به گزارش اقتصادنیوز ،با گذشت نزدیک به یکسالونیم از آغاز جنگ در اوکراین، به نظر میرسد میدان دائما در تحول نبرد، سیاستمداران و تحلیلگران غربی را برای نحوه پایان این ماجرا دچار سردرگمی کرده است. در شرایطی که برخی باور دارند که دولتهای غربی باید به حمایت سیاسی و نظامی از اوکراین ادامه و آن را شدت بخشند، برخی دیگر اعتقاد دارند که با توجه وضعیت طرفین در جبهه نبرد، هر چه سریعتر باید راهی برای پایان دادن به درگیری و رسیدن به توافق صلح پیدا کرد. گروه اخیر، عملی شدن پیشنهاد خود را در گروی پذیرش حاکمیت طرفین بر سرزمینهای تحت کنترل فعلیشان میدانند.
جان مرشایمر، تحلیلگر برجسته روابط بینالملل، اخیرا با انتشار مقالهای مفصل با عنوان «تاریکی پیشِ رو: مسیری که جنگ اوکراین به سوی آن میرود»، با بررسی اینکه چرا این جنگ شروع شد، چگونه ادامه پیدا میکند، و به کجا خواهد رسید، پیشنهاد خود را برای پایان دادن به درگیریها ارائه کرده است. اقتصادنیوز این مقاله را در سه بخش ترجمه کرده که پیش از این بخش اول آن با عنوان «جان مرشایمر؛ چه کسی پیروز جنگ اوکراین میشود؟» منتشر شده و در ادامه بخش دوم آن منتشر میشود:
شاید اکنون باورش سخت به نظر برسد، اما قبل از وقوع بحران اوکراین در فوریه 2014، رهبران غربی روسیه را به چشم یک تهدید امنیتی نمیدیدند. برای مثال، رهبران ناتو در نشست سال 2010 این ائتلاف در لیسبون، با رئیسجمهور روسیه درباره مرحله جدیدی از همکاری با هدف مشارکت استراتژیک واقعی صحبت میکردند. جای تعجب نیست که گسترش ناتو قبل از سال 2014 از نظر مهار روسیه توجیهپذیر نبود، زیرا تا آن تاریخ اساساً روسیه به عنوان یک خطر دیده نمیشد. در واقع، این ضعف روسیه بود که به غرب امکان داد تا دو مرحله اول توسعه ناتو در سالهای 1999 و 2004 را به مسکو تحمیل و بعدتر نیز به دولت جورج بوش اجازه داد تا در سال 2008 فکر کند که روسیه مجبور خواهد شد با پیوستن گرجستان و اوکراین به ناتو کنار بیاید. اما این فرض نادرست بود و زمانی که بحران اوکراین در سال 2014 شروع شد، غرب ناگهان روسیه را به عنوان یک دشمن خطرناک پیش چشم خود دید که یا باید تضعیف شود و یا مهار گردد.
از زمان آغاز جنگ در فوریه 2022، درک غرب از تهدیدبودن روسیه به طور پیوسته به حدی افزایش یافته است که اکنون به نظر میرسد مسکو برای غرب یک تهدید وجودی تلقی میشود. ایالات متحده و متحدانش در ناتو عمیقاً درگیر جنگ اوکراین علیه روسیه هستند. در واقع، میتوان گفت که آنها همه کار می کنند جز کشیدن ماشهها و فشار دادن دکمهها. علاوه بر این، آنها تعهد صریح خود را برای پیروزی در جنگ و حفظ حاکمیت اوکراین بهوضوح اعلام کردهاند. بنابراین، شکست در جنگ پیامدهای بسیار منفیای برای واشنگتن و ناتو خواهد داشت.
اگر اوکراین از روسیه شکست بخورد، شهرت آمریکا به مثابه یک متحد و شریک شایسته اعتماد و قابل اطمینان بهشدت آسیب خواهد دید. چنین آسیبی به وجهه و اعتبار و حسن شهرت آمریکا بر روی نحوه رفتار متحدانش و همچنین دشمنانش، خصوصاً چین، تأثیر منفی میگذارد. علاوه بر این، تقریباً همه کشورهای اروپایی در ناتو معتقدند که این ائتلاف یک چتر امنیتی غیرقابل جایگزین است. بنابراین، این احتمال که در صورت پیروزی روسیه در اوکراین، ناتو بهشدت آسیب ببیند –شاید حتی ویران شود– باعث نگرانی عمیق اعضای آن میشود.
