طعم شیرین اشتغال‌زایی برای زنان بی‌سرپرست با پخت کلوچه

خبرگزاری فارس چهارشنبه 14 تیر 1402 - 15:50

خبرگزاری فارس لرستان - نسرین صفربیرانوند، راضیه موسوی،بانوی کارآفرین که اهل روستای خان‌آباد الیگودرز است، با زندان رفتن همسرش کاسه چه کنم چه کنم به دست نمی‌گیرد، بلکه روی پای خود می‌ایستد و زندگیش را می‌چرخاند

راضیه موسوی که ۲۵ سال سن دارد، همسرش تنها سه ماه پس از ازدواج بر اثر یک اشتباه به زندان می‌افتد و او می‌ماند و باری از مشکلات و تنهایی، او اما زانوی غم بغل نگرفت و با اراده و پشتکار یک کارگاه نان و کلوچه سازی راه‌اندازی و برای خودش و هشت نفر از زنان بدسرپرست و بی سرپرست کسب و کاری ایجاد کرد.

او به دنبال این است که با توسعه کارگاه ۵۰ نفر را مشغول کند، چشم اندازی که با وجود اراده و پشتکار این کارآفرین جوان دور از ذهن نیست. با این بانوی موفق گفت و گویی انجام داده‌ایم که خواندن آن خالی از لطف نیست.

 

گفتید همسرتان در زندان است؟

بله، سال ۹۶ ازدواج کردم و حدود سه ماه بعد بر اثر یک اشتباه همسرم به زندان افتاد و به ۴۵ سال حبس محکوم شد.

فکر کنم آن وقت سن زیادی نداشتید؟

من ۲۰ سالم بود که ازدواج کردم، به یکباره خودم را تنها زیر بار مشکلات دیدم، شرایط سختی بود.

خیلی ها به من گفتند طلاق بگیر و زندگی جدیدی را شروع کن، اما من پای سرنوشت ایستادم و گفتم باید زندگیم را سر و سامان دهم.

دست خالی و تنهایی چه کاری می‌توانستید، بکنید؟

من از طریق صندوق خرد زنان روستایی با جهاد کشاورزی آشنا بودم، در حوزه لبنیات و فروش تخم مرغ هم کارهایی کرده بودم، وقتی کارم را دیدند، گفتند چه حرفه و کاری را بلدی، من هم تولید نان و کلوچه سنتی را پیشنهاد کردم.

چرا نان و کلوچه را انتخاب کردید؟

من در حوزه چرم دوزی کیف هم فعالیت داشتم البته از سر علاقه، اما فکر کردم خوراکی همیشه متقاضی دارد، برای همین با مشورت مادرم به فکر راه‌اندازی کارگاه نان و کلوچه افتادم.

راستش را بخواهید فکر نمی‌کردم با طرح من موافقت شود اما سازمان جهاد کشاورزی و UNDP دستگاه گردون چهار سنگ و یک دستگاه خمیر گیر را در اختیار من قرار داد.

 

یعنی چه سالی شروع کردید؟

سال ۹۷ بود، که دستگاه را به من دادند و گفتند یک هفته مهلت داری که مکان را معرفی کنی. من هم یک اتاق از خانه پدربزرگم را ظرف ۱۵ روز سرامیک و آماده کردم و امتیاز آب و برق و گاز آن را گرفتم و شروع کردم.

در ابتدا با ۳ نفر کار را شروع کردم. اما وقتی مشتری زیاد شد، ۵ نفر دیگر را هم اضافه کردیم و در حال حاضر ۸ نفر مشغول هستند، زنانی که در کارگاه مشغول هستند یا بدسرپرست و یا بی سرپرست هستند، دوست داشتم زنانی که مانند من دچار مشکل شده‌اند در کارگاه مشغول باشند تا روی پای خود بایستند.

نان و کلوچه‌ی که درست می‌کنید، بازار دارد؟

بله، خدا را شکر به دلیل کیفیت بالا اهالی روستا، مغازه داران الیگودرزی و انجمن حمایت از خانواده زندانیان از ما نان و کلوچه می‌خرند.

البته خیلی ها هم برای سوغات نان و کلوچه ما را می‌برند.با رونق گرفتن کار خودم هم ۴ تابه به کارگاه اضافه کردم.

نان و کلوچه شما با کیفیت است؟

من از جوش شیرین استفاده نمی‌کنم به همین دلیل نان و کلوچه‌ای که تهیه می‌کنیم سفت نیست، بلکه تازه و خوشمزه است.

