در فوتبال اروپا حدود ۶۰ درصد درآمد باشگاهها از حق پخش تلویزیونی است اما در ایران شاید این آمار به ۵ درصد هم نرسد! دلیل اصلی قضیه هم این است که در اروپا و بیشتر کشورهای دنیا فوتبال و تلویزیون دولتی نیست و مکانیزم اقتصادی و البته مکانیزم باشگاهداری درست و اصولی است. باشگاه میداند چه درآمدهایی دارد و روی آن حساب میکند. در مرحله بعدی هم هزینهها بر اساس موجودی باشگاه است و البته کمتر دروغ گفته میشود. درست بر خلاف فوتبال ایران که یکسری از مدیران صبح تا شب در جلسات دروغ میگویند و شب تا صبح هم دروغهای خودشان را مرور میکنند تا فردا هم با آب و تاب بیشتری دروغ بگویند!
در ایران بعضی از مدیران فوتبال و مدیران باشگاهها فقط منافع خودشان را میبینند و روزی که از یک باشگاه میروند کاری میکنند که آلمانیها در جنگ جهانی دوم با بعضی از کشورها کردند! در چنین فضایی و در حالی که یک باشگاه سالی سه مدیر عوض میکند، مشکل حق پخش تلویزیونی که هیچ، سایر مشکلات هم که به مراتب پیش پا افتادهتر است، درست نمیشود. هر مدیری میآید با کلی بدهی انباشته مواجه است و مدیران قبلی را میزند (عجیب اینکه به درستی هم میزند!) مدیر قبلی هم از مدیران قبلیتر شاکی است و باز هم عجیب اینکه به درستی شاکی است! این محصول یک چرخه غلطی است که برمیگردد به باشگاهداری دولتی و تا زمانی که ۱۲، ۱۳ باشگاه دولتی باشند نه شرایط مالی باشگاهها بهتر میشود و نه شرایط فنی آنها. طرف بازیکن را مفت و مجانی به اروپا میبرد و یک سال بعد او را به چند برابر قیمت به تیمهای ایرانی میفروشد و اسمش میشود زرنگی چون بلد است از بیعرضگی مدیران استفاده کند. بله، مادامی که فوتبال دولتی باشد نه مشکل حق پخش تلویزیونی (تلویزیونی که خودش هم دولتی است) حل میشود و نه رقابت واقعی بین باشگاهها شکل میگیرد. هر سال تعدادی بازیکن و مربی جابهجا میشوند و مدیران هم که الحمدلله یکی از یکی ضعیفتر و کارنابلدتر! با مزه اینکه همین مدیران اشتباهی هم فقط چند ماه میمانند و تا میآیند مثلاً حق پخش تلویزیونی را پیگیری کنند، جای خود را به مدیر اشتباهی بعدی میدهند!