حالا نیز بعد از گذشت ۱۰۷ سال از حیات فرهنگی و آموزشی پربارش، به همراه معلمان ۸۰ ساله اش به تجدید خاطرات تلنبار شده در یکایک آجرهای سرخ فامش آمده ایم.
مدرسه ماندگار فردوسی تبریز در بین اهالی این شهر نامی شناخته شده است. دبیرستان پسرانهای که از وجب به وجب آن، بوی خوش تاریخ به مشام میرسد. تاریخ ۱۰۰ ساله از پا کوبیدن دانش آموزان در جای جای آن و حتی قبل تر از آن «یک مدرسه پرستاری آمریکاییها».
در کتاب «دبیرستان فردوسی در تاریخ و فرهنگ ایران» که به مناسبت برگزاری جشن سده تاسیس دبیرستان فردوسی در سال ۱۳۹۵، منتشر شد، درباره نحوه تاسیس این مدرسه ماندگار میخوانیم:
«مدرسه محمدیه در ۲۱ صفر ۱۳۳۵ قمری برابر با ۲۶ آذر ماه ۱۲۹۵ خورشیدی با کوشش دکتر عباس ادهم (اعلمالملک) نخستین رئیس فرهنگ آذربایجان پس از مشروطیت تاسیس شد. دکتر اعلمالملک نخستین بار در ۱۳۳۰ قمری (۱۲۹۰ خورشیدی) با پست ریاست بهداری همراه محمدولی خان تنکابنی (سپهدار اعظم) والی آذربایجان به تبریز آمد و برای یاری به امور فرهنگی، مدرسه فیوضات را دولتی کرده و ماهانه دوهزار ریال کمک خرجی به آن مدرسه اختصاص داد. در این تاریخ ارتش روسیه تزاری به آذربایجان تاخته و پس از اشغال تبریز شمار فراوانی از مشروطه خواهان را کشت و صمدخان شجاعالدوله با پشتیبانی ارتش روسیه تزاری فرمانروای آذربایجان شد.
اعلمالملک نیز به تهران بازگشت ولی پس از دو سال به همراه محمدحسن میرزا ولیعهد احمد شاه قاجار به تبریز آمد و در صدد تاسیس یک مدرسه دولتی برآمد و برای کمک به مدارس حکمت، رشدیه، تمدن، نوبر با جلب نظر بازرگانان و اشخاص علاقهمند عوارضی برای کالاهای تجارتی و امانات پستی و گذرنامه تعیین کرد و در سال ۱۳۳۵ قمری (۱۲۹۵ خوشیدی) مدرسه دولتی محمدیه را به ریاست باقر طلیعه و نظامت میرزا تقی خان رفعت افتتاح کرد.
ابوالقاسم فیوضات، دانش آموزان کلاسهای متوسطه فیوضات را به مدرسه دولتی محمدیه فرستاد و خودش آموزگار ریاضیات در این مدرسه شد و به جز وی، میرزا باقر طلیعه، تدریس عربی، علی خان ادیب خلوط آشتیانی تدریس ادبیات و تاریخ، صالح لقمان ادهم تدریس حقوق و تعلیمات مدنی، علی مجیر مولوی تدریس شیمی و محسن رفعت و تقی رفعت تدریس زبان خارجه را به عهده داشتند.
مدرسه محمدیه در سال نخست تاسیس با چهار کلاس در محله سرخاب در ساختمان میرزا موسی خان امینالملک برپا شد. سال دیگر به خانههای فرمانفرما در محله ششگلان منتقل شد. مدرسه در سال دوم برپائیش نزدیک به ۱۰۰ دانش آموز داشت. با تشویق اعلمالملک، مدیران مدارس متوسطه تبریز که تا آن زمان تنها تا کلاس نهم یا به عبارت دیگر متوسطه اول را داشتند، شاگردان خود را به این مدرسه فرستادند و خود نیز در آنجا به تدریس پرداخت و سال به سال به شماره کلاسها افزوده شد تا در سال ۱۲۹۸ خورشیدی که یک مدرسه شش کلاسه کامل شد.