همین الان که با شما صحبت کردم یکی از اهالی روستا سفارش ۲۰ کلوچه به عنوان سوغات داد. ‌

افرادی که با شما کار می‌کنند، بیمه هستند؟

من سعی کرده‌ام در درآمد همه با هم شریک باشیم تا انگیزه برای کار کردن بیشتر باشد، نانوایی و همه افرادی که اینجا کار می‌کنند هم بیمه هستند.

اینکه شما توانستید بر مشکلات، فایق بیایید، علتش چیست؟

خدا که باشد و امید و پشتکار هم داشته باشی کارها پیش می‌رود، انسان اگر اراده نداشته باشد نمی‌تواند موفق باشد، اگر من زمانی که همسرم به زندان افتاد زانوی غم بغل می‌گرفتم و از دیگران کمک میخواستم قطعا نمی‌توانستم موفق باشم.

امسال به عنوان زن و کارآفرین نمونه در دادگستری الیگودرز از من تقدیر شد، زمانی هم که از کارگاه بازدید کردند یک میلیارد تسهیلات بدون سود برایم نوشتند، حالا معلوم نیست این تسهیلات پرداخت می‌شود یا خیر، اما من پشتکار و تلاش را رها نمیکنم‌.

در همه این سال‌ها امید من به خدا و پشتکارم بوده و هست که به اینجا رسیده‌ام، البته راضی هم نیستم هدفم این است که این ۸ نفر را به ۵۰ نفر برسانم.

خوشحالم که زمینه اشتغال این افراد را که هنر پخت نان را داشتند اما نمی‌دانستند چگونه شروع کنند فراهم کردم، بهترین حس دنیا را دارم و احساس سبکی می‌کنم.

از زمانی که همسرم به زندان افتاد با مشکلات متعددی دست و پنجه نرم کردم، همین امسال فروردین خانه‌ام آتش گرفت و خسارت ۶۰ تا ۷۰ میلیونی متحمل شدم، اما ظرف بیست روز کارها را درست کردم. خیلی سختی کشیدم اما هیچگاه ناامید نمی‌شوم و دست از تلاش بر نمی‌دارم و روی پای خودم ایستاده‌ام.

یادم هست اوایل که در مسکن مهر الیگودرز بودم برای رفتن به زندان کرایه ماشین هم نداشتم و پیاده مسیر طولانی را می‌رفتم، اما هیچگاه حتی درخواست یک هزار تومان از پدرم هم نداشتم.

 

تنهایی سخت نبود؟

قطعا تنهایی سخت است و اگر کسی بگوید سخت نیست شعار داده است،همین که ساعت ۵ صبح بیدار می‌شوم و خمیر درست می‌کنم یا دغدغه این را دارم که بازار فروش امروز چطور است، سخت است دیگر.

گاهی شب‌ها گریه می‌کردم، کم می‌آوردم اما دوباره شروع می‌کردم، همیشه امید در وجود من بود و هیچگاه تسلیم نشدم.

همسرتان مرخصی می‌آید، نظرش در مورد فعالیت شما چیست؟

بله، مرخصی می‌آید و خیلی هم اتفاقا من را تشویق می‌کند و می‌خواهد که پیشرفت کنم، وقتی ازدواج کردم دیپلم را داشتم، اما بعد از ازدواج لیسانس امور اداری را گرفتم و همسرم خیلی خوشحال شد من صاحب پسر سه ساله‌ای هستم که دلم می‌خواهد آینده خوبی در انتظارش باشد.

همیشه سعی کردم طوری رفتار کنم که در جامعه با چالش مواجه نباشم، پوشش و حجابم به شکلی بود که واکنش اطرافیان را به دنبال نداشت، معتقد هستم حجاب یک مانع در مقابل واکنش منفی دیگران است.

در مسیر تولید با مشکلی مواجه نیستید؟

من خیلی دلم می‌خواهد افراد بیشتری را مشغول کنم، برای این کار هم آرد بیشتری نیاز است و هم باید وسیله‌ها را اضافه کنم، اما چون آرد را به شکل آزاد تهیه می‌کنیم گران برای‌مان تمام می‌شود.

چندین بار پیشنهاد دادم و پیگیری کردم که سهمیه آرد دولتی را به ما بدهند اما غله می‌گوید چون آزاد پز هستی سهمیه دولتی به تو تعلق نمی‌گیرد.

این در حالی است که اگر آرد دولتی داشته باشم،می‌توانم نمونه محصول را به شهرهای دیگر ببرم و با افزایش متری زمینه اشتغال افراد بیشتری را فراهم کنم.

پایان پیام/

منبع خبر "خبرگزاری فارس" است و موتور جستجوگر خبر تیترآنلاین در قبال محتوای آن هیچ مسئولیتی ندارد. (ادامه)
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت تیترآنلاین مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویری است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هرگونه محتوای خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.