ایرانیان مهاجر به خارج از قلمرو حاکمیتی کشور خود نیز خارج از این دایره نیستند.
آنان در چهارچوب قوانین و اقتضائات ملی کشورهای پذیرنده، از پدیده ها و عوارضی از آن جمله عدم انطباق باورها و سنت های فرهنگی خویش رنج می برند.
با این وجود؛ میل به مهاجرت و گسترش قلمرو حضور مهاجران ایرانی در اقصای دنیای کنونی ما گستره و شتاب گرفته است.
در این شرایط هرگونه کم توجهی نسبت به آسیبهای اجتماعی ناشی از مهاجرت، به ویژه برای نسل های تازه که با ویژگی های ظاهری و مختصات جغرافیای که پدران و مادران آنها بدان تعلق دارند، پر هزینه و خسارت افزا است.
این نوجوان جوانان در سرزمین تازه ای پا نهاده اند که تعلقی عمیق فرهنگی بدانها ندارد و خیلی وقتها نمی توانند درک کنند چرا نزد جوامع پذیرنده از اقبال و احترام معمول هم سن و سالان خود برخوردار نیستند!
این موضوع به یکی از چالش های اساسی برای مهاجران مسلمان از کشورهای خاورمیانه از ترکیه و شمال آفریقا مبدل شده است.
تمایز نسبت به رنگ پوست و ویژگی های نژادی این گروه بر بروز رویههای نابرابری نسبت به آنان دامن زده است.
لذا این گونه از مهاجران نزد برخی از مردم اروپایی با نگاه برابر دیده نمی شوند.
از سوی دیگر رقابت های دشوار و فرصت های محدود برای کسب معاش و ارتقای شغلی و تحصیلی برای ادغام در جوامع پذیرنده موجب شده است تا نسل های تازه در برابر آنچه نوعی تبعیض و یا عدم برابری جهت دستیابی به فرصت های کاری و اجتماعی است دچار خشم شده و مشکلات و بحران های عاطفی فراوانی نصیب آنها و خانوادههای ایشان گردد.
از دست دادن فرصت زندگی مناسب به گونه ای که منزلت اجتماعی آنها مراعات گردد و یا رفتارها و ارزش هایی که با واقعیت های فرهنگی و سنت های خانوادگی آنها تناسب داشته باشد، به همان میزان آزاردهنده است که فقدان دانش در گسترش ارتباطات اجتماعی همراه با عدم توانایی در استفاده از زبان جامعه پذیرنده آنان را تحت فشار قرار می دهد.
قواعد و قانونی متنوعی که جوامع غربی ملقب به «جوامع بی پدر» برای ادغام اجتماعی در پیش میگیرند، گاه موجب بروز اختلافات و در زمانی فروپاشی نظام خانواده مهاجرانی میشود که در بستر این فرهنگ تازه با تناقض و تمایز به رو می شوند.
این مسئله به ویژه برای فرزندان جوان و خواسته پسران که نه تنها با ادبیات و فرهنگ کشور پذیرنده آشنایی ندارند بلکه فرهنگ اروپایی و ادبیات «فمینیستی رادیکال در جامعه ای بی پدر» که در آن زیست میکنند را نیز نمی شناسند، بروز و ظهور بیشتری دارد. انها به سهولت نمی توانند داده ها و ارزشهای فرهنگ غربی را بپذیرند و در برابر آن موضع می گیرند.
امری که موجب بروز خشونت و بحران در رفتار اجتماعی آن ها می گردد و به سرعت به درون خانواده و جامعه اقلیت مهاجران تسری پیدا می کند.
چنین وضعیتی به نوعی دوقطبی میان اقلیتهای مهاجر با کشورهای پذیرنده منتهی شده یکشکاف اجتماعی به وجود می آورد.
آلمان در ماه گذشته با پدیدهای از این نوع روبرو شد در حاشیه یک بازی دوستانه فوتبال میان دو تیم آلمانی و فرانسوی ادبیات ناصحیح متبادل میان بازیکنان از هر یک از این دو تیم به یک درگیری ساده انجامید، حال آنکه یکی از این بازیکنان تباری آفریقایی از کشور مراکش داشت و دیگری از تباری آلمان برخوردار بود. در این زد و خورد میان نوجوانان به دلیل نامشخصی یک بازیکن آلمانی درگذشت.
