به گزارش مشرق، این روزها خبر بازگشت برخی سلبریتیها برای اجرای برنامه در رسانه ملی منتشر شده که واکنشهای مختلفی داشته است. برخی معتقدند با توجه به همراهی تعدادی از سلبریتیها با فتنه پاییز گذشته، هرگونه تریبون دادن به همه سلبریتیها از اساس اشتباه است. اما نباید فراموش کرد که رسانه عصر جدید سلبریتیساز است و گریزی از سلبریتی شدن هنرپیشهها و افرادی که دائما روی آنتن هستند وجود ندارد. شاید آنچه خلا آن در کشور، به ویژه در فتنه اخیر، خود را نشان داد بیمسئولیتی و رهاشدگی جریانی بود که با انگارهسازی تبلیغاتی دشمن تصور میکرد کار نظام تمام است و برای اینکه از قافله جا نماند آبروی خود را فدای نیاز جلوهگری و دیده شدنش کرد.
گزارش مشرق در همین رابطه :
ضرورت ایجاد فضای رقابتی در برنامهسازی رسانه ملی / چرا نباید به تئوری سلطنتطلبان تحت عنوان پروژه «خالصسازی» دامن زد؟
توقع بیجایی است که از سلبریتیهای هنری یا ورزشی انتظار مرجعیت در همه امور را داشت. آنها هم مثل بقیه مردم در حوزه تخصصی خودشان باید مورد سوال قرار گیرند. اما به هر ترتیب بخشی از مردم تصورشان این است که سلبریتیها همهچیزدان هستند. همین نگاه منجر میشود که برخی سلبریتیها احساس مرجع شدن در همه امور پیدا کنند و با ژست «دانای کل» افعال یا جملات قصاری صادر کنند که برای خود و جامعهشان دردسر ساز شود؛ درست مانند هنرپیشه زنی که با مدرک دیپلم، نسخه پزشکی برای سلامت مردم صادر میکرد.
اما با سلبریتیها چه باید کرد؟
این افراد بعضا بیش از بقیه مردم نیاز به دیده شدن دارند. رسانهها نیز کمک کردهاند تا این افراد از شهرت خود بتوانند ثروتاندوزی کنند. جریان رسانهای مسلط در دنیا و پلتفرمهای متاثر از آنها، در کشورهایی مثل ما که قواعد کنترل کننده موثری ندارند و با ماهیت آنها در تضادند، به هنجارشکنیها ضریب بیشتری میدهند. سلبریتیها در این اکوسیستم یاد گرفتهاند هر چه هنجارشکنیهایشان بیشتر باشد ضریب بیشتری پیدا میکنند. شاید هیچ کجا مثل ایران چنین رهاشدگی را در مقابل سلبریتیها تجربه نکرده است. البته تجربه تلخ سال گذشته، امیدها برای پایان این بیقانونی را زنده کرد.
تب لایک و فالوئر امروز فقط برای سلبریتیهای سینمایی و ورزشی نیست. برخی از سیاسیون هم برای اینکه از این مسابقه جا نمانند، با انگیزههای مختلف سیاسی و اجتماعی واقعیات را وارونه جلوه میدهند. سید محمد خاتمی نمونهای از چنین افرادی است. وی در جمعهای خصوصی از جمله در دیدار با برخی خبرنگاران انقلابی، اتهام تقلب در انتخابات سال ۸۸ را صریحا رد میکرد و هنگامی که از او پرسیده میشد چرا این مواضع را علنی نمیگوید، میگفت: «طرفداران من طیف مختلفی از حزبالهیها تا رقاصهها هستند و نباید آنها از من ناامید شوند.» البته عاقبت این تفکر نیز عبرت آموز است. امروز نه حزبالهیها و نه رقاصهها او را قبول ندارند که: تعز من تشاء و تذل من تشاء.
اما در مورد بازگشت سلبریتیها هم به نظر میرسد آنچه مهم است عملکردها و موضعگیریها در بزنگاههاست. درست است که فتنه گذشته فرصتی را ایجاد کرد که ماهیت غیرعقلانی و ضددین برخی سلبریتیها مشخص شود و آنها عملا خود را به دست خودشان از عرصه اجتماعی حذف کردند اما در مورد سلبریتیهایی که بعد از این در رسانهها ساخته میشوند و آنان که علیه منافع مردم و کشور اقدامی نکردهاند ماجرا متفاوت است.
حتی اگر با سبک و سیاق فرهنگی و اجتماعی برخی از چهرههایی که نامشان برای بازگشت مطرح شده موافق نباشیم، اما عقلانیت انقلاب اسلامی رای سلیقههای مختلف مردم را به رسمیت میشناسد. آنچه مهم است رعایت اصول است. اصولی مثل قوانین الهی و قانون اساسی.
به عنوان مثال اگر فردی بر خلاف قانون الهی، علیه حجاب موضعگیری کرد حتما نباید در رسانههای جمهوری اسلامی اجازه حضور داشته باشد. یا اگر برخلاف قانون و امنیت کشور در بزنگاهها سمت دشمنان ایستاد هرگز نباید به بازگشت و استفاده از امکانات کشور فکر کند. اما برای کسی که فقط سبک و سلیقهاش متفاوت است ولی به قانون احترام می گذارد منعی وجود ندارد.
ایستادگی بر سر اصول (دین و قانون) از یک سو و انعطاف در روشها و تحمل سلیقههای مختلف ذیل قانون از سوی دیگر، دو اصلی است که می تواند در جامعه متکثری مثل ایران مورد توجه قرار گیرد.
البته این نافی نقد روش ها و سلیقههای ناپسند نیست که آن هم باید در جای خود به کار گرفته شود؛ اغماض یا تساهل نباید به معنای تأیید تلقی شود بلکه این تنوع در رسانه، فضایی را به وجود می آورد که قدرت تشخیص و رشد مخاطب را به همراه خواهد داشت.