به گزارش "ورزش سه"، استقلال در پایان نیمفصل اول صدرنشینی را از دست داد. از دست دادنی قابل انتظار و قابل پیشبینی. فرم استقلال از ابتدای فصل تا پایان نیمفصل اغلب از نتایجش عقبتر بود. تیمی بدون ایده، نابلد در توپداری، و ناشی در فاز دفاع. تیمی با اسکواد بزرگ و بسیاری بازیکن هم سطح که همگی روز به روز در حال عقبگرد فنی و اخلاقی هستند.
دیسیپلین تیم در تمرینات با عکسهای عجیب و غریب له شده است و سرمربی و سرپرست توقع تعریف و تمجید از پهلوان فیکشان دارند. کادر فنی درگیر مبارزه با اتاق فکر خیالی است و استقلال در واقعیت از تیم بودن دور میشود. استقلال بدون مربی در دوران قهر استراماچونی هم به وضوح تیمتر از امروز بود. حس مسئولیت پذیری و همبستگی در تیم مجیدی هم قابل مشاهده بود. ولی امروز با هر نتیجهای در پایان هر مسابقهای، آبیها تصویر یک مجموعه متحد و جنجگو ندارند. یازده بازیکن که با هیچ چیدمانی به هم وصل نمیشوند. ۳-۵-۲ و ۴-۲-۳-۱ و باقی فرمیشنها مشکلات پسینی هستند. استقلال پیش و بیش از اینها درد دارد. دردهایی که دیگر شاید با قهرمانی و موفقیتهای کوتاه مدت هم درمان نشوند. درد ساختار بیمار.
در نگاهی کلانتر استقلال باشگاهی است که در چند سال اخیر همواره از دست داده است. نه فقط جامها را. استقلال از درون تراشیده شده است. ذهنیت و فلسفه از دست داده است. استقلال در چند سال اخیر مدام در حال از دست دادن سرمایههای سخت به دست آمدهی خود بوده است. مسیری که مدیران و تصمیم سازان برای استقلال طراحی کردند مشخصا یکی از بزرگترین باشگاههای کشور را ضعیف کرده است. ضعیف شدن در استقلال ساختاریست. همهجانبه است.
استقلال از کمپ تمرینی، تا بازیکنان تاثیرگذار، از مربی خوب خارجی تا استخوان خورد کردههای داخلی را با ندانمکاری از دست داده است. محبوبهای گذشته و حال همگی دارند از دست میروند. روند مشخص و روشن است، فکری هم دارد از دست میرود. مشکل فنی تیم فکری عیان است، ولی آیا تیمی که تمام فصل دغدغه یک زمین هموار برای تمرین کردن دارد با استخدام مربی جدید مسیرش تغییر مهمی خواهد کرد؟
استقلال از نظر ذهنی و فرهنگی بیمار شده است. بازیکنان در طول فصل دعوای قرارداد و دستمزد دارند. یارکشیهای مدیریتی و جنگهای قدرت بی حاصل و فرسایشی نه فقط در زمان نقلو انتقالات بلکه در طول فصل در جریان است. طرفهای دعوا نه نخبههای فوتبال دانند نه مدیرهای اقتصاددان. نه تعریف درستی از تیمداری دارند نه حتی قدرت تصمیمگیری جدی. هیچ واقعی، با یک برگ دسته چک و چند میلیارد پول برای هدر دادن.
روابط بین بازیکنان و کادرفنی در ناسالمترین شرایط ممکن پیش میرود. بازیکن در جنگ با باشگاه، سرمربی کلافه و سردرگم، مدیرعامل در آی سی یو. اعضای هیئتمدیره در حال مذاکره برای پیدا کردن قربانی بعدی و هوادار نظارهگر سقوط و از دست دادن.
بیرون از مناسبات باشگاه اما مقصران اصلی در وزارت ورزش انگار نگران پسرفت استقلال نیستند.حتی به دنبال یک سرمربی و مدیر پروژه کمی معقول هم برای استقلال نیستند، حوصلهاش را ندارند. ایدهآلشان یک کارمند حرف گوش کن و کم توقع است که هفتهای یک بار کت و شلوار بپوشد و کنار زمین بالا و پایین بپرد که فعلا چند تایی روی نیمکت استقلال دارند. در واقع استقلالیها دارند از دست میدهند ولی مقصران این سقوط چیزی برای از دست دادن ندارند.
احسان صدری