به گزارش مشرق، جعفرعلیاننژادی در کانال خود در ایتا متنی را با عنوان («انبوهِ خلق» علیه حکمرانی ترس فرانسوی! ) منتشر کرد:
قریب به شش سال است، متناسب با تغییر فرم اغتشاشات و ناامنیهای داخلی، شبکهای از مترجمین مبرز چپ، اقدام به انتشار بیوقفه آثاری به قصد صورتبندی مفهومی و تعریف جمعیتهای معترض در ایران کردهاند. هدف آنها این بوده تا با نامگذاری این جماعتهای متفرد و متفرق، بتوانند جرقههای ناامنی را تبدیل به شعلههای آتش و خشونت نمایند.
کلید واژه "انبوهه" که از قضا برساخت تعدادی از تئوریسینهای چپ فرانسوی است، با همین منظور ترجمه و منتشر شد. مساله جریانات چپ داخلی آن بود که اولا مالکیت این جرقههای اعتراضی را به نام زند و ثانیا این جماعتهای قلیل و پراکنده را "مردم" بخوانند. انبوهه میتوانست این مضمون را یدک بکشد.
چندی بود تعدادی از تئوریسینهای چپ اروپایی با محوریت فرانسویها، این کار را کرده بودند، هر چند جریان چپ در آنجا هم بیخاصیت و دنبالهرو ساحت سیاست شده است. آنان چاره را در این یافتند تا روح یک متفکر ملحد قرن هفدهمی به نام اسپینوزا را احضار کنند. بازگشت به رساله سیاسی اسپینوزا و خوانش جدید آن، مفهوم انبوهه را به ارمغان آورد.
انبوهه نه توده بود و نه جامعه مدنی. نه یک راس یا رهبر مشخص داشت نه یک سازمان یا سلولبندی اجتماعی. نه سر داشت نه ته. نه ایدئولوژی داشت نه علم مبارزه. فقط بدنبال بقا بود. زیست غریزی را میطلبید. خود نمی دانست چرا بیرون آمده و برای چه حاضر به خطر کردن است. شادیخواری و شادمانی را دوست داشت. تابع میل بود تا ذهن و ایده. از امر تنانه استقبال میکرد و بدن را در جایگاه سر قرار میداد.
القصه، این مفهوم با تمام خصوصیاتی که گفته شد، وارد گفتار جریان چپ ایرانی شد. چپها دستاندرکار تعریف جدیدی از ماهیت جامعه ایرانی شدند. گفتند در دورهای قرار گرفتهایم که ماهیت جامعه ما نه تودهای است نه مدنی. مردمی جدید داریم با عنوان انبوهه یا انبوه خلق. گفتند، چندی است در ایران سرها قدرت فرمان دهی را از کف دادهاند، بدنهای خلق جلو افتادهاند.
اغتشاشات سال گذشته، «ایران» را نه فقط برای این دسته از مترجمین یا عناصر داخلی که برای چپهای اروپایی تبدیل به سوژه جذاب مطالعاتی کرده بود. تمام تلاش آنان توضیح وقایع مبتنی بر چارچوب نظری انبوهه بود. شباهتها و مصادیق را میجستند و مفروضات ذهنی و الزامات نظریه را به ساحت واقعیت تحمیل میکردند. جمعیتهای محدود اغتشاشات را با آن تعریف، "سراسری" نشان داده و جرقه خورده شده را "آتشی بی مهار" خوانده بودند.
حالا البته ضمیر انبوهه به مرجع خود بازگشته است. چپهای اروپایی با دیدن خشونتها در فرانسه، به احتمال زیاد وارد گفتار انفعالی "قبلا هم گفته بودیم اما گوش ندادید" خواهند شد. قاعدتا آنها باید از این رخداد اعتراضی استقبال کرده و به حمایت تمام قد از خشونتها مشغول شوند، اما این کار را نخواهد کرد. آنها از سال 1968 تا کنون، تبدیل به اپوزیسیون کنترل شده رژیم سرمایهداری شدهاند. در بهترین حالت نقش سوپاپ اطمینان را بازی کردهاند.
ته خطر آنها حمایت از جنبش جلیقهزردها بوده است. اما اکنون وضع فرق میکند. جریان چپ فرانسوی هم از این خشونتها احساس خطر خواهد کرد. آنها میدانند اگر اصل نظام سرمایهداری نباشد، چپی هم نخواهد ماند. با این حال باید گفت، انبوهه ضمیر خود را یافته است، چه چپ بخواهد چه نخواهد. مردم اروپا چند دهسالی است، تبدیل به انبوهه شدهاند.
جورجو آگامبن که خود از فیلسوفان چپ مطرح اروپایی است، از واژه هموساکر در ترسیم وضعیت فعلی آن کشورها استفاده میکند. هموساکر یا حیات برهنه یک اصطلاح حقوقی است که به جمعیتهای محروم از حقوق انسانی و شهروندی اطلاق میشود. مانند پناهجویان بیوطن. آگامبن سرنوشت مردم رژیمهای اروپایی را تبدیل عناصر انسانی به هموساکر میداند.
با اینکه در ظاهر این اتفاق برای شهروندان کشورهای اروپایی رخ نداده، اما در کنه ماجرا این پدیده در حال شکلگیری است. از این جهت حفظ امنیت "شرایط سرمایهداری" به هر قیمتی، رکن رکین دوام نظم اروپایی است. پلیس این کشورها در شرایط عادی به هر بهانهای، حق نقض حقوق انسانی و شهروندی را دارد. در واقع مفروض حکمرانی آن است که شرایط عادی و طبیعی وجود ندارد، جامعه همواره در شرایط استنثنایی قرار دارد.
پلیس در چنین فضایی اعمال قانون میکند. بنابراین کشتن آن جوان فرانسوی، یا خشونت ذاتی در برابر معترضین امری قانونی است. «قانون وضعیت استثنایی».آنچه در فرانسه اتفاق افتاده، عینیتیابی همین وضعیت استثنایی است. مردم فرانسه در مقابل خواهان حقوق طبیعی خود در وضعیت نرمال هستند. وضعی که پلیس برای معترض حق حیات قائل باشد. وضعی که پلیس پاسخگوی قانون باشد.
این جامعه، مدتهاست از هم گسیخته و سرمایهداری ذات خشن خود را عیان کرده است. مردم نمیخواهند این حکمرانی مبتنی بر ترس را ادامه دهند.
*بازنشر مطالب شبکههای اجتماعی به منزله تأیید محتوای آن نیست و صرفا جهت آگاهی مخاطبان از فضای این شبکهها منتشر میشود.