این مدرسه سرانجام در سال ۱۳۱۳ به نام دبیرستان فردوسی نامگذاری شد و به جز سه کلاس دوره اول، دارای شش کلاس دوره دوم دبیرستان شد. اسماعیل امیرخیزی تا ۳۰ مرداد ۱۳۱۴ رئیس دبیرستان بود. در این مدت، دبیرستان از نظر شماره کلاسها و شماره دانش آموزان و چگونگی تحصیل و تدریس پیشرفت کرده بود و امیرخیزی در همان سال رئیس مدرسه دارالفنون تهران شد و به پایتخت رفت.
دوره دوم دبیرستان در سال تحصیلی ۱۹–۱۳۱۸ به ساختمان دانشسرای پسران انتقال یافت و دوره اول در همان مکان اول به نام دبیرستان فردوسی تحت نظر مؤیدی اداره میشد، در سال تحصیلی بعد مدرسه پیوسته دانشسرای پسران شد و دوره دوم دبیرستان در همان سال به ساختمان کنونی دبیرستان توحید (پروین سابق) در کوی لیل آباد پیش از احداث خیابان شریعتی (شهناز پیشین) و از شهریور ۱۳۲۰ به محل کنونی دبیرستان در خیابان خمینی (پهلوی پیشین) انتقال یافت.
کتابخانه دبیرستان در سال ۱۲۹۹ شمسی از سوی اسماعیل امیرخیزی تاسیس شد که نخست بیش از ۱۷۰۰ جلد کتاب داشت و آزمایشگاه دبیرستان از سال ۱۳۱۲ با واگذاری آزمایشگاه دارالمعلمین تبریز برپا شد که پس از خریدن آزمایشگاه مدرسه آمریکاییان در سال ۱۳۲۸ و دبیرستان شوروی در سال ۱۳۲۶ بهسازی شد.»
در این مدرسه کسانی چون استاد شهریار، یحیی آرین پور، غلامعلی رعدی آذرخشی، مهدی روشن ضمیر و ... پرورش یافته اند و اساتید بزرگ دانشگاه تهران در سال های پس از تاسیس آن از قبیل سید کاظم عصار، هادی سینا و جلال همایی افتخار معلمی در آن را در کارنامه علمی شان دارند.
پس از آشنایی کوتاه با تاریخ مدرسه فردوسی حال به اصل داستان بازمیگردیم.
شنیدن بخشی از خاطرات مدفون شده در این مدرسه اشتیاق ما را برای یافتن دبیران زندهنام این مدرسه بیشتر کرده است.
با کمی پرس و جو از کسانی که اطلاعاتی در این خصوص دارند، به نام سه تن میرسیم و از آنان دعوت میکنیم تا ساعتی را در مدرسه فردوسی حضور یافته و از نزدیک بنای ساختمان قدیمی را مشاهده کنیم.
ابراهیم شامخی، از معلمان خوش صحبت و قدیمی دبیرستان فردوسی است که افتخار همنشینی با او را پیدا می کنم؛ او ، نماینده معلمان مدرسه بود و با پیگیری های جدی توانسته از تخریب ساختمان قدیمی مدرسه جلوگیری کند.
شامخی که در بحبوحه پیروزی انقلاب اسلامی به عنوان نماینده معلمان توسط ساواک دستگیر و بازداشت شده، در سالهای ۱۳۵۲ تا ۱۳۶۳ هم در مدرسه فردوسی به تدریس ریاضی مشغول بود و اکنون ۸۲ سال دارد.
پرویز سهندی نیز دیگر معلم عزیز ۸۲ ساله مکتب آموزشی دبیرستان فردوسی است که همزمان برای تدریس با شامخی به مدرسه فردوسی رفته است.
البته داستان دوستی این دو معلم به همین جا خاتم نمیشود، بلکه رفاقت آنها از دوران ابتدایی شروع شده و در دانشگاه و محل تدریس نیز به هم گره خورده است.
رسول براهینی ۸۰ ساله نیز برای محصلان قدیمی مدرسه فردوسی نامی آشناست؛ مدیر کاربلد و معروف این مدرسه در سال های ۱۳۶۱ تا سال ۱۳۶۳ که مدرسه را در آن سالهای حساس به بهترین نحو اداره کرده است، به طوری که اکنون هم با گذشت سال ها، بسیاری از معلمان و شاگردان قدیمی مدرسه فردوسی از مدیریت توانمندانه و تأثیرگذارش خاطره ها دارند.