وقتی این حادثه روی داد؛ هیچگونه اطلاعی در زمینه چگونگی و علل این برخورد فیزیکی میان طرفین وجود نداشت.
آنچه در میدان فوتبال و در مسیر به رختکن بعد از اتمام مسابقه فوتبال میان این دو تیم فوتبال و دو نوجوان بازیکن رخ داده است، در هر شکل ممکن موجب مرگ ناخواسته شده.
با این وجود در اقدامی غریب - بیش از آن که ریشه در اجرای عدالت داشته باشد - هم تیم فرانسوی نوجوان کشته شده و نیزبازیکن مراکشی تبار تیم فرانسوی را متهم به آغاز این درگیری و متهم به مرگ همبازی المانی خود دادستانی در آلمان دانستند!
پلیس آلمان و دادستانی منطقه در حین بررسی گزارش این رویداد با توجه به تفاوت نژادی و هویتی میان دو سوی منازعه از رفتار یکسان استفاده ننمود و با برخورد شدید متهم مراکشی تبار را دستگیر کرد.
داستان این رویداد خود به یکی از موضوعات اجتماعی تازه در جامعه مهاجر پذیر آلمان مبدل شده است. جامعه ای که در آن جمعیت مهاجران ویژه از سال ۲۰۱۴ فزونی گرفته و تنوع تبار مهاجران که فرهنگ ها و سنت های جوامع مختلفی از غرب آسیا تا شمال و مرکز آفریقا را نمایندگی می کنند بر شدت بحران های اجتماعی میان طرفین افزوده است.
رسیدگی به رویداد اتفاق افتاده که منتهی به مرگ یک نوجوان آلمانی و دستگیری یک نوجوان از تیم فرانسوی مراکشی تبار شد، فقط نزد محاکم قضایی آلمان ممکن بود. شک نیست مسیر قانون باید بتواند خارج از سلایق و باورهای نژادی موضوع را مورد بررسی قرار دهد و متهم را یا از اتهام مبری یا مجرم تشخیص دهد.
انتخاب اینجانب به عنوان یک وکیل ایرانی برای این پرونده و دفاع از حقوق متهم نزد دادگاه با این هدف بود که وکیلی با تجربه کاری و علمی به حقوق و روانشناسی اجتماعی مهاجران و آشنا به ارزشهای اسلامی و فرهنگی مهاجران برای دفاع از متهم حین مرحله بررسی جرم وارد صحنه شود. اما این گزینش هم نه تنها نتوانست کمکی به حل موضوع نماید بلکه به شرایط تازهتر و ملتهبی رقم زد که عمق شکاف نژادی را آشکار می دارد.
در حالیکه وظیفه وکیل دفاع از متهم نه مجرم است و این وظیفه قانونی نزد محاکم قضایی آلمان دنبال می شد، اینجا نوبت وکیل ناخواسته با موجی از تهدید ها و اخبار که ریشه های نژادپرستانه داشت، روبرو شد. اکنون نگارنده - وکیل قانونی متهم- به دلیل هویت و ملیت ایرانی خود بی جهت در مظان تهدید و فشار و ناعدالتی اجتماعی قرار گرفته است.
حال آنکه انتظار می رفت با انتخاب وکیلی که به ارزشها و سنتهای جامعه اسلامی آشناست و سوی دیگر در چارچوب قوانین و رویه های قضایی نظام حاکم آلمان سوابق کاری قابل اعتنایی دارد، بتواند به این پرونده به شکل مطلوب برای تعیین میزان جرم در صورت تصدیق آن توسط قاضی محکمه رسیدگی نماید.
اصولا راهکارهای قضایی فارغ از تعصبات و سلایق نژادی و فرهنگی ابلاغ و اجرا می گردد. با این وجود؛ مسیر این پرونده شکل تازه ای گرفت تناقض در رویه ها به دلیل عامل نژادی و افراط گرایی نسبت به چرایی پذیرش مهاجران یک بحران حقوقی ساخت.
