فرارو- مارک گالئوتی؛ مدرس و نویسنده مقیم لندن است که در مورد جنایات فراملی و امور امنیتی روسیه مینویسد. او مدیر شرکت مشاوره اطلاعاتی «مایاک» است. او استاد دانشگاه یو سی الای در بخش مطالعات شرق اروپا و دانشیار رشته ژئوپولیتیک یورو آتلانتیک در شورای ژئو استراتژی است. از این نویسنده بریتانیایی کتابی تحت عنوان «نیروهای امنیتی و شبه نظامی روسیه از سال ۱۹۹۱ تا کنون» به زبان فارسی و با ترجمه «مجید احمدپور» توسط نشر «روناس» چاپ شده است. او پژوهشگر ارشد در وزارت خارجه بریتانیا در فاصله سالهای ۱۹۹۶ تا ۱۹۹۷ میلادی بوده است. در ژوئن ۲۰۱۴ میلادی دولت روسیه گالئوتی را از سفر به آن کشور منع کرد. کتابهای فراوانی از او منتشر شدهاند که همگی در حوزه مسائل روسیه هستند.
به گزارش فرارو به نقل از اسپکتیتر؛ شورش کوتاه یوگنی پریگوژین و مزدوران تحت امر او در گروه واگنر نشان دهنده جدی ترین شوک وارده بر پوتین در طول زمامداری 23 ساله اش بود. جای تعجبی ندارد که دولت های غربی نگران سناریوهای کابوس وار هستند. با این وجود، چشم انداز پیش رو ممکن است خوش بینانه تر باشد. هنگامی که خبر شورش منتشر شد ترسی در میان دولت های غربی ایجاد شد.
رهبر شورش پریگوژین بود مردی که قتل زندانیان را تایید کرده و حتی گفته بود روسیه برای پیروز شدن در جنگ خود با اوکراین باید همانند کره شمالی عمل کند. "ریشی سوناک" نخست وزیر بریتانیا برای بررسی احتمالاتی که ظاهرا فروپاشی روسیه و خطر اشاعه تسلیحات اتمی بود را شامل می شد جلسه اضطراری تشکیل داد.
نگرانی این است که یک چالش جدی برای پوتین خطر سوق دادن روسیه را به سوی هرج و مرج را افزایش داده و از این رو یک چالش امنیتی حتی غیر قابل حل را برای غرب ایجاد کند. طنز ماجرا اینجاست که نگرانی از افتادن کنترل زرادخانه هسته ای روسیه به دست جنگ سالاران و نیروهای شبه نظامی به پوتین کمک کردهو برخی از سیاستمداران غربی که خواستار رویکرد قاطع تری در قابل این خودکامه سالخورده بودند را دلسرد کرده است.
پوتین از "زمان مشکلات" (در زبان روسی "اسموتا"*) استفاده کرد دوره ای که پس از مرگ فئودور اول رخ داد و با بحران های سلسله ای و جانشینی، شورش، تهاجم خارجی و گرسنگی شناخته می شود. این احساسات مخرب بر یک حس جبرگرایانه استوار هستند مبنی بر آن که امپریالیسم و استبداد به نحوی در روح و روان روسیه رمزگذاری و نهادینه شده و درجه امکان پذیری تدابیر عملی و نهادی برای جلوگیری از پایان سلطنت پوتین را نادیده می گیرد.
اطراف پوتین را افرادی با پیشینه های بسیار مشابه با شخص او احاطه کرده اند. تقریبا تمام آنان در دهه هفتم عمرشان به سر می برند. آنان از نیروهای سابق کا گ ب بودند هم چنین، اولین افرادی از اعضای خانواده شان بودند که به نومانکلاتورا* تبدیل شدند. همگی آنان در زمان فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی احساس فردی را داشتند که به او خیانت شده و از همین رو خشمی عمیق نسبت به غرب داشتند.
آنان بر این باور بودند که غربی ها باعث فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی شدند. آنان باور داشتند که این غرب بود که در دهه 1990 میلادی روسیه را تحت استثمار قرار داد و از آن زمان تلاش کرد تا جلوی ظهور دوباره روسیه به عنوان یک قدرت مهم را بگیرد. در نتیجه، بعدی احساسی در سیاست روسیه وجود دارد که اغلب در بحث های مربوط به منافع ژئواستراتژیک نادیده گرفته می شود.
با این وحود، نسل سیاسی پس از آنان که در دهه پنجم و اوایل دهه ششم عمرشان به سر می برند رویکردی نسبتا متفاوت دارند. آنان به هیچ وجه لیبرال دموکرات نیستند بلکه اپورتونیست (فرصت طلب)، عملگرا و دزدسالار هستند. آنان مطمئنا تحت تاثیر این نفرین گرجی ها قرار نگرفته اند که "خدا کند تنها با دستمزد خود زندگی کنید". آنان نه به دلیل اعتقاد ایدئولوژیک یا وفاداری شخصی بلکه به دلیل آن که حمایت از پوتین بهترین راه برای دستیابی به ثروت و موقعیت ممتاز بوده به پشتیبانی از وی ادامه دادند.
پریگوژین 62 ساله یک مورد خاص از اراذل و اوباش است. او مخلوق پوتین است. مسیر او از رستوران داری تا مدیریت مزرعه ساخت و انتشار ترول اینترنتی و مزدور در راس گروه واگنر تداوم یافته است.