از رسول آقای براهینی شروع میکنیم؛ مدیر نام آشنایی که با گذری به خاطرات دوران ریاست دبیرستان، میگوید: اوایل انقلاب حوالی سال ۶۱ در مدرسه سعدی تبریز مدیر بودم که پیشنهاد دادند به مدرسه فردوسی انتقال یابم؛ دوران بسیار سخت و حساسی بود. درست اوایل انقلاب و جولان گروهکهای مختلف که جان جوانان را به خطر میانداختند. به من میگفتند که به فردوسی نروم، زیرا گروهکها در این مدرسه مستقر بودند و من با رفتنم صرفا جانم را به خطر میانداختم. اما مشکل من این گروهکها نبودند، بلکه مدرسه فردوسی یک مدرسه باعظمت و با قدمت بالا بود که میترسیدم نتوانم از عهده مسئولیت مدیریت در شأن آن برآیم، ولی با این حال به این مدرسه رفتم، زیرا معتقد بودم «مدرسه جای توپ و تفنگ نیست. سلاح مدرسه فقط علم است».
وی در گفتوگو با ایسنا ادامه میدهد: وضعیت مدرسه در ابتدا خوب نبود. زیرا مدیر قبلی آن، فردی بود که برای کم شدن تعداد دانش آموزان و بار مدرسه، حتی اقدام ناموفق به تخریب بنای قدیمی کرده و در واقع مدرسه را به امان خدا رها کرده بود و تنها به خود فکر میکرد. شاید کسی باور نکند اما به رغم اینکه میگفتند مدرسه وضعیت خطرناکی دارد، دانش آموزان فردوسی در زمستان همان سال دست به پارو شده و حیاط مدرسه را پارو میزدند.
براهینی با اشاره به خاطره ای از آن دوران، اظهار میکند: آن زمان تعدادی نیروی خدماتی در مدرسه داشتیم. مدتی بود که میدیدم حیاط مدرسه مملو از زباله شده و کسی نظافت انجام نمیدهد. به پیش مسئول نظافت رفتم، دیدم گوشهای از حیاط نشسته و کاری انجام نمیدهد. سطل زباله را برداشته و جلویش بر زمین کوبیدم و گفتم که «این چه وضعیتی است. چرا چند روزی است که کاری انجام نمیدهی؟» وقتی خشم من را دید، خم شد تا زبالهها را بردارد. در این حین تپانچهای را در کمر او دیدم. گفتم: «مدرسه جای تپانچه نیست. مدرسه جای گفتن الفبا است. یا تپانچه را کنار میگذاری و به مدرسه میآیی و یا دیگر به مدرسه نیا». آن خاطره اسباب دوستی ما را فراهم کرد. همچنان هم با هم دوست هستیم و هر جا که من را ببیند، محبت میکند و از دوران مدرسه سخن به میان میآید.
وی میگوید: آن زمان با همکاری دبیران محترم و شاگردان عزیز در دبیرستان تغییرات بسیاری داده شد و نتیجه خوبی هم گرفتیم، به طوری که در روزنامههای آن زمان هم نوشتند. اوایل دهه ۶۰ که مدیر مدرسه بودم، تعداد ۱۸ کلاس اول با ۷۶۰ نفر دانش آموز در ثلث اول داشتیم که فقط یک نفر از دانش آموزان ممتاز معدل ۱۹ آورده بود و بقیه معدل پایین داشتند. برایم سوال ایجاد شد که یعنی بقیه ۱۵۰ نفر شاگرد اول تا سوم نمیتوانند معدل بیشتر بیاورند؟ برای این امر فقط یک بسته کاغذ صرف کردیم و برای ۱۵۰ شاگردانممتاز مدرسه، تقدیرنامه نوشتیم و اعلام کردیم که والدین باید به مدرسه آمده و تقدیرنامه شاگردان را دریافت کنند. در نهایت این تقدیرنامهها را تحویل دادیم و در ثلث دوم بیش از ۱۰۰ نفر از دانش آموزان ممتاز کلاس های مدرسه معدل بالای ۱۹ آوردند.