نقش وکیل همانا اجرای عدالت و دفاع از متهم برای بررسی دقیق آنچه بدان متهم شده می باشد تا فاصله میان جرم با اتهام روشن گردد. وکیل همچون یک عنصر معنوی کسی است که مورد اعتماد جامعه است. او وارد پرونده های وکالتی می گردد تا به دور از تعصبات قومی و نژادی باورها و سلایق دینی و اعتقادی در مسیر عدالت پیش رود و بکوشد هنگام صدور احکام بی عدالتی صورت نپذیرد.
پرونده این نوجوان از تیم فوتبال فرانسوی و وکیل ایرانی او - نگارنده - امروز به یکی از چالشهای اساسی در نحوه اعمال اجرای قوانین قضایی آلمان نسبت به جوامع مهاجر تبدیل شده است، جوامعی که فارغ از اثرات آتی بروز این دسته از بحران ها برای نسلهای بعدی خود، رنج مهاجرت و اقامت در یک کشور بیگانه را نیز پذیرا می شوند.
آنان بدون در نظر گرفتن توان خود در انطباق با واقعیت های محیطی که به آنجا وارد شده اند مسیر زندگی سنتی خویش را گاه پی می گیرد و در هنگام بروز بحران ها و تنش هایی که به مانند مصداق فوق روی می دهد، امیدوار هستند رویه عادلانهای در تمام مسیر دادخواهی از آنها حمایت نماید.
حال آنکه نباید از نظر دور داشت قواعد جوامع پذیرنده که امروزه بشدت مهاجر پذیر شده اند، امری نیست که در ارتباط و اتصال کوتاه مدت و یک یا دو دوره بتواند خود را با ارزش ها و قلمرو فرهنگی جامعه مهاجر نزدیک نماید. برای تحقق چنین امری گاه زمانی به بلندای یک قرن نیاز است.
مهاجران باید بتوانند از حقوق اجتماعی و شهروندی برابر جهت استفاده عادلانه از مزایا و امکانات سرزمینی که بدان وارد شده اند، برخوردار شوند.
ایرانیان مهاجر امروز با چالش های متعددی هم به لحاظ معیشتی و شغلی و هم به لحاظ هویتی و خانوادگی در جوامع پذیرنده روبرو هستند. به رغم این پیش بینی می شود مسیر مهاجرت کماکان باز و کمیت مهاجران فزونی یابد اما انان چگونه چشماندازی را برای نحوه انطباق با محیط زیست تازه، می توانند داشته باشند؟
لازم است پیش از تصمیم به مهاجرت برای آن گروهی که تصمیم به این عمل گرفتهاند آمورش کافی برقرار شود.
این درست است حمایتهای دولتی و کنسولی نیز در قلمرو کشورهای خارجی با توجه به موقعیت اجتماعی و نوع اقامت دریافت شده مهاجران از کارایی لازم برخوردار نیست و بسیار کم اثر و حتی پر هزینه می تواند باشد.
پیشنهاد آن است مهاجران ایرانی قبل از تصمیم به مهاجرت به مطالعه عوامل فرهنگی و هویتی و نیز قواعد و قوانین اجتماعی سرزمینی که میخواهند بدان عزیمت نمایند، را آغاز کنند.
از سوی دیگر اگرچه امکان حمایت کنسولی از اتباعی که اقامت و تابعیت دیگر کشورها را پذیرفته اند، کمتر وجود دارد اما نمایندگی های دیپلماتیک و کنسولی میتوانند از حقوق قانونی و مصرح آن گروه از وکلا و فعالان اجتماعی که در مسیر کمک به اتباع سابق خود گام برمیدارند نزد دولتهای غربی حمایت کنند.
تهدیدات متعدد جانی علیه یک وکیل - یک شهروند ایرانی تبار - ایجاب می کند.
وظیفه چنین وکیلی دفاع از متهم در برابر اتهام وارد است و نه دفاع از جرم.
ایران امروز در شرایطی می تواند گام های عملی برای حمایت از اتباع خود بردارد که یک حلقه حقوقی از وکلا و کارشناسانی کارکشته و کار آگاه را درکنار خود داشته باشد.
کسانی که با قوانین و قواعد محاکم قضایی کشورهای اروپایی و غربی آشنایی کامل داشته باشد.
*وکیل دادگستری و کارشناس ویژه مبارزه با نژادپرستی
311311