با این وجود، اگرچه شورش او احتمالا یک مذاکره اجباری برای جلوگیری از انحلال واگنر و متقاعد کردن پوتین به منظور توقف حمایت از رقیب خود "سرگئی شویگو" وزیر دفاع بود اما همزمان یک شورش مسلحانه نیز محسوب می شد. پریگوژین به طور مستقیم علیه پوتین سخنی نگفت اما زمانی که پوتین کارزار او به سمت مسکو را به مثابه خیانت قلمداد کرد پریگوژین در پیامی در تلگرام به صراحت تاکید کرد که پوتین انتخاب اشتباهی داشت و به بزودی رئیس جمهوری جدید خواهیم داشت.
این نسل سیاسی با تبدیل شدن روسیه به یک نظام کهنه سالار بی صبرتر می شوند زیرا دوستان پوتین به سن بازنشستگی در دهه هفتم عمرشان می رسند اما کماکان در مناصب خود باقی می مانند. در نتیجه، این نسل احساس می کند که منافع عملی اش از سوی نسل پیرتر تحت فشار است.
برخلاف الیگارش ها که می توانند مانند گذشته زندگی ای نازپرورده داشته باشند (جنایات سازمان یافته به کسب و کارهای پرسود جدید انتقال یافته و از کیف های دستی ایتالیایی گرفته تا قطعات یدکی ماشین های مرسدس بنز را قاچاق می کنند) اکثر بوروکرات ها و تاجران احساس ضعف می کنند.
علاوه بر این، این طبقه جهان وطن آمده بود تا از فرصتهای سرقت در داخل استفاده کرده اما در بانک های خارج از کشور حساب داشته باشد و فرزندان اش را به دانشگاه های خارجی بفرستد و در پراگ و لندن لذت ببرد. علیرغم آن که این نسل هنوز گزینه تعطیلات در دبی و پوکت را در اختیار دارد اما خود را کنار گذاشته شده از اروپا قلمداد می کند.
هیچ حسی وجود ندارد که پوتین در معرض تهدید قریب الوقوع باشد. با این وجود، سیستم او به طور فزاینده ای اسکلروتیک و ناکارآمد شده و هیچ چیزی وجود ندارد که نشان دهد او برنامه یا انرژی لازمی برای اصلاحات جدی را دارد. شورش پریگوژین آن را شکننده تر کرده است. پوتین به این دلیل ضعیف به نظر می رسد که ابتدا رئیس مزدور خود را به عنوان یک خائن محکوم کرد و سپس برای یک معامله از تمام اتهامات علیه او چشم پوشی کرد.
نکته مهم تر آن که سوالاتی در مورد آخرین پشتیبان حکومت او یعنی کنترل اش بر دستگاه امنیتی ایجاد شده است. منظره سربازانی که به ستونهای واگنر اجازه می دادند از کنارشان عبور کنند تنها می تواند کسانی که سقوط پوتین را در چشم انداز می بینند را دلگرم کند.
این وضعیت می تواند به معنای فروپاشی خطوط نبرد روسیه در اوکراین و از دست دادن کریمه باشد یا بروز یک بحران اقتصادی یا یک بیماری جدی که پوتین را از قدرت خلع کند اما یک نکته مسلم است و آن این که سیستم پوتین از این زمان به بعد توانایی کمتری خواهد داشت. بعید است که کناره گیری احتمالی پوتین از قدرت دموکراسی را برای روسیه به ارمغان آورد اما توتالیتاریسم خزنده 16 ماه گذشته را به عقب خواهد راند. حاکمیت قانون بدون دموکراسی ممکن است اما همان طور که روسیه در دهه 1990 میلادی نشان داد داشتن دموکراسی واقعی بدون حاکمیت قانون غیرممکن است.
بنابراین، اگر نسل سیاسی بعدی بتواند نسلی باشد که حاکمیت قانون را در روسیه عملی کند ممکن است نسل پس از آن روسیه را دموکراتیزه کند. با این وجود، برخی از این نگران هستند که نسل بعدی که تمام زندگی اش در زمان زمامداری پوتین سپری شده ممکن است تحت تاثیر تاریخ تحریف شده و آموزش داده شده دوره او در مدارس باشد. این در خالیست غرب نمی تواند به خود اجازه دهد که از ترس آنچه که به دنبال پوتین خواهد آمد فلج شود. ما باید از آن چه پس از پوتین خواهد آمد استقبال کنیم.
*افرادی در اتحاد جماهیر شوروی که صرفا با تایید حزب کمونیست می توانستند به مناصب کلیدی در بوروکراسی کشور دست یابند.
* دوره بحران سیاسی در تزار روسیه بود که در سال 1598 با مرگ فئودور اول آغاز شد. پس از مرگ فئودور اول که حاکمی ضعیف و احتمالا ناتوان از نظر فکری و بدون وارث بود بی قانونی و هرج و مرج در روسیه رایج شد. مرگ او به حکمرانی روریک پایان داد و منجر به یک بحران جانشینی خشونت آمیز با غاصبان متعدد و افرادی شد که به دروغ مدعی کسب عنوان تزار بودند. این دوره یکی از پرتلاطم ترین و خشن ترین دوره ها در تاریخ روسیه بود. پس از آن دوره بود که ایوان مخوف به قدرت رسید.