وی با اشاره به موفقیتهای این مدرسه در فاصله سال ها ۱۳۶۱ تا ۱۳۶۳، اضافه می کند: رشته ریاضی در آن زمان خواهان بسیاری داشت. سه کلاس ریاضی سوم دبیرستان داشتیم و تعداد ۱۱۲ نفر دانش آموز در رشته ریاضی تحصیل میکردند که از این تعداد ۱۰۹ نفر همان سال وارد دانشگاه سراسری شدند و دو نفر دیگر نیز به مدرسه تربیت معلم راه یافتند و تنها یک نفر دیگر به نام « مومنی» ماند که او هم چون می خواست پزشک شود، یک سال پشت کنکور ماند و در رشته تجربی کنکور داد و از دانشگاه تهران قبول شد؛ یادم است که آن زمان دبیرستان فردوسی حتی در کشور زبانزد شد و همه را شگفت زده کرد که چگونه تمامی شاگردان یک مدرسه میتوانند وارد دانشگاه شوند.
براهینی با اشاره به تاریخچه کتابخانه معروف این مدرسه و نحوه افزایش کتاب های آن نیز میگوید: قرارمان با دانش آموزان این بود که هر کس عضو کتابخانه میشد باید یک جلد کتاب اهدا میکرد. روزی به یک جلسه رفته بودم که از مدرسه تلفن کردند و گفتند یک نفر از اداره کل آموزش و پرورش آمده و کتابها را جمع کرده تا به کتابخانه تازه تاسیس کنار مدرسه، استاد مطهری ببرد. مسئول کتابخانه آن زمان مرحوم حسینی، اجازه نداده بود و منتظر بود تا من بیایم. من آمدم و گفتم که این کتابها وقف هستند و نمیتوان آنها را جایی ببرند. آن فرد با جسارت بالایی با من حرف میزد و میگفت که من از اداره کل آمده ام و شما کارهای نیستید. من هم به آقای مشکینی، مدیرکل وقت آموزش و پرورش آذربایجان شرقی تلفن کردم و با دستور وی نگذاشتیم کتابها از مدرسه خارج شوند. خوشبختانه اکنون تعداد کتاب های دبیرستان فردوسی به حدود ۲۴ هزار رسیده است.
وی در ادامه با اشاره به خاطره دیگری از دوران مدیریت خود، اظهار میکند: روزی داشتم به وادی رحمت میرفتم که دیدم گروهی از شاگردان جلوی مدرسه تجمع کردهاند. از آنجایی که عادت داشتم مقابل مدرسه شاگرد نایستد، خواستم به کارم برسم و بعد بازگردم و با آنها صحبت کنم. وقتی برگشتم متوجه شدم که سردسته آنها، گویا بعد از رفتن من با یکی از دانش آموزان دعوایی راه انداخته و سیلی به او زده و پدر این دانش آموز نیز مامور آورده تا ضارب را به کمیته انقلاب اسلامی ببرند. جلو رفتم و پیش پدر دانش آموزی که مامور آورده بود، چنان سیلی محکمی به ضارب زدم که زمین خورد و والد دانش آموز مضروب وقتی دید که مدیر مدرسه خودش دانش آموزش را ادب کرد، از جلب ضارب به کمیته صرف نظر کرد. البته من اذعان می کنم که کارم اشتباه بود و اصلا تایید نمیکنم. بعد از سیلی، به پیش پدر دانش آموز دیگر که مامور آورده بود، رفتم و گفتم: اگر این پسر به کمیته برود، نمیگذارم فرزندت در مدرسه درس بخواند. ضارب بعد از آن عمل من، پیشم آمد و با عذرخواهی زد زیر گریه و به من گفت که عدهای ما را کوک کرده بودند که به شما بی ادبی کنیم، اما شما مرا از دست ماموران نجات دادید و پشیمان هستم. خواهش میکنم من را از مدرسه محروم نکنید. گفتم؛ محرومت نمیکنم، برو سر کلاست. از آن به بعد این فرد آرام و درس نخوان تبدیل به شاگرد سوم کلاسش شد.
