورانه؟!

عصر ایران سه شنبه 23 خرداد 1402 - 10:06
   ادعای فواد ایزدی که «اساتید آمریکایی صبح‌ها به کلاس می‌روند و شب‌ها مقالات‌شان را بعد از این که به خمره سر می‌زنند و بعد از مصرف مشروب نگارش می‌کنند»‌ در این نوشته بررسی شده است.

   «اساتید آمریکایی صبح‌ها به کلاس می‌روند و شب ها مقالات‌شان را بعد از این که به خمره سر می‌زنند و بعد از مصرف مشروب نگارش می‌کنند.»‌ این جمله را فٰٰٰواد ایزدی - استاد دانشگاه تهران- گفته و ویدیوی آن در شبکه‌های اجتماعی دست به دست می‌شود.

 محمد رضا اسلامی در این یادداشت ام به بررسی اداعای او پرداخته تا ببینیم فرآیند انتشار یک مقاله در آمریکا چگونه است. واقعا شب‌ها سری به خمره می زنند و بعد مقاله می‌نویسد یا داستان به گونه ای دیگر است:

 ابتدا ضروری است که نگاهی کنیم به اینکه اساسا قیمت (هزینه تمام شده) «یک مقاله» در آمریکا چند است و روند تولید یک مقاله به چه شکل است؟ این باعث می شود تا ارزیابی دقیق تری از این سخنان زننده این استاد دانشگاه تهران داشته باشیم.

 

۱ - یک استاد دانشگاه در آمریکا برای اینکه بتواند پژوهش کند باید دانشجوی دکترا داشته باشد، ولی دانشجو داشتن مانند ایران نیست که وزارت علوم کنکور برگزار کند و دانشجو بدون دردسر مقابل در اتاق استاد سبز شود. 


ابتدا استاد باید پروپوزال (طرح پژوهشی) بنویسد تا بتواند Grant (بودجه پژوهشی) بزرگی جذب کند. نوشتن یک پروپوزال قوی، گاه حدود سه تا شش ماه زمان می برد. سپس او باید پروپوزال را به بنیادهای علوم (مشابه NSF یا (https://t.me/solseghalam/801) NIST) ارسال کند و در یک پروسه رقابتی بتواند در جایگاهی برتر از سایر اساتید قرارگیرد تا اینکه بودجه به او تعلق بگیرد.

 

۲- «اگر» موفق شود بودجه جذب کند، تازه می تواند به این فکر کند که دانشجوی دکترا بگیرد. به این منظور باید فراخوان اعلام کند و با تعداد زیادی دانشجو مصاحبه علمی کند تا سرانجام از میان آنها یک نفر را انتخاب کند. 

۳ - وقتی که دانشجوی دکترا انتخاب شد، باید نامه رسمی پذیرش با ذکر حقوق/دستمزد دانشجو صادر شود. یعنی آن استاد «رسما» زیر این بار است که باید حقوق ماهیانه دانشجو را طی مدت تحصیل پرداخت کند، بیمه او را بدهد، شهریه دانشجو به دانشگاه پرداخت شود و تازه همه این کارها برای رسیدن به «نقطه صفر» شروع پژوهش است. یعنی روزی که دانشجو بتواند کارش را آغاز کند. 

۴- سرانجام دانشجو می آید و در دفتر کارش مستقر می شود. استاد باید مطمئن شود که دانشجو در آن زمینه مشخص «به روز» است و آگاهی کامل را از تمام پژوهشهای «گذشته» دارد؛ تا بتواند «نوآوری» کند. 

۵- آن جناب استاد و آن دانشجو اگر حدود دو تا سه سال خوب کار کنند، محصول تلاش آنها به نقطه ای خواهد رسید که «پیش نویس» (درفت) یک مقاله تولید شود!

۶- آن مقاله باید چندین بار میان استاد و دانشجو رفت و برگشت شود تا آماده Submit (ارسال) به یک ژورنال بین المللی شود. 

۷ - سرانجام مقاله به یک ژورنال بین المللی ارسال می شود ولی دو اتفاق می افتد: یا اینکه بلافاصله «مردود» می شود یا اینکه داوران ژورنال انبوهی کامنت دشوار می دهند که دانشجو و استاد باید «ویرایش جدید مقاله» را تولید کنند. 

۸ - ویرایش جدید مقاله تولید می شود و مجدد به ژورنال ارسال می شود. در ژورنالهای «سطح یک» بین المللی مجددا در این مرحله داوران کامنتهای جدید می دهند که باید اعمال و ویرایش نهایی مقاله تولید شود. 
(این مفهوم peer review است. یعنی نهایت وسواس در ارزیابی مقاله)

 

9- iمۀ این پروسه «به رنج» طی می شود. (اگر بگوییم به زجر اغراق نیست، ولی فعلا بگذار تا بگوییم به رنج). 

10 - سرانجام پس از ۲ تا ۳ سال تلاش مستقیم و صرف هزینه های مادی، استرس و وقت بسیار، «یک مقاله» چاپ می شود. در دانشگاهی مثل دانشگاه Purdue انتظار این است که استاد سالیانه حداقل سه مقاله در ژورنال بین المللی رتبه یک (و نه رتبه ۲ یا ۳) منتشر کند. 

 همه این پروسه در یک صورت ممکن است: اینکه آن فرد (آن استاد) انسانی «پرداخته» و دارای زیستِ فردی توام با نهایت «نظم» باشد. یک تمرکز ذهنی تمام عیار. 


حال فواد ایزدی نامی پیدا می شود و تقلیل می دهد همه این مسیر دشوار را به «مشروب خوردن‌های شبانه». 

 هزینه تمام شده تولید «یک مقاله» در ژورنال تراز یک (شامل هزینه های دانشجو، استاد، آزمایشگاه، بالاسری دانشگاه و...) در دانشگاههای رتبه برتر بین المللی (مشابه پرینستون، استنفورد، برکلی و ...) بین 100 تا 150 هزار دلار است. 


مقاله چند برگ کاغذ است ولی اینقدر «هزینه» صرف شده تا در مرز دانش بحثی منتشر شود. 

 مشکل فواد ایزدی چیست؟ 

  ساده دیدن امور دنیا. آن ساده دیدن امور ناشی از سادگی ذهن است که قائل به پیچیدگی نیست و روند تولید یک مقاله را آنگونه تقلیل می دهد به مشروب خوردن شبانه. 

دکتر محمود گلزاری (به عنوان یک روانشناس با صبغه دینی)، بحثی داشت در مفهوم تقوا. 


  ایشان می گفت: اگر تقوا را به مفهوم «خویشتن داری» معنی کنیم، بسیاری از «چهره های علمی دنیا» انسانهای باتقوایی هستند چرا که اساسا زندگی علمی نیازمند زیستِ توام با خویشتن داری فردی است. 


  بسیاری از پژوهشگرانی که در مرزهای دانش هستند، از دوران نوجوانی با آن گونه از زیستن در متن محدودیتهای فردی تربیت شده اند. این نگاه محمود گلزاری را مقایسه کنید با آن نگاه فواد ایزدی.

منبع خبر "عصر ایران" است و موتور جستجوگر خبر تیترآنلاین در قبال محتوای آن هیچ مسئولیتی ندارد. (ادامه)
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت تیترآنلاین مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویری است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هرگونه محتوای خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.