همشهری آنلاین، شقایق عرفینژاد: برخی محققان از جمله دکتر جعفر محجوب، اعتقاد دارند که تا زمان صفویه هنوز تعزیه وجود نداشته است و آنچه بوده تنها مراسم عزاداری و سوگواری بوده است. استدلال این گروه هم این است که تا آن زمان در هیچ سفرنامهای از اروپاییانی که به ایران سفر کرده اند، نامی و شرحی از تعزیه وجود ندارد. دکتر محجوب علاوه بر این که مینویسد پس از سالها جستوجو در متون ادبی و دیوانها کوچکترین اثری از تعزیه و تعزیهنامه در عصر صفوی و در دیوان شاعران آن زمان نیافته، از شاردن، سیاح فرانسوی عصر صفوی، اسم میبرد که در سفرنامهاش با دقت از هرچه در ایران دیده نوشته و هیچ چیز از رفتار و اعمال ایرانیان از چشمش دور نمانده است، اما وقتی در باره مراسم عزاداری و سینهزنی در اصفهان در سال ۱۱۰۹ قمری مینویسد، هیچ اشارهای به تعزیه نمیکند.
او معتقد است اولین تعزیهها در زمان زندیه شکل گرفتهاند. هرچند برای پرویز ممنون که در باره ریشههای تعزیه در ایران تحقیق کرده است، سخت است که بپذیرد دوره کوتاه زندیان و در شرایطی که پیش از آن نادر شاه افشار هرگونه سوگواری را ممنوع کرده بود، آغاز پیدایش تعزیه باشد.
به هرحال از صحبتهای دکتر محجوب متوجه اهمیت سفرنامههای اروپاییان در توضیح روند شکلگیری تعزیه در ایران میشویم. این سفرنامهها شرحهای جذابی از تعزیهها دارند و نشان میدهند این گونه نمایشی چه عظمتی داشته و در میان مردم چقدر طرفدار داشته است.
در زمان صفویه، ژان باتیست تاورنیه، بازرگان و جهانگرد فرانسوی، به ایران آمده و در محرم سال ۱۰۴۶ خورشیدی، در حضور شاه صفی دوم مراسم عزاداری را دیده که در انتهای شرح آن از عماریهایی مینویسد که طفلهایی شبیه نعش در آنها نخوابیده بودند و آنهایی که دور عماری را احاطه کرده بودند، گریه و نوحه و زاری میکردند. این اطفال شبیه دو طفل امام حسین(ع) هستند که بعد از شهادت امام، یزید آنان را گرفت و به قتل رساند. این شرح به گفته بهرام بیضایی در «نمایش در ایران» مدرکی از یک شبیهسازی است. هرچند با تعزیهای که بعدها به وجود آمد و امروز میشناسیم بسیار متفاوت است.
اما اولین شرح از یک تعزیه صد و بیست سال بعد از این توسط ویلیام فرانکلین آمریکایی در زمان زندیه نوشته میشود. او در کتاب «مشاهدات سفر از بنگال به ایران» زمانی که سفرش به شیراز را روایت می کند، از مراسمی که در محرم ۱۱۶۶ خورشیدی دیده مینویسد و توضیح میدهد: «هر روز اشخاصی که برای این کار هستند گوشههایی از این داستان را نمایش میدهند. نشانههایی هم در دستهها حمل میکنند که یکی از آنها نمایشی است به اسم آب فرات. دستههای بچهها و جوانان که عدهای به لباس سربازان ابن سعد و گروهی به قالب همراهان درمانده امام حسین درآمده اند در کوچهها میگذرند و با هم نزاعهایی میکنند که گاهی به جنگهای نسبتا شدیدی میانجامد. در جای دیگر خلیفه یزید را میبینیم که روی تخت مجللی نشسته، اطرافش قراولان ایستادهاند و کنارش سفیر فرنگی...یکی از جالبترین نمایشهای این سوگواری نمایش عروسی قاسم جوان پسر امام حسن است با دختر عمویش که دختر امام حسین باشد. این عروسی هیچگاه تحقق نیافت چون قاسم در یکی از نبردهای کنار فرات در هفتم محرم کشته شد. پسر جوانی نقش عروس را با همه تزئینات یک عروس بازی میکند. این عروس همراه زنهای خانوادهاش است و با لحنی اندوهبار شعری راجع به پایان غمانگیز شوهرش که توسط کفار نابود شده، میخواند. نمیتوان دقایق جدا شدن آنها را فراموش کرد؛ وقتی که شوهر نامزد جوانش را ترک میکند تا به جنگ برود با او لطیفترین وداعها را میکند و جامه سوگواری به او میدهد و دختر هم جامه را روی شانههای خود میاندازد.»