مدیر موفق و سرشناس دبیرستان ماندگار فردوسی در اوایل دهه ۱۳۶۰ با بیان اینکه با این خاطرات زنده هستم و چیزی دیگر جز این خاطرات ندارم، ادامه میدهد: پسر یکی از چشم پزشکان بنام تبریز در آن سال ها جزو شاگردان مدرسه فردوسی بود که نمره ۸.۷۵ گرفته بود و اگر ۱۰ میگرفت دیگر تجدید نمیشد. پدر پیش من آمد و گفت که یک چک ۱۰۰ هزار تومانی به تو میدهم. این نمره پسرم را حل کن. به او گفتم هر چند شاید من به یک هزار تومان این پول هم نیاز دارم، اما حتی ۲۵ صدم هم به نمره فرزندت اضافه نمی کنم. چون بر اساس قانون فقط میتوانستم درخواست تجدید نظر بدهم که دادم و معلم نیز بار دیگر همان نمره ۸.۷۵ را تایید کرد. پس از آن چشم پزشک معروف از تهران نامهای آورد تا به دلخواه ولی، دانش آموز به مدرسه دیگری معرفی شود و بار دیگر امتحان بدهد. بنابراین او به مدرسه قاضی رفت و در امتحان شهریور با نمره ۱۷ بازگشت. دکتر بار دیگر پیش من آمد و گفت آقای براهینی حالا پسرم را ثبت نام می کنی یا نه. من نیز گفتم اگر ثبت نام نکنم باز می روی از تهران نامه دیگری می گیری، بنابراین ثبت نامش مشکلی ندارد.
مدیر خوشنام مدرسه فردوسی میگوید: مدتی بعد چشمان مادرم مشکل پیدا کرد و به من گفت از هر کسی پرسیده ام، گفته اند باید به سراغ همان چشم پزشک، پدر همان شاگردی که تجدید شده بود، بروی. به خاطر مادرم به پیش دکتر رفتیم. وقتی برای معاینه شماره میگرفتیم، منشی گفت که شماره تمام شده است. در این حین، دکتر برای بدرقه میهمانی از اتاق معاینه بیرون آمد و من را دید و تعجب کرد. جریان را گفتم، او رو به بیمارانش کرد و گفت این مرد حقی بر گردنم دارد. با اجازه شما برای معاینه به داخل بیاید. داخل رفتیم و شروع به معاینه چشمان مادرم کرد. میترسیدم هزینه معاینه زیاد شود. به جیبهایم نگاه میکردم. با اصرارش من نیز معاینه شدم. دیگر تصمیم گرفته بودم فرصتی از دکتر معروف بگیرم تا بعدا بتوانیم هزینه ویزیت را پرداخت کنم. برای همین از دکتر پرسیدم که چقدر باید پرداخت کنم که او گفت: من دکتر هستم و از ۱۰۰ هزار تومان نمیگذرم. تو پولت را خیلی وقت پیش دادهای(اشاره به آن مبلغی داشت که پیشنهاد کرده و من رد کرده بودم)؛ غرض از ذکر این خاطره ها، تبیین نتیجه خوب رفتار درست در جامعه در کسوت و مقامی است.
ابراهیم شامخی، معلم جان بر کف دبیرستان فردوسی نیز در ادامه میگوید: آقای براهینی، کارهای عجیب بسیاری داشت. یک روز که من معلم مدرسه بودم، مرا صدا زد و گفت که یک ساعت درس برای سال جدید داریم که معلمش دچار مشکل شده و دست تو را میبوسد. گفتم که من اضافه کار نمیمانم. گفت که نمیشود برای یک ساعت معلم جدید آورد. بنابراین من تنها به یک شرط قبول کردم و آن هم این بود که حق التحریر نگیرم. دو روز بعد دیدم ابلاغیه ای از اداره آمده مبنی بر اینکه «آقای شامخی یک ساعت تدریس با میزان حق التحریر «اجرکم عندالله» دارد.
