به گزارش اقتصادنیوز ، قرار بوده است که ساختمان مشخصی تخریب شود اما موج انفجار باعث تخریب چند ساختمان اطراف آن میشود و در این میان، چند نفر جان خود را از دست میدهند و عدهای هم مجروح میشوند.» شهرداری تهران در حادثه نخست مدعی شده بود که پله برقی نقصی نداشته است و حادثهای که بوجود آمده ناشی از بی احتیاطی و سهل انگاری کودک و والدین او بوده است. استدلالی که حتی بعضی از اعضای شورای شهر نیز آن را نپذیرفتند و در یادداشتی در خصوص ابعاد حقوقی آن و رویکرد نظامهای حقوقی دیگر در این خصوص مطالبی در همین رسانه بیان شد. حادثه محله خلازیر فرصتی را فراهم آورد تا نکتهای را در خصوص پروندههای خسارت در پروندههای تخریب ساختمان بیان کنم.
وارد فرانسورث استاد دانشگاه شیکاگو در کتاب «تحلیلگر حقوقی» به تفاوت مهمی در دعاوی مربوط به خسارات ناشی از تخریب ساختمان اشاره میکند. او میگوید رویه قضایی، بین تخریب با استفاده از مواد منفجره و سایر روشهای تخریب (نظیر استفاده از بولدزر و کوبیدن شیئ سنگین به ساختمان) تفاوت میگذارد. در مواردی که با استفاده از مواد منفجره نظیر دینامیت ساختمانی تخریب میشود، قاعده مسئولیت مطلق جاری میشود. یعنی اصلاً این سوال مطرح نمیشود که آیا تخریب کننده ضوابط و نظامات را رعایت کرده است یا خیر؟ آیا میزان مواد منفجره به کار رفته زیاد از حد بوده است یا خیر؟ آیا اثر موج انفجار بر ساختمانهای مقابل به درستی محاسبه شده است یا خیر؟ هیچکدام از این پرسشها نباید پرسیده شوند. همین که از روش انفجار برای تخریب استفاده شود، کافی است که تخریب کننده را مسئول بدانیم و او را مکلف به پرداخت تمامی خسارتهای وارده نماییم. او در این رابطه از مثال جالبی استفاده میکند. اگر کسی سگی را در خانه نگهداری کند و آن سگ کسی را گاز بگیرد، این سوال را مطرح میکنیم که آیا سگ مزبور سابقه گاز گرفتن کسی را داشته است یا خیر؟ آیا صاحب حیوان به دقت از او مراقبت کرده است؟ آیا آن سگ گرسنه بوده است یا خیر؟ و اگر به این نتیجه برسیم که آن سگ قبلاً کسی را گاز نگرفته است و از این جهت سابقه بدی نداشته است، صاحب سگ مسئولیتی ندارد. اما اگر این کار یک بار انجام شود و مدتی بعد، آن سگ مجدداً کسی را گاز بگیرد صاحب آن را مسئول میدانیم. چون با وجود آن سابقه باید مراقبت بیشتری انجام میشد. در مقابل، اگر کسی یک شیر را به عنوان حیوان خانگی نگهداری نماید، با همان گاز گرفتن اول او را مسئول میدانیم. علت این است که قانونگذار نمیخواهد افراد چنین کار خطرناکی را انجام دهند و حیوانات وحشی را به عنوان حیوان خانگی نگهداری نمایند. به همین قیاس، تخریب ساختمان با مواد منفجره هم مثل گاز گرفتن یک شیر است. ما نمیخواهیم که هیچ کسی چنین روش خطرناکی را برای تخریب یک ساختمان انتخاب کند. تا جایی که روشهای کم خطرتری برای تخریب یک ساختمان وجود دارد، چرا کسی باید چنین روشی را انتخاب کند؟ شاید استفاده از این روش، هزینه مالی کمتری برای تخریب کننده و کارفرمای او داشته باشد. اما کسی که چنین روش پرخطری را انتخاب میکند، باید هزینههای اتخاذ این تصمیم را هم بپردازد و از آن جمله، خود را برای مسئولیت مطلق آماده کند.
استدلال دیگر این است که در چنین مواردی، تخریب کننده ساختمان، ارزانترین کاهنده هزینه است. منظور از ارزانترین کاهنده هزینه، کسی است که در موقعیتی قرار دارد که بهتر از دیگران میتواند از وقوع خسارت جلوگیری نماید. یک بار دیگر وضعیت ساختمان و خانههای مجاور آن را در نظر بگیرید. شهرداری میخواهد یک خانه را خراب کند. مالکان ساختمانهای مجاور در ملک خود نشستهاند و این وضعیت را نظاره میکنند. آنها میبینند که شهرداری از روش انفجار برای این کار استفاده میکند. اگر آنها بخواهند از ساختمان خود حفاظت کنند و مانع ورود خسارت به آن شوند چه کار میتوانند بکنند؟ هیچ کار. مطلقاً کاری از دست آنها ساخته نیست. جلوی موج انفجار را نمیتوان گرفت. آنها فقط میتوانند دعا کنند و امیدوار باشند که کارفرما و پیمانکار تخریب، همه چیز را درست محاسبه کنند و آسیبی به خانه آنها وارد نیاید. در چنین شرایطی، عقل، منطق و انصاف اقتضا میکند که مسئولیت به طور کامل بر عهده تخریب کننده قرار داشته باشد. کسی که به هیچ وجه نمیتواند جلوی خسارت را بگیرد، نباید بار هیچ بخشی از خسارت را بر دوش بگیرد. اما شهرداری به سادگی میتواند احتمال بروز خطر را کمتر کند. میتواند ساختمان را با یک روش دیگر (مثل کوباندن یک جسم سخت و سنگین) تخریب کند و احتمال مخاطرات ناشی از انفجار را به صفر برساند. حالا که تصمیم گرفته این کار را نکند، باید مسئول کل خسارات وارده دانسته شود.
در اینجا طرح این سوال که آیا شهرداری کار را به صورت حرفهای انجام داده است یا خیر، آیا مطالعه و بررسی درست و کارشناسی انجام داده است یا خیر، آیا تخریب با این روش ضرورت داشته یا خیر، اشتباه است. البته این نکته از منظر مسئولیت حقوقی و مالی شهرداری در مقابل آسیب دیدگان است. موضوع مسئولیت کیفری برای اتلاف اموال غیر و صدمات جانی و بدنی به شهروندان، امر دیگری است که خارج از حدود این نوشته است. خلاصه آنکه اگر در حادثه پله برقی محله تختی به نحوی از انحاء جای این بحث وجود دارد که آیا پله برقی سالم بوده است یا معیوب و آیا بی احتیاطی از ناحیه کودک مصدوم صورت گرفته است یا خیر، در حادثه خلازیر به هیچ وجه جای طرح چنین بحثی وجود ندارد و مسئولیت مدنی شهرداری بدون طرح این سوال که آیا قصوری صورت گرفته یا خیر، مفروض است.