علاوه بر این، رهبران غربی اغلب جنگ اوکراین را به عنوان بخشی جداییناپذیر از یک مبارزه جهانی بزرگتر بین خودکامگی و دموکراسی به تصویر میکشند. این نحوه نگاه یک نگاه مانوی و مبتنی بر تقابل خیر و شر است. علاوه بر این، گفته میشود که آینده نظم بینالمللی فعلی که مبتنی بر قوانینی مقدس است، به غلبه بر روسیه بستگی دارد. همانطور که شاه چارلز در همین ماه مارس گذشته گفت: «امنیت اروپا و همچنین ارزشهای دموکراتیک ما در معرض تهدید هستند». همچنین، قطعنامهای که در ماه آوریل در کنگره ایالات متحده ارائه شد، اعلام کرده است که: «منافع ایالات متحده، امنیت اروپا، و صلح بینالمللی، به پیروزی اوکراین بستگی دارد.»
مقالهای که اخیر در واشنگتنپست چاپ شده است نشان میدهد که چگونه غرب با روسیه بهعنوان یک تهدید وجودی رفتار میکند: «رهبران بیش از ۵۰ کشور دیگر که از اوکراین حمایت میکنند، حمایت خود را به عنوان بخشی از نبرد آخرالزمانی برای آینده دموکراسی و حاکمیت بینالمللی اعلام کردهاند. این جنگ، جنگ قانون علیه خودکامگی و تجاوز است و غرب نمیتواند بازنده آن باشد».
همانطور که باید واضح باشد، غرب بهشدت متعهد به شکست روسیه است. بایدن بارها گفته است که ایالات متحده باید پیروز این جنگ باشد و اوکراین هرگز تبدیل به یک پیروزی برای روسیه نخواهد شد. جنگ اوکراین باید به شکست استراتژیک روسیه ختم شود. بایدن تأکید میکند که واشنگتن تا هر زمان که لازم باشد، در این مبارزه باقی خواهد ماند. به طور خاص، هدف آمریکا شکست ارتش روسیه در اوکراین –یعنی حذف دستاوردهای ارضی آن– و فلجکردن اقتصاد آن با تحریمهای مرگبار است. در صورت موفقیت، روسیه از صفوف قدرتهای بزرگ حذف و آنقدر تضعیف میشود که نمیتواند تهدیدی برای حمله مجدد به اوکراین باشد. رهبران غربی اهداف دیگری نیز دارند که شامل تغییر رژیم در مسکو، محاکمه پوتین به عنوان جنایتکار جنگی و احتمالاً تجزیه روسیه به کشورهای کوچکتر است.
در عین حال، غرب همچنان متعهد به واردکردن اوکراین به ناتو است، اگرچه در داخل ائتلاف درباره زمان و چگونگی وقوع آن اختلاف نظر وجود دارد. ینس استولتنبرگ، دبیرکل ائتلاف ناتو، در یک کنفرانس خبری در کیف در آوریل 2023 گفت که «موضع ناتو بدون تغییر باقی میماند و اوکراین به عضویت این ائتلاف درمیآید». وی در عین حال تاکید کرد که اولین گام در جهت هرگونه عضویت اوکراین در ناتو، اطمینان از برتری اوکراین در جنگ است و به همین دلیل است که آمریکا و شرکای آن حمایت بیسابقهای از اوکراین انجام دادهاند. با توجه به این اهداف، واضح است که چرا روسیه به غرب به عنوان یک تهدید وجودی نگاه می کند.
شکی نیست که اوکراین با یک تهدید وجودی مواجه است، با توجه به اینکه روسیه در صدد تجزیه آن است و قصد دارد اطمینان حاصل کند که دولت باقیمانده نهتنها از نظر اقتصادی ضعیف است، بلکه نه به صورت دوفاکتو و نه به صورت دوژور عضو ناتو نمیشود.