وی در ادامه با گذری به جایگاه مدرسه فردوسی در دوران گذشته، اظهار میکند: در زمان انقلاب به خاطر نمایندگی معلمی، دردسر بسیاری کشیدم و بازداشت شدم. پس از انقلاب نیز مدیری برای مدرسه تایید شد که حتی صلاحیت مدیریت دبیرستان را نداشت، ولی به اصرار عدهای در سمتش پابرجا ماند. او نمیتوانست مدرسه را مدیریت کند، بنابراین اقدام به تخریب ساختمان قدیمی و زیبای دبیرستان کرده و مجوزش را نیز گرفته بود تا با کاهش فضای فیزیکی و به تبع آن تعداد دانش آموزان از بار مسوولیت خود بکاهد.
وی تشریح می کند: قرارشد تا جمعه آن هفته لودر برای تخریب بیاید؛ روز پنجشنبه همان هفته به عنوان نماینده دبیران مدرسه فرصت حضور در دفتر مدیرکل وقت آموزش و پرورش را یافتم. رفتم و گزارش مفصلی دادم و مدیرکل که انسان فهمیدهای بود، قانع شد و با هماهنگی وی دستور توقف تخریب را به مدیر مدرسه دادند. او که از این موضوع ناراحت شده بود، گفت که نمیتواند مسئولیتش را قبول کند و بهانه آورد اگر مدرسه فرو بریزد، جان دانش آموزان به خطر میافتد و از سویی اعلام کرد که ۲۰۰۰ تومان برای راننده لودر بیعانه داده است. همان جا دو اسکناس یک هزار تومانی درآورده گفتم این هم پول راننده لودر، فقط تخریب را متوقف کنید. که در نهایت نیز این تخریب متوقف شد.
وی ادامه میدهد: بدین ترتیب بنای این ساختمان قدیمی حفظ شد و در سال ۱۳۸۱ نیز به ثبت ملی رسید. ساختمان اولیه مدرسه که به شکل حرف انگلیسی «اچ» در حدود سال ۱۳۰۸ شمسی ساخته شده و پس از ممنوعیت فعالیت مدارس خارجی در ایران در اواخر دهه ۱۳۱۰ شمسی برای دبیرستان فردوسی اختصاص یافته است.
شامخی که با دوندگی ها و روحیه خستگی ناپذیرش، یکی از عوامل از سرگیری مرمت بنای ساختمان قدیمی دبیرستان فردوسی بوده است میگوید: فردوسی یکی از مراکز فرهنگی باسابقه و قدیمی کشورمان است و بسیاری از افراد معروف چون شهریار در آن درس خوانده اند.
وی اضافه می کند: با توجه به این تاریخچه غنی در سال ۱۳۹۷ طی قراردادی بین اداره میراث فرهنگی و آموزش و پرورش، قرار شد تا بنای قدیمی این مدرسه تبدیل به موزه چاپ و تعلیم و تربیت آذربایجان شرقی شود اما به دلیل عدم تزریق بودجه نیمه تمام ماند و اکنون پس از پیگیریهای انجام گرفته حدود دو میلیارد تومان بودجه برای اتمام مرمت آن تایید شده و دو میلیارد تومان دیگر نیز از سوی شهرداری اختصاص خواهد یافت.
پرویز سهندی از دبیران ادبیات برجسته و باسواد دبیرستان فردوسی نیز در ادامه با اشاره به تفاوت مدرسه فردوسی با دیگر مدارس و تشخیص بالای کادر مدیریت و آموزشی و دانش آموزان آن در دهه های گذشته میگوید: ما در جلسه امتحانات با خط کاشیهای کف سالن، صندلیهای دانش آموزان را فاصله میدادیم تا حتی یک سانتی متر هم از هم دور و یا نزدیک نباشند؛ فرهنگ آزمون در مدرسه طوری شده بود که دانش آموز نیازی به تقلب نمیدید و حتی اگر این فرصت را پیدا میکرد، تقلبی در کار نبود.
وی اضافه می کند: نتیجه این برخوردها، آزمون های متوالی و تدریسها در مدرسه این بود که دانش آموزان مدرسه فردوسی به همراه همتایان شان در مدرسه معروف البرز تهران بیشترین قبولی در آزمون ورودی دانشگاه ها (کنکور) را داشتند.
