نام:عمر ابنمحمود حمیدالدین بلخی
لقب یا شهرت:قاضیالقضات
محل ولادت:بلخ
آثار مکتوب:مقامات حمیدی
تاریخ قمری وفات:۵۵۹
محل وفات: بلخ
محل دفن:بلخ
حمیدالدّینِ بلخی از قاضیان، شاعران و نویسندگان بزرگ زمان خود بوده است.
بهعنوان یک عالم و دانشمند فرهیختۀ بلخی، وظیفۀ خود را دربارۀ آیندگان بهخوبی انجام داد و با تألیف و تدوین آثارش، نسلهای آینده را از اندوختهها و تجربیات علمی و ادبی خود بهرهمند ساخت.
اصل وی از تالقان بلخ است. پدر حمیدالدین از ۵۳۶ق از قاضیان بلخ بود و در ۵۴۷ق درگذشت. پس از وی، به فرمان سلطان سنجر، قاضیالقضاتی بلخ که به احتمال بسیار در خاندان محمود موروثی بود، به حمیدالدین واگذار شد. او ظاهراً تا پایان عمر در این مسند باقی ماند. حمیدالدین مانند دیگر اعضای خاندان خود در علم و فضل، بهویژه نویسندگی و شاعری، سرآمد بود.
وی به هنگام قاضیالقضاتی بلخ با شاعر همروزگار خود، انوری ابیوردی، مراودهای داشت. ظاهراً انوری به سبب شهرآشوبی، به قاضی حمیدالدین پناه برد و با حمایت و التفات او مدتی در بلخ زیست. مناسبات شاعرانۀ آنان سالها ادامه داشته است. حمیدالدین همچنین با شاعر و ادیب اهل بلخ، یعنی رشیدالدین وطوط، ارتباط شاعرانه داشت و در دیوان وطواط چهار اشارهٔ ستایشآمیز به قاضی حمیدالدین دیده میشود. حمیدالدین با شاعر معاصر خود، شمسالدین دقایقی مروزی، نیز مرتبط بوده است.
مَقاماتِ حمیدی، کتابی است به زبان فارسی نوشتهٔ حمیدی بلخی (قاضی حمیدالدینْ ابوبکر بن عمر بن محمود). این کتاب از یک مقدمه، ۲۴ مقامه و یک خاتمه تشکیل شدهاست.
مقامات حمیدی از جمله نثرهای مصنوع قرن ششم هجری است که انواع صنایع ادبی بهوفور در آن به کار رفتهاست.
مقامات حمیدی بلافاصله پس از تألیف در سال ۵۵۱ ه.ق شهرتی بهدستآورد؛ آنچنانکه در کتاب چهارمقاله، نوشتهٔ نظامی عروضی، در شمار کتابهایی که قرائت آن برای دبیران و مترسلان لازم است یاد شدهاست.
نویسندهٔ مقامات حمیدی، جنبههای تاریخی، واقعی و اخلاقی را به نحو شگفتآوری به هم آمیختهاست. این کتاب یک بار توسط سید علیاکبر ابرقویی، استاد دانشکدهٔ ادبیات دانشگاه اصفهان، در حدود سالهای ۱۳۳۰، و بار دیگر توسط رضا انزابینژاد در سال ۱۳۶۵ تصحیح شدهاست.این کتاب در نثر مسجع نوشته شده است.
به غیر از «مقامات حمیدی» که حمیدالدین آن را به پیروی از مقامات بدیعالزمان همدانی و ابوالقاسم حریری و به تقلید از روش و مضامین آنها در بیست و چهار مقاله خاتمه نگاشت، آثار دیگری به وی نسبت داده می شود که منشاء بیشتر آنها عوفی در لباب الالباب می باشد. وی این رسانه ها را به حمید الدین بلخی نسبت می دهد؛ او این رسالهها را به حمیدالدین نسبت داده است:
- وسیله العفاه الى اکفىالکفاه
- حنینالمستجیر الى حضرهالمجیر
- روضهالرضا فى مدح ابىالرضا
- قدح المغنى فى مدحالمعنى، که اقبال آشتیانى صحیح آن را «قدحالمعین فى مدحالمعین» مىداند
- رساله الاستغاثه الى اخوانالثلاثه
- منیه الراجى فى جوهر التاجى؛ اقبال آشتیانی صحیح آن را به نام «منیهالراج فى جوهرالتاج» معرفی می کند.
