شاید یکی از مشکلات پیش روی صلح در افغانستان، دو رقیب سیاسی به نامهای اشرف غنی و دکتر عبدالله باشد. این دو که در جریان و فرایند تشکل دولت، تنها به واسطه اعمال نفوذ امریکا حاضر به تشکل دولت ائتلافی و تقسیم قدرت شدهاند، حالا و در آستانه رسیدن به یک مرحله حساس برای آینده افغانستان، همچنان بر سر چگونگی رسیدن به یک سند جامع راهبردی و توافق با طالبان، همچنین چگونگی تشکیل یک دولت موقت، اختلاف نظرهای فاحش و جدی دارند.
اختلاف اساسی و اصلی میان این دو بر سر تشکیل دولت موقت و همچنین سهیم کردن طالبان در قدرت است. اشرف غنی به واسطه حضور امرالله صالح در کابینهاش به هند نزدیک است و مخالف سفت و سخت تشکیل دولت موقت است و دولت موقت را در تضاد با جمهوریت می داند. دکتر عبدالله که به نظر می رسد طرفدار تشکیل دولت موقت است تنها راهکار عبور از بحران فعلی را تشکیل یک دولت موقت با مشارکت طالبان می داند. وی همچنین در این مسیر به نظر می رسد از پشتیبانی ایران و پاکستان هم برخوردار است.اما ضلع سوم این جریان یعنی طالبان، غنی را سدی در مسیر رسیدن به صلح می دانند و این موضوع را در جریان مذاکرات دوحه به صراحت اعلام کرده اند.
انچه باب نگرانی را برای برخی فعالان سیاسی افغانستان و ناظران خارجی ایجاد کرده این نکته است که با توجه به احتمال حضور طالبان در قدرت سیاسی، همچنین پافشاری آنان بر تغییر قدرت و ساختار سیاسی افغانستان فعلی، احتمال این که نهادهای دموکراتیک مانند پارلمان که از ارکان اصلی دموکراسی هستند منحل شده و جای خود را به شوراهای مشورتی انتصابی بدهند بسیار است، که این به عقب گردی اساسی در راستای رسیدن به یک حکومت مردمسالار منجر خواهد شد.
با این حال به نظر می رسد ایالات متحده نسبت به همکاری درازمدت با اشرف غنی خوشبین نبوده و به همین جهت در فرایند صلح ایفای نقش و مذاکره کننده اصلی را به دکتر عبدالله سپرده است.آنچه مسلم است، وضعیت صلح و رسیدن به آن بسیار شکننده است و تقریبا می توان گفت با هر سفر خلیلزاد( نماینده امریکا در مذاکرات صلح) به افغانستان؛ سیاست ها به طور کلی تغییر می کند. آنچه مسلم است این است که تلاش های دیپلماتیک عبدالله به جهت همراه ساختن همسایگان افغانستان در آینده سیاسی او موثر خواهد بود. به همین جهت اشرف غنی نیز به تکاپوی یارگیری در عرصه سیاست داخلی پرداخته است و با جذب مهره های موثر که از دایره قدرت دور مانده اند ( مانند محمد محقق معاون ریاست جمهوری و عطا محمد نوروالی سابق بلخ هم اکنون مشاور ارشد رییس جمهور) خواسته در تشکیل دولت موقت، همراهی با عبدالله را به حداقل رسانده و جبهه واحدی در مقابل جریان او ایجاد کند. آنچه مسلم است در افغانستان اقوام نقش مهمی در ساختار سیاسی این کشور ایفا می کنند و شکافهای قومی باعث سخت تر شدن رسیدن به یک صلح پایدار است.
سه گروه عمده قومیتی در افغانستان را به ترتیب جمعیت، پشتونها، تاجیکها و هزارهها تشکیل میدهند؛
پشتونها در نواحی شرقی و جنوبی افغانستان هممرز با پاکستان متمرکز شدهاند. گروههای کوچکی از آنها هم در شرق ایران در نواحی هممرز با افغانستان و همچنین شمال افغانستان در نتیجه جابجاییهایی که در زمان امیر عبدالرحمن انجام شد در میان دیگر گروهای قومی زندگی میکنند. بر اساس برآوردها ۳۸٪ تا ۵۰٪ درصد ساکنان افغانستان را پشتونها تشکیل میدهند.
تاجیکهای فارسیزبان دومین گروه قومی در افغانستان، بالغ بر ۱۳ میلیون نفر جمعیت دارند. بیشتر تاجیکها در مناطق شمال شرقی و غرب و در شهرهای بزرگ زندگی و کار میکنند و پیشههایی در بخشهای دولتی دارند. گروههای بزرگی از تاجیکها در شهرهای هرات، مزارشریف، کابل و غزنی زندگی میکنند.
هزارهها یکی از مردم بومی افغانستان هستند که بیشتر در مرکز افغانستان در منطقه هزارستان زندگی میکنند. هزارهها به گویش هزارگی از زبان فارسی که دارای برخی لغات ترکی و مغولی است، صحبت میکنند. جمعیت هزارهها بیش از ۸ میلیون نفر برآورد میشود. به دلیل تبعیض سیستماتیک در گذشته، هزارهها ولسوالی (استان) ندارند و جمعیت شان در ولایات و ولسوالیهای دیگر تقسیم شدهاست.
ازبک ها، ایماق ها، ترکمن ها، قزلباش ها و بلوچ ها، نورستانی ها، پشه ای ها، پامیری ها و سادات هم از دیگر اقوام ساکن افغانستان هستند.اشرف غنی از قوم پشتون و عبدالله عبدالله تاجیک است.
*دانش آموخته روابط دیپلماتیک
310 310