وی با ذکر خاطره ای درباره کیفیت بالای آموزش در دبیرستان فردوسی ادامه میدهد: به اذعان یکی از فارغ التحصیلان این دبیرستان که برای ادامه تحصیل به یکی از دانشگاه های کشور انگستان رفته بود، دیپلمههای ایرانی باید برای ثبت نام در دانشگاه و ادامه تحصیل، تاییدیه دیپلم از کشور مقصد میگرفتند و در این میان تنها کسانی که دیپلمه مدرسه فردوسی تبریز بود نیازی به تایید نداشتند؛ این مسائل نشان دهنده عظمت و قدمت این مدرسه بود و حتی همکاران، مدیران، معاون ها و معلمان این مدرسه قابل مقایسه با مدارس دیگر نبودند و ارزش فرهنگی و معنوی بالایی برای کشور داشتند.
سهندی میگوید: امروز خدای ناکرده اگر نهادی یا کسی به فکر تخریب قسمتی از مدرسه بیفتد، خیانت در حق فرهنگ تبریز انجام داده و بهتر این است که تعمیرات آن در شان دبیرستان باشد تا قدمتش حفظ شود و همان طور که تا امروز در تاریخ فرهنگ باقیمانده، این ارزش و قدمت برای ایران باقی بماند.
در ادامه به سراغ محمد عزیزی راد، روزنامه نگار و یکی از دانش آموزان قدیمی این مدرسه ماندگار میرویم که نویسنده کتب در زمینه فرهنگ آذربایجان بوده است.
وی در گفتوگو با ایسنا در خصوص مدرسه فردوسی، اظهار میکند: دبیرستان ماندگار فردوسی تبریز به عنوان یکی از ۵۱ دبیرستان ماندگار ایران، نخستین دبیرستانی است که به دست ایرانیان در سال ۱۲۹۵ شمسی در زمان ریاست «لقمان الملک ادهم» بر اداره ایالتی معارف آذربایجان در زمان حضور محمدحسن میرزا، ولیعهد احمد شاه قاجار در تبریز، بنیان گذاشته شده و به مناسبت اینکه تاسیس آن مصادف با میلاد پیامبر اکرم(ص) بود، در آن زمان به عنوان «مدرسه متوسطه محمدیه» نامیده شد.
وی یادآوری می کند: این مدرسه، مدیران و معلمان بهنامی داشت و در آن زمان یک دانشگاه برای خود بود؛ مدیران آن کسانی چون میرزا باقر طلیعه و میرزا محسن خان رفعت، اسماعیل امیرخیزی، استاد کریم صدق روحی و رسول براهنی بودند که هر یک مانند ستارهای در آسمان علم و فرهنگ و ادب ایران میدرخشند.
عزیزی راد توضیح می دهد: در این مدرسه کسانی چون استاد شهریار، یحیی آرین پور، غلامعلی رعدی آذرخشی، مهدی روشن ضمیر و ... پرورش یافته اند و اساتید بزرگ دانشگاه تهران در سال های پس از تاسیس آن از قبیل سید کاظم عصار، هادی سینا و جلال همایی افتخار معلمی در آن را در کارنامه علمی شان دارند.
وی ادامه میدهد: نگهداری این مدرسه هم از نظر میراثی اهمیت بالایی دارد و هم به خاطر اینکه شناسنامه تربیت ستارگان و بزرگان کشور در حوزههای مختلف علمی، فرهنگی و دینی کشور می باشد، از اهمیت بالایی برخوردار است.
این روزنامه نگار مولف میگوید: در راستای تصیمات اخذ شده و تایید و حمایت مدیریت ارشد استان آذربایجان شرقی، عملیات مرمت و بازسازی ساختمان قدیمی مدرسه در حال انجام است تا به موزه چاپ و تعلیم و تربیت تبدیل شود تا ما بتوانیم گام مهم دیگری در صیانت از این داشته میراثی و فرهنگی استان و کشورمان برداریم.
ایپچیان، مدیر فعلی دبیرستان ماندگار فردوسی تبریز که از قضای روزگار فارغ التحصیل همین مدرسه در اوایل دهه ۱۳۶۰ است، در گفتوگو با ایسنا بیان میکند: دبیرستان ماندگار فردوسی ۱۰۷ سال قدمت دارد. نامش در زمان گذشته مدرسه متوسطه محمدیه بود و در اوایل دهه ۱۳۱۰ شمسی و به مناسبت برگزاری جشن هزارمین یال تولد فردوسی به دبیرستان فردوسی تغییر یافت و به عنوان دبیرستان ماندگار ملی به ثبت رسیده است.
