سرخ نیوز: رفتن سراغ برخی موضوعات فوتبالی به ویژه آنهایی که بخش های زیرخاکی دارند و یا در گذر زمان غبار گرفتهاند، شاید اندکی جسارت نیاز داشته باشد؛ تا هراسی از بازخوردهای منفی آن به دل نیفتد. مثل همین موضوع طنزآلود بدلباس ترین یا بد تیپ ترین قلعه چی های فوتبال ایران.
بدیهی است که در این راستا، نظر و ایده یک رسانه نمیتواند به تنهایی متر و ملاک درستی برای تعیین چنین عنوانی و چسباندن آن بر یک گلر باشد اما با پر رنگ کردن همان بخش طنز ماجرا نگاهی انداختهایم به بازیکنانی که شماره یک هستند و همین «یک» بودنشان، آنها را بیش از دیگران در تیررس نقدهای فنی و غیر فنی قرار میدهد؛ آنان به سبب جایگاهشان و اینکه در ترکیب یک تیم، رنگ و شکل و شمایل متمایز از بقیه دارند خوراک بهتری برای رسانه ها هستند.
حکایت دروازه بان ها در فوتبال ایران به دهه های دور بر می گردد؛ دهه هایی که از بین ۱۰۰ نوجوان و جوان شاید تنها چند نفری با اکراه این پست را بر میگزیدند. شاید هم یکی از دلایل فقر گلر در دهههای