همچنین تردیدی وجود ندارد که کیف با هدف غرب برای شکستدادن و تضعیف جدی روسیه، به طوری که بتواند قلمروی ازدسترفته خود را پس بگیرد و برای همیشه تحت کنترل خودش نگه دارد، مشترک است. همانطور که رئیسجمهور زلنسکی اخیراً به رئیسجمهور شی جین پینگ گفته است: «هیچ صلحی که مبتنی بر مصالحه ارضی باشد وجود ندارد». رهبران اوکراین به طور طبیعی به پیوستن به اتحادیه اروپا و ناتو و تبدیل اوکراین به بخشی جداییناپذیر از غرب متعهد هستند.
در مجموع، سه بازیگر کلیدی در جنگ اوکراین، همگی معتقدند که با یک تهدید وجودی روبرو هستند، به این معنی که هر یک از آنها فکر میکنند باید در جنگ پیروز شوند وگرنه متحمل عواقب وحشتناکی خواهند شد.
با عطف به رویدادهای میدان نبرد، جنگ به جنگی فرسایشی تبدیل شده است که در آن هر طرف اساساً به دنبال این است که طرف مقابل را خسته و زخمی کند و باعث تسلیمشدن آن شود. البته هر دو طرف اهداف سرزمینی نیز دارند، اما این هدف نسبت به فرسودگی طرف مقابل در درجه دوم اهمیت قرار دارد. ارتش اوکراین در نیمه دوم سال 2022 دست بالا را داشت که به آن اجازه داد سرزمینهایی را در مناطق خارکف و خرسون از روسیه پس بگیرد. اما روسیه با بسیج 300000 سرباز اضافی، سازماندهی مجدد ارتش، کوتاهکردن خطوط مقدم و درسگرفتن از اشتباهات خود، به این شکست ها پاسخ داد
محل جنگ در سال 2023 در شرق اوکراین، عمدتاً در مناطق دونتسک و زاپوروژه بوده است. روسها در این سال دست برتر را داشتند، عمدتاً به این دلیل که در توپخانه، که مهمترین سلاح در جنگ فرسایشی است، برتری قابل توجهی دارند. این مزیت مسکو در نبرد باخموت مشهود بود که با تصرف آن شهر توسط روسها در اواخر ماه مه 2023 به پایان رسید. اگرچه ده ماه طول کشید تا نیروهای روسی کنترل باخموت را به دست بگیرند، اما با توپخانه خود تلفات زیادی به نیروهای اوکراینی وارد کردند.
اندکی پس از آن در 4 ژوئن، اوکراین عملیات متقابل مورد انتظار خود را در نقاط مختلفی از مناطق دونتسک و زاپوروژه آغاز کرد. هدف اوکراین نفوذ به خطوط مقدم دفاعی روسیه، واردکردن ضربه گیجکننده به نیروهای روسی و بازپسگیری مقدار قابل توجهی از خاک اوکراین است که اکنون تحت کنترل روسیه است. در اصل، هدف این است که موفقیتهای اوکراین در خارکف و خرسون در سال 2022 تکرار شود.
ارتش اوکراین تاکنون پیشرفت کمی در دستیابی به این اهداف داشته است و در عوض در نبردهای فرسایشی مرگبار با نیروهای روسی گرفتار شده است. در سال 2022، اوکراین در لشکرکشیهای خارکف و خرسون موفق بود، زیرا در آن زمان و مکان، ارتش روسیه در موقعیتی قرار داشت که فراتر از توانش بود. اما امروز اینطور نیست: اوکراین در مقابل خطوط دفاعی روسیه که بهخوبی آماده شدهاند حمله میکند. اما حتی اگر نیروهای اوکراینی از آن خطوط دفاعی عبور کنند، نیروهای روسی بهسرعت جبهه را تثبیت کرده و نبردهای فرسایشی ادامه خواهند داشت. اوکراینیها در این برخوردها در مضیقه هستند، زیرا روسها برتری قابل توجهی در قدرت آتش دارند.
اجازه دهید مسیر تحلیل را عوض کنم و از زمان حال دور شوم و در مورد آینده صحبت کنم و از این که چگونه رویدادهای میدان نبرد احتمالاً در حال حرکت رو به جلو هستند شروع کنم. همانطور که اشاره شد، من معتقدم که روسیه در جنگ پیروز خواهد شد، به این معنی که در نهایت به تسخیر و ضمیمهکردن میزان قابل توجهی از سرزمینهای اوکراین نائل خواهد شد و اوکراین را تبدیل به یک کشور ناکارآمد خواهد کرد. اگر پیشبینیام درست باشد، این یک شکست سخت برای اوکراین و غرب خواهد بود.