وی اضافه می کند: افتخار دارم که دوره دبیرستانم را در این مدرسه گذرانده و مدرک دیپلم خود را از آن دریافت کردم؛ اکنون نیز در این دبیرستان نزدیک به ۹۰۰ نفر دانش آموز در رشتههای تجربی، ریاضی و انسانی مشغول به تحصیل بوده و حدود ۸۰ نفر نیز از اساتید و دبیران محترم در این مکان آموزشی قدیمی حضور دارند.
وی ادامه میدهد: این دبیرستان، کتابخانهای با بیش از ۲۰ هزار جلد دارد. کتابهای قدیمی به همراه کتابهای جدید درسی در این کتابخانه جمع آوری شده است تا دانش آموزان بتوانند از آنها بهره ببرند؛ آزمایشگاههای شیمی، فیزیک، زیست شناسی و زمین شناسی مجهز نیز در زیرزمین ساختمان مدرسه قرار دارند.
ایپچیان میگوید: سعی کردیم تا تمامی کلاسهای درس مدرسه را به صورت هوشمند دایر کنیم و دبیران سعی میکنند تا با روشهای جدید و علمی تدریس کنند؛ استقبال دانش آموزان برای ثبت نام در این دبیرستان بسیار بالا است از این رو در زمان ثبت نام دانش آموزان با مشکل کمبود ظرفیت در مدرسه مواجه هستیم.
وی تشریح می کند: کیفیت آموزشی و تربیتی دبیرستان فردوسی بالا بوده و جزو مدارس برتر استان است و ما نیز تلاش میکنیم تا با کمک همکاران عزیز بتوانیم بیشترین خدمات را برای دانش آموزان داشته و ارتباط بین خانه و مدرسه تقویت شود، زیرا لازمه پرداخت بیشتر به مسائل تربیتی، تقویت این ارتباط نزدیک است.
وحید نواداد، معاون میراث فرهنگی اداره کل میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری آذربایجان شرقی نیز در گفتوگو با ایسنا می گوید: این مدرسه در زمان پهلوی اول احداث شده و در ابتدا به عنوان بیمارستان آمریکاییها بود که بعدا تغییر کاربری یافت.
وی در تشریح وضعیت مرمت این بنای قدیمی نیز میگوید: مرمت در دو حوزه انجام میگیرد. قسمتی از آن مربوط به عملیات حفاظتی است که به صورت مستمر در اغلب بناها وجود دارد. بخشی دیگر هم مرمت اساسی است که وقتی بخواهیم ساختمان به حالت اساسی تعمیر شود و کاربری و بهره برداری جدیدی از آن داشته باشیم، انجام می شود.
نواداد با بیان اینکه اواخر دهه ۹۰ شمسی مصوب شد تا ساختمان قدیمی مدرسه فردوسی به عنوان موزه چاپ و تعلیم حفظ شود، میافزاید: از آن جهت که تبریز جزو اولینها در بحث چاپ و نشر است، برپایی چنین موزهای قطعا حائز اهمیت است.
وی با اشاره به تعمیرات اساسی این بنا طی سنوات گذشته، ادامه میدهد: این روند به دلیل زمان تزریق اعتبارات طی سالهای اخیر، کند و ضعیف بود، اما به تازگی اداره کل آموزش و پرورش از محل اعتبارات آموزشی استان، اعتباری برای این پروژه تخصیص داده که امیدواریم تا اتمام مرمت و احداث موزه چاپ و تعلیم تداوم داشته باشد.
گفتنی است؛ مدرسه ماندگار فردوسی تبریز نامی گرانبها در تاریخ علم و فرهنگ خطه آذربایجان محسوب میشود که حفظ و احیای بنای قدیمی آن میتواند این سرمایه گرانبها و تاریخ فرهنگ آذربایجان را به نسل امروز و نسلهای بعدی انتقال دهد.
انتهای پیام