با توجه اینکه بازار سرمایه میتواند کار تامین مالی را به نوبه خود انجام دهد؛ یک بحث شفاف و قابل فهم است، ولی متاسفانه در اقتصاد ایران معمولا اولویت تمام دولتها تاکنون برای مقوله بسیار مهم تامین مالی صنایع، بازار پول بودهاست، یعنی همان تامین توسط سیستم بانکی، بهطوریکه حتی بسیاری از بنگاهها و نهادها در چند دههگذشته اقدام به تاسیس بانک کردهاندو بسیاری از بانکهای خصوصی که تاسیس شدهاند تقریبا با پشتوانه یک بنگاه اقتصادی یا یک نهاد بزرگ اقتصادی ایجاد و به فعالیت خود ادامه میدهند. نکته دیگرکه در این میان بسیار مهم است عمق کم بازار سرمایه و نوع فرهنگسازی بازار سرمایه با دید تامین مالی بهجای سودآوری در نگاه بلندمدت است.
در اقتصاد ما این فرهنگسازی برای تامین مالی از طرف بنگاهها و برای سرمایهگذاری از طرف آحاد جامعه آنطور که باید باشد شکل نگرفته است، بنابراین سیاستگذاری بازار سرمایه ما از عمق نسبتا پایینی برخوردار است. مضاف بر اینکه عمده شرکتهای بزرگی که در بازار سرمایه هستند عمدتا بهنوعی شبهدولتی و در ظاهر بورسی هستند و سیاستگذاری، قیمتگذاری، نوع و میزان فروش، صادرات، نوع نگاه به بازار داخل و خارج تماما دولتی است و تا زمانیکه این نوع نگاه وجود داشته باشد با وجود اینکه برای توسعه اقتصادی، بازار سرمایهبرای تامین مالی گزینه نخست خیلی از کشورها است ولی در ایران این موضوع جانخواهد افتاد، لذا بورس بهرغم پتانسیلهایی که دارد و ابزارهای مالی که بهنوعی در این بازار نوپا هستند، نمیتوانند در شرایط فعلی گزینه اول تامین مالی برای صنایع بهحساب آیند. اگر در میان اهالی بازار سرمایه تاحدودی این نوع نگاه تامین مالی صنایع از بازار سرمایه وجود دارد و لی سیاستگذاران اقتصادی چنین دیدگاهی ندارند.
پس تا زمانیکه این دیدگاه وجود ندارد میتواند یک بازار دستچندم برای تامین مالی بهحساب آید. لازم به ذکر است که در شرایط فعلی تمام ابزارهای لازم برای تامین مالی بنگاهها حتی در سطوح متوسط به بالا وجود دارد اما نگاه سیاستگذار به این بازار برای استفاده تامین مالی از آن و مولدسازی اقتصادی از طریق بازار سرمایه هنوز شکل نگرفته است، بنابراین نمیتوان انتظار داشت که تحولات اقتصادی چشمگیری در کنار تمامی تنشهای بینالمللی موجود با این نوع سیاستگذاری حاصل شود.