با این حال، یک چیز مثبت و امیدوارکننده هم در این نتیجه وجود دارد: پیروزی روسیه به طور قابل توجهی خطر جنگ هستهای را کاهش میدهد، زیرا در صورتی که نیروهای اوکراینی در میدان نبرد پیروزیهایی به دست آورند و تبدیل به تهدیدی مؤثر برای بازپسگیری تمام یا بیشتر سرزمینهایی که روسیه تصرف کرده یا قصد جدی تصرف آنها را دارد شوند، تشدید تنش هستهای به احتمال زیاد رخ میدهد. رهبران روسیه مطمئناً به طور جدی در مورد استفاده از سلاحهای هستهای برای نجات اوضاع فکر میکنند.
اساس ادعای من مبنی بر اینکه روسها احتمالاً در جنگ پیروز میشوند چیست؟
جنگ اوکراین، همانطور که گفته شد، جنگی فرسایشی است که در آن تصرف و حفظ سرزمین در درجه دوم اهمیت قرار دارد. هدف اصلی در جنگ فرسایشی این است که نیروهای طرف مقابل را آنقدر از بین ببرد که یا از جنگ دست بکشد یا آنقدر ضعیف شود که دیگر نتواند از قلمروی مورد مناقشه دفاع کند. اینکه چه کسی در یک جنگ فرسایشی برنده میشود تا حد زیادی تابع سه عامل است: تعادل عزم بین دو طرف، تعادل جمعیتی بین آنها؛ و نسبت تلفات به توان جایگزینکردن آن تلفات (به طور خلاصه: نسبت تلفات به جایگزینی). روسها از نظر اندازه جمعیت دارای مزیت تعیینکنندهای هستند و در نسبت جایگزینی تلفات از مزیت قابل توجهی برخوردارند. اما دو طرف از نظر قاطعیت و عزم برای پیروزی برابر هستند.
تعادل عزم و قاطعیت را در نظر بگیرید. همانطور که اشاره شد، روسیه و اوکراین هر دو معتقدند که با یک تهدید وجودی روبرو هستند و طبیعتاً هر دو طرف کاملاً متعهد به پیروزی در جنگ هستند. بنابراین، بهسختی میتوان تفاوت معناداری را در عزم و قاطعیت آنها مشاهده کرد.
با توجه به اندازه جمعیت، روسیه قبل از شروع جنگ در فوریه 2022 تقریباً سهونیم برابر اوکراین جمعیت داشت. از آن زمان، این نسبت به طور قابل توجهی به نفع روسیه تغییر کرده است. حدود هشت میلیون اوکراینی از کشور فرار کردهاند که از جمعیت اوکراین کم شده است. تقریباً سه میلیون نفر از این مهاجران به روسیه رفتهاند و به جمعیت آن افزوده شده است. علاوه بر این، احتمالاً حدود چهار میلیون شهروند اوکراینی دیگر در سرزمینهایی زندگی میکنند که اکنون تحت کنترل روسیه است و همین امر، عدم تعادل جمعیتی را بیشتر به نفع روسیه تغییر میدهد. با کنار هم قرار دادن این اعداد، روسیه از نظر اندازه جمعیت تقریباً یک مزیت 5 برابری نسبت به اوکراین دارد.
در نهایت باید به نسبت توان جایگزینی تلفات اشاره کرد که از زمان آغاز جنگ در فوریه 2022 یک موضوع بحثبرانگیز بوده است. برداشت متعارف در اوکراین و غرب این است که سطح تلفات در هر دو طرف یا تقریباً برابر است یا اینکه روسها متحمل تلفات بیشتری شدهاند. الکسی دانیلوف، رئیس شؤرای امنیت ملی و دفاع اوکراین، تا آنجا پیش میرود که استدلال میکند که روسیه به ازای هر سرباز اوکراینی در نبرد باخموت، 7.5 سرباز از دست داده است.