سرهنگ گاسپار دروویل که در سال ۱۲۰۰ و در زمان فتحعلی شاه قاجار به ایران مسافرت کرده، به اجرای تعزیه در تهران اشاره میکند و در باره تعزیهای که دیده، اینطور مینویسد: «سوژه تشریفات، مراسم عزاداری خاصی است که اشک از دیدگان پیروان علی روان میسازد. پیش از ظهر ۹ روز اول ماه محرم، صحنههای مختلف حادثه مزبور به نمایش در میآید که این برنامه در روز دهم به اوج خودش میرسد. دستههای عزادار در حالی که یا حسین گویان بر سر و سینۀ خود میزنند، به صورت گروههای پنجاه نفری از کوچهها میگذرند. این صحنههای مهیج در کوچه و بازار و میدانهای بزرگ و منازل دولتمردان نمایش داده میشود.»
دروویل، در باره برگزاری مراسم عزاداری در روز عاشورا مینویسد: «بهترین مرحلۀ نمایش، در روز دهم عاشورا به اجرا درمیآید. در آن روز یکی از درباریان به وی محول شده است، با سوارانی به تعداد همراهان که نقش حسین بن علی به هنگام عزیمت به کوفه به میدان میآید، ناگهان عبیدالله بن زیاد در رأس امام حسین از تسلیم و بیعت با وی امتناع میکند. من چندین هزار سرباز فرا میرسد و امام حسین از دیدن این صحنههای مهیج که از واقعیت چیزی کم نداشت، به حیرت افتادم. حیرتم وقتی بیشتر شد که دیدم پس از نمایش از آن چهار هزار تن که بدون رعایت نظم و احتیاط به جان هم افتاده بودند، حتی یک تن زخمینشده است.»
بارون فئودور کوزف روس، دیگر سیاح این دوره، دربار ة اجرای مراسم تعزیه گزارشمیدهد. کوزوف که در دوره ولایتعهدی محمدشاه به تبریز آمد دربارة اجرای این مراسم مینویسد: «در روز دهم ماه محرم مراسم شبیه خوانی اصلی در میدان بزرگ شهر انجام میگیرد. تمام شرایط و اوضاع و احوال شهادت امام حسین در چهرهایی کاملا جدی و حقیقی تقلید میشود. همچنین بارگاه یزید و ورود خاندان به اسارتگرفتهشده امام به نمایش در میآید.»
اوژن فلاندن از آخرین جهانگردانی است که قبل از به سلطنت رسیدن ناصرالدین شاه (۱۲۲۷ خورشیدی)، به ایران مسافرت کرده و از اجرای مراسم تعزیه در دوره محمدشاه گزارش میدهد. فلاندن مینویسد: «شبیهها به طوری لباس میپوشند که اعمالشان تا ممکن است حقیقی به نظر آید. فرنگی که نقش مهمی را بازی میکند، لباسش اروپایی است. بازیگران یکی از این نمایشها از حضور ما در طهران استفاده کرده کلاههای سهگوش و نیز چند تکه از لباسهای ما را قرض گرفتند تا خود را فرنگی حقیقی نشان دهند... منظرهای که بیش از هر امر دیگری توجه مرا به سوی خود جلب نمود، جنگی بود که میان پیروان خاندان حسین و لشکر یزید اتفاق افتاد. این منظره چنان اثرگذار بود که انسان به شک میافتاد نکند حقیقی باشد.»
در قسمت دوم این گزارش به شرح تعزیه هایی در دوره ناصری میپردازیم
منابع: نمایش در ایران، بهرام بیضایی
تعزیه خوانی، حدیث قدسی مصایب در نمایش آیینی، علی بلوک باشی
نمایش های ایرانی، جلد دوم، تعزیه، صادق عاشورپور
تاریخ تئاتر ایران، ویلم فلور، ترجمه علیرضا براتی مقدم