سالها عادت کرده بودیم به بیم و امیدها، عادت کرده بودیم به مهلتهای سهماهه و ششماهه ، آیا بشودها و آیا نشودها بهویژه در مورد مذاکرات با اروپا و امریکا در خصوص هستهای تا جایی که به یاد دارم از سال ۸۲ مذاکرات به ریاست جناب روحانی با اروپا و سولانا شروع شد و تصور میشد در ماههای نزدیک نتیجه حاصل میشود و با توافقی که با اروپا انجام شد اینطور به نظر میامد که کار تمام است ولی بهیکباره همهچیز برعکس شد و اروپا با چراغ سبز امریکا از توافق عقب نشست و تعهدات را اجرایی نکرد و متعاقب آن دستور خروج از تعهدات ایران و بازگشایی سایتهای هستهای در اواخر دولت اصلاحات صادر شد.
بعد از آن انتخابات ایران در سال ۸۴ و انتخاب دکتر احمدینژاد و عوض شدن کل سیاستهای کلان کشور و انتخاب دکتر لاریجانی بهعنوان دبیر شورای عالی امنیت ملی و راهبردی دیگر در مذاکرات و بعد از آن انتخاب دکتر جلیلی به عنوان دبیر شورا و رهبری مذاکرات با خانم اشتون و رفتوآمدها و بیانیه خوانیها و تعیین وقت کردن برای مذاکره بعدی در ۳ ماه بعد و یا ۶ ماه بعد و تفسیرها و تحلیلها و آثارش بر اقتصاد و بالا و پایین شدن قیمتها و در یک کلمه نبود ثبات 8 سال گذشت و اقتصاد در فراز و نشیب وبیم وامید قرار گرفت.
تا اینکه مذاکرهکننده سال ۸۲ شد کاندیدا و شد رئیسجمهور و با نشان دادن کلید ، به همه اقتصاد و بازار گرا داد که همه مشکلات تمام شد و من حقوقدان و من مذاکرهکننده قبلی و منی که شناخت از دنیا و طرفهای مذاکره دارم کار را تمام میکنم و امیدها زنده شد.
و دوباره مذاکرات و رفتوآمدها و زمان تعیین کردنها برای مذاکرات بعدی واینگونه شد که دوباره بیم و امید ظهور کرد.
در این میان سومین مذاکرهکننده ارشد و نماینده اروپا هم مهلتش در حال اتمام بود و خانم اشتون به خانم موگرینی تحویل داد و بالاخره در اواخر دور اول دولت اعتدال و امید نطفه امیدی بسته شد به نام برجام و دوباره آرزوها و امیدها و امید به ثبات در بازار اما دست بر قضا کسی در امریکا رئیسجمهور شد به نام ترامپ که پشت پا زد به تمام قواعد بازی و قبل انتخابات وعده پاره کردن برجام را داد !
وباز بیم و امید بر اقتصاد ایران حاکم شد و دوباره مهلتهای تمدید سهماهه و ششماهه و در نهایت بعد از یک سال خروج رسمی امریکا از برجام تائید شد و اینجا بود که امیدها به نا امیدی و یاس تبدیل شد و تحریم پشت تحریم و تحریم با تهدید و تحریم با وضع قوانین ضد ایران و شد آنچه شاهدیم و بلوکه شدن پولهای ایران در کشورهای دیگر و قفل شدن فروش نفت و گاز و کشتیرانی و بانک و...... و ازقضا ورود کرونا و ضربه مضاعف به اقتصاد ایران و بسته شدن راههای کمک به ایران توسط لابی امریکا و البته ضوابط و مقررات جهانی بانکی و باز بازگشت به عقب و گامبهگام انجام برگشت به فعالیتهای هستهای و تکرار تاریخ و بیم و امیدهای سال ۸۲ و البته انتخابات مجلس ایران و انتخابات امریکا در سال ۹۹ و تاریخ مجدد تکرار شد و این بار بایدن آمد و امیدها برای بازگشت به برجام آغاز شد.
و حال با این بیم و امیدهای آشنا و نزدیک به بیستساله این بار رهبری انقلاب وارد جریان شده و به همه این ماجراها خاتمه دادند و تکلیف همه را روشن کردند و حرف قطعی و نظر قطعی ایران را بهصراحت اعلام و شروط ایران را برای بازگشت امریکا اعلام نمودند و یکبار برای همیشه ما را از بیم و امید خارج و تکلیف را بر همه سیاسیون و اقتصادیون روشن کردند.
هرچند که ایشان مهرومومهاست با شعار اول سال سعی در نشان دادن مسیر دارند و اتکا به داخل و تولید ملی و رونق و جهش و... ولی با نبود اعتقاد و نگاه مرعوب نتیجهای که باید حاصل نشد.
و باز با تأسف ما انتخاباتی داریم برای ریاست جمهوری در سال بعد که باز نظرات و شعار رهبری محقق نمیشود و کاندیداها برای کسب رأی دست به عوامفریبی میزنند و باز گرای غلط بهطرف بدعهد و باز فشار و تحریم و بیثباتی در اقتصاد با این تفاوت که این بار امریکا با پشتیبانی و اجماع اروپا به میدان خواهد آمد و اگر نجنبیم و اگر حواسمان جمع نباشد ضربات سختتری وارد خواهند کرد.
امید است با ذکر این سوابق کمکی به مجموعه مدیریتی کشور کرده باشیم تا دست از غفلت و عوامفریبی برداشته و اختلافات داخلی را بزرگنمایی نکرده و دست در دست هم دهند تا مشکل مردم ایران را که زیر بار تورم و سو مدیریت کمر خم کرده رفع نمایند و بدانند این پستها و موقعیتها گذراست و آنچه میماند صداقت و نیکی و عمل صالح است.