این ادعاها اشتباه است. نیروهای اوکراینی به یک دلیل مطمئناً تلفات بسیار بیشتری نسبت به دشمنان روسی خود متحمل شدهاند: روسیه توپخانه بسیار بیشتری نسبت به اوکراین دارد. در جنگ فرسایشی، توپخانه مهمترین سلاح در میدان نبرد است. در ارتش ایالات متحده، توپخانه عموماً به عنوان «پادشاه نبرد» شناخته میشود، زیرا مسئول اصلی کشتن و زخمیکردن سربازانی است که در حال جنگ هستند. بنابراین، تعادل توپخانه در جنگ فرسایشی بسیار مهم است. تقریباً با هر حساب، روسها چیزی بین 5 تا 10 برابر برتری در توپخانه دارند. این مسئله ارتش اوکراین را در یک نقطهضعف قابل توجه در میدان نبرد قرار میدهد. بهطورکلی، میتوان انتظار داشت که نسبت جایگزینی تلفات به تعادل توپخانه تقریبی باشد. بنابراین، نسبت جایگزینی تلفات در کمترین و محافظهکارترین برآورد، حداقل 2 برابر به نفع روسیه است.
یکی از چالشهای احتمالی برای این تحلیل من این است که روسیه طرف متجاوز در این جنگ است و متجاوز همواره تلفات بسیار بالاتری نسبت به مدافع متحمل میشود؛ بهویژه اگر نیروهای مهاجم درگیر حملات گستردهای در جبهه باشند، که اغلب گفته میشود شیوه عملیات ارتش روسیه نیز به همین صورت است. مخالفان تحلیل من استدلال میکنند که به هر حال، مهاجم در فضای باز و در حال حرکت است، در حالی که مدافع عمدتاً از موقعیتهای ثابتی که پوشش قابل توجهی را فراهم میکند، می جنگد. این منطق زیربنای قانون سرانگشتی معروف سه به یک است که میگوید یک نیروی مهاجم برای پیروزی در یک نبرد حداقل به سه برابر سرباز نسبت به مدافع نیاز دارد.
اما وقتی این استدلال در مورد جنگ اوکراین اعمال شود، مشکلاتی وجود دارد.
باید توجه کنیم که این فقط روسها نیستند که در طول جنگ کمپینهای تهاجمی را آغاز کردهاند. در واقع، اوکراینیها سال گذشته دو حمله بزرگ را آغاز کردند که منجر به پیروزیهای گستردهای شد: حمله خارکف در سپتامبر 2022 و حمله خرسون بین اوت و نوامبر 2022. اگرچه اوکراینیها در هر دو لشکرکشی به دستاوردهای ارضی قابل توجهی دست یافتند، اما توپخانه روسیه تلفات سنگینی به نیروهای اوکراینی وارد آورد. اوکراینیها بهتازگی یک حمله بزرگ دیگر را در 4 ژوئن علیه نیروهای روسی آغاز کردند که تعدادشان بیشتر و بسیار آمادهتر از نیروهایی هستند که اوکراینیها در خارکف و خرسون با آنها جنگیدند.
نکته بعدی این که تمایز بین مهاجمان و مدافعان در یک نبرد بزرگ معمولاً سیاه و سفید و خیلی مشخص نیست. هنگامی که یک ارتش به ارتش دیگری حمله میکند، مدافع نیز همیشه ضد حملاتی را انجام میدهد. به عبارت دیگر، مدافع به موقعیت حمله و مهاجم به موقعیت دفاع منتقل میشود. در طول یک نبرد طولانی، هر یک از طرفین احتمالاً در نهایت حملات و ضدحملات زیادی انجام میدهند و همچنین در درون موقعیتهای ثابتی برای دفاع قرار میگیرند. این مسئله توضیح میدهد که چرا نسبت جایگزینی تلفات در نبردهای جنگ داخلی ایالات متحده و جنگ جهانی اول تقریباً برابر است و برای ارتشی که در حالت تدافعی شروع شده است لزوماً مطلوب نیست. در واقع حتی میتوان گفت که ارتشی که اولین ضربه را وارد میکند، یعنی ارتش مهاجم، گهگاه تلفات کمتری نسبت به ارتش مدافع میدهد. به طور خلاصه، دفاع معمولاً شامل حملات زیادی است. از گزارشهای خبری اوکراین و غرب نیز مشخص است که نیروهای اوکراینی به طور مکرر ضدحملاتی را علیه نیروهای روسی انجام میدهند. با توجه به مزیت توپخانه عظیم روسیه، منطقی به نظر میرسد که فرض کنیم نسبت جایگزینی تلفات در این ضدحملههای اوکراینی به نفع روس هاست.
نکته سوم اینکه روسها غالباً از حملات جبههای در مقیاس بزرگ استفاده نمیکنند. هدف این نوع حملات حرکت سریع رو به جلو و تصرف قلمرو است، اما نیروهای مهاجم را در معرض آتش خشک مدافعان اوکراینی قرار میدهد. ولی روسها از چنین حملاتی به صورت گسترده استفاده نمیکنند. همانطور که ژنرال سرگئی سوروویکین در اکتبر 2022، زمانی که فرماندهی نیروهای روسی در اوکراین را برعهده داشت، توضیح داد: «ما استراتژی متفاوتی داریم... ما به هر سربازی اهمیت میدهیم و به طور مداوم دشمنِ در حال پیشروی را سرکوب میکنیم». در واقع، نیروهای روسی تاکتیکهای هوشمندانهای را اتخاذ کردهاند که میزان تلفات آنها را کاهش میدهد.
تاکتیک مورد علاقه آنها انجام حملات کاوشگر علیه مواضع ثابت اوکراین با واحدهای کوچک پیادهنظام است که باعث میشود نیروهای اوکراینی با خمپاره و توپ به آنها حمله کنند. این پاسخ به روسها اجازه میدهد تا بفهمند که مدافعان اوکراینی و توپخانه آنها در کجا قرار دارند. سپس روسها از مزیت بزرگ خود در توپخانه برای حمله به دشمنان خود استفاده میکنند. پس از آن، دستههای پیادهنظام روسیه دوباره به جلو حرکت میکنند. و هنگامی که با مقاومت جدی اوکراین روبرو میشوند، این روند را تکرار میکنند. این تاکتیکها به توضیح اینکه چرا روسیه در راه تصرف سرزمینهای تحت کنترل اوکراین پیشرفت کندی دارد کمک میکند.
ممکن است تصور شود که غرب میتواند با تأمین لولهها و گلولههای توپخانهای بیشتر برای اوکراین، میتواند این فاصله زیاد میان نسبت جایگزینی تلفات را میان روسیه و اوکراین کم کند و در نتیجه مزیت قابل توجه روسیه را با این سلاح بسیار مهم از بین ببرد. اما این اتفاق به این زودیها نمیافتد، زیرا نه ایالات متحده و نه متحدانش ظرفیت صنعتی لازم برای تولید انبوه لولهها و گلولههای توپخانه برای اوکراین را ندارند. آنها همچنین نمیتوانند بهسرعت این ظرفیت را ایجاد کنند. بهترین کاری که غرب میتواند انجام دهد –حداقل برای یک سال آینده– حفظ فاصله فعلی عدم تعادل توپخانه موجود بین روسیه و اوکراین است. یعنی فقط میتواند اجازه ندهد که این فاصله بیشتر شود، اما حتی همین کار نیز دشوار خواهد بود. اوکراین نمیتواند کمک چندانی به رفع این مشکل کند، زیرا توانایی آن برای ساخت سلاح محدود است و تقریباً به طور کامل به غرب وابسته است؛ نهتنها برای توپخانه، بلکه برای هر نوع سیستم تسلیحاتی بزرگ.
از سوی دیگر، روسیه توانایی بسیار خوبی برای ساخت تسلیحات جنگی داشت که از زمان شروع جنگ افزایش یافته است. پوتین اخیراً گفته است: «تولیدات صنعت دفاعی ما هر روز در حال افزایش است. ما تولیدات نظامی را در سال گذشته 2.7 برابر افزایش دادهایم. تولید حیاتیترین سلاحهای ما ده برابر افزایش یافته و همچنان در حال افزایش است. کارخانهها در دو یا سه شیفت کار میکنند و برخی شبانهروز مشغول هستند».
به طور خلاصه، با توجه به وضعیت غمانگیز صنعتی اوکراین، این کشور در موقعیتی نیست که بهتنهایی یک جنگ فرسایشی را به راه بیندازد و تنها با حمایت غرب میتواند این کار را انجام دهد. اما حتی در این صورت هم محکوم به شکست است.