وقتی اندر زمین و امر شاست؟
بود مردی گدا و گاوی داشت
از قضا را وبای گاوان خواست
هر که را پنج بود چهار بکاست
روستایی ز بیم درویشی
خواست تا بر قضا کند پیشی
بخرید آن حریصِ بی مایه
بدل گاو خر ز همسایه
چون نگه کرد هم به روزِ بیست
از قضا خر بمرد و گاو بزیست
سر بر آورد از تحیّر و گفت
کای شناسای آشکار و نهفت
هرچه گویم بود ز نسناسی
چون تو خر را ز گاو نشناسی
زین سپس پای بر سرِ خود دار
ندمای لطیف در خود دار
نی که هر روز پایم افزون است
که وثاقم به نزد جیحون است
خار ماندم ز کم خریداری
عملم عُطلت است و بیکاری
علّت افزون شد و طبیب نماند
غمگسارم به جز ربیب نماند
کار او تیز از تملّق من
هم معلّق شد از تعلّق من
گشته چون تیز اوفتان خیزان
کار او همچون خایه آویزان
با سخای تو بحر در هستی است
وز علوّ تو چرخ در پستی است
ناظر مجلس تو ناهید است
نعل اسب تو تاج خورشید است
ای چو تو حاتمی و معنی نِه
بی تو در شخصِ دهر معنی نِه
سرِ چرخ بلند پست کنی
که چو من چاکری به دست کنی
چند چون کودکانِ بی تمیز
چند چون کودکانِ بی تمیز
آنچه کِشتی ببین به وقتِ دِرَو
آنچه کِشتی ببین به وقتِ دِرَو
ای چو خورشیدِ چرخ خسس پرور
وی چو طبع خزان مگس پرور
در بساتینِ روضه های بهشت
خاک و خاشاک چند خواهی کشت
فرق کن فرق کن ز روی قیاس
گوهر از سنگ و دیبه از کرباس
گرچه اندر زبان ابدال است
این مثل لایق چنین حال است
حمیدالدین مانند سایر اعضای خانواده اش به علم و فضل به خصوص در نویسندگی و شاعری روی آورد. زمانی که قاضی القضات بلخ بود با شاعر همعصر خود، انوری ابیوردى ارتباط داشت. به نظر می رسد انورى به سبب شهرآشوبى که فتوحى مروزى در هجو بلخ گفته و به نام انورى مشهور شده بود و سپس به قاضی حمیدالدین روی آورد تا با حمایت و توجه او مدتی را در بلخ زندگی کند. مناسبات شاعرانه آنان سالها ادامه داشته است و در دیوان انورى نُه مورد مدح و ذکر حمیدالدین دیده مى شود.
حمیدالدین با شاعر و ادیب بلخی؛ رشیدالدین وطواط ارتباط شاعرانه برقرار کرد و در دیوان و طواط چهار اشاره ستایش گونه ای به قاضی حمیدالدین دارد.
حمیدالدین با شاعر معاصر خود، شمسالدین دقایقىمروزى، نیز مرتبط بوده و دقایقى در نامهاى به حمیدالدین، او را ستوده است.
حمیدالدّینِ بلخی به دلیل آثاری که خلق کرده، تأثیر بسیاری بر ادبیات فارسی گذاشته است. او با نوشتن کتاب مقامات حمیدالدینی، به عنوان یکی از مهمترین آثار ادبیات فارسی شناخته شده است و به عنوان یک راهنمای کامل برای اخلاق و رفتار در جامعه، به عنوان یکی از مهمترین منابع مورد استفاده قرار میگیرد. همچنین، شعرهای حمیدالدّینِ بلخی به دلیل شاعری و زیبایی آنها، در طول تاریخ ادبیات فارسی تأثیرگذار بودهاند و به عنوان یکی از مهمترین شاعران شناخته میشود.
علاوه بر این، حمیدالدّینِ بلخی در کتاب مقامات حمیدی از یک سبک نوشتاری بسیار زیبا و شاعری استفاده کرده است که بعدها توسط شاعران و نویسندگان دیگر ادامه داده شد. در کل، حمیدالدّینِ بلخی به عنوان یکی از مهمترین شاعران و نویسندگان دورهٔ سلجوقیان و ادبیات فارسی، برای ادبیات ایرانی و ادبیات جهانی تأثیرگذار بوده است. آثار او همچنان مورد بررسی و مطالعه قرار میگیرند و به عنوان یکی از مهمترین منابع ادبیاتی و تاریخی در ایران شناخته میشوند.
قاضیالقضات خوشنام دیار بلخ در زادگاهش حیات را بدرود گفت و در بلخ باستان برای همیشه آرام گرفت. اکنون بلخیان قدرشناس، مدرسهای بهنامش مسمی کرده و یاد و خاطرش را زنده نگه داشتهاند.
گرد آوری:بخش هنر و هنرمند بیتوته