بهنظر میرسد در سیاستگذاری مدیریت منابع آبی کشور، توسعه مقدم بر همهچیز از جمله عدالت و در مراحل بعدی محیطزیست بوده، بهطوری که فدا شدن محیطزیست برای نیل به توسعه در کشور تبدیل به امری اجتنابناپذیر شده است. در چنین دیدگاهی، طرحهای کلان انتقال آب بینحوضهای برای صنعتی کردن جامعه و رسیدن به توسعه و توسعهیافتگی در برخی مناطق دیگر امری طبیعی و ضروری است. بحران آب معضلی است که دارای ابعاد سیاسی، اقتصادی و اجتماعی است که در کنار بهرهگیری از فناوریهایی نظیر آبشیرینکنها و هوشمندسازیها برای برونرفت از آن باید از سرمایههای اجتماعی هم کمک گرفت. در غیر این صورت، بحران آب تبدیل به کابوس همیشگی خواهد شد. حال برای حل مسئله کمآبی در کشور ابتدا باید به این پرسش پاسخ بدهیم که آیا مسئله و بحران آب در کشور با فناوری قابلحل است یا خیر؟ در بحث حل معضلات آبی دکترینها یا رویکردهای زیادی داریم. هنوز نمیدانیم که رویکرد ما به مسائل آبی کشور چیست. برای مثال، هنوز مشخص نکردهایم که رویکرد انسانمدارانه را باید در پیش بگیریم یا تکنوکراتیک؛ این رویکرد به این معنا است که باید هر مشکلی را با فناوری و ابزارهای فناورانه حل کنیم. این گزاره بهمعنای نفی فناوری نیست. بدونشک برای برونرفت از معضلات آبی کشور، ما به فناوری هم نیاز داریم، اما با نگاه فقط فنسالارانه نمیتوان به جنگ معضلات آبی رفت.
هیدروکراتها تمام مشکلات آبی را میخواهند با یک ابزار حل کنند که آن هم فناوری است. این گزاره بهمعنای مخالفت یا ضدیت با فناوری نیست، بلکه باید با یک جعبه ابزاری مواجه باشیم که متناسب با هر شرایطی مورداستفاده قرار گیرد. برای مثال، آیا میتوان با یک آچار شلاقی بزرگ، یک مهتابی را تعمیر کرد. بیشک اگر هم بشود، رویکرد تخریبی دارد. بهعبارت دیگر، تعمیر مهتابی که با یک آچار ساده امکانپذیر است، با یک آچار نامتعارف برای آن شرایط، تخریب را بهدنبال دارد. نمیتوان منکر کارآیی ابزارها برای حل یک معضل شد، اما هرکدام مکان و زمان مشخصی دارند. در واقع، باید باتوجه به نوع مسئله ابزار انتخاب شود. همانگونه هم که پیشتر گفته شد، مسئله آب در کشور ما برای مسئولان بهخوبی تعریف نشده است. نگاهی که مجموعههای علممحور در کشور نظیر معاونت علمی به علم داشتهاند، حاصل یک نگرش ابزارگونه بوده یعنی علم را زمانی علم میدانسته که منجر به خلق یک ابزار فناورانه شود و میزان سرمایهگذاری این نهاد دولتی در سایر علوم انسانی و مدیریت نزدیک به صفر بوده است، چرا که نمیتوان از این علوم کارآمد و فنمحور برای رفع بحرانهای اجتماعی نظیر کمآبی بهره گرفت، زیرا معضلات اینچنینی تنها با علومی که ماهیت ابزارگونه دارند، حل نمیشوند.
بزرگترین نقدی که در چند سال اخیر به این نهادها در رفع بحران آب شده، این است که این نهادها نگرش فنسالارانه داشته و ابزارمحور بودهاند نه مسئلهمحور؛ در حالی که اساس شکلگیری این نهاد، برونرفت از مسائل و مشکلات با کمک از ابزارهای فناورانه است، در حالی که برای حل بسیاری از مشکلات و بحرانها باید علاوه بر ابزار فناورانه از رویکردهای علوم انسانی و سرمایههای اجتماعی بهره گرفت. در مسیر حل معضل آب نهتنها به سرمایههای اجتماعی بیاعتنا بودهایم، بلکه به ابعاد اجتماعی و انسانی آب هم بیتوجه بوده و آب را بهمثابه یک کالا دیدهایم که با ابزاری نظیر فناوری، میتوان آن را مدیریت کند. بههمیندلیل، معاونت علمی و فناوری ریاستجمهوری نتوانسته ورود موفقی در مناقشه زایندهرود یا کرمان یا مکانهایی داشته باشد که ابعاد اجتماعی معضل آب پررنگ بوده، چرا که همواره نگرش فناوریگونه داشته و تنها خواهان حل معضلات با ابزارهای فناوری است تا علم به ماهیت واقعی آن. در واقع، آن مولفهای که مهندسی شود و دارای ابزار باشد، از نگاه این نهاد، علمی و دارای خروجی است. در کل، این نهاد دغدغهای برای معضلات مدیریتی و علوم انسانی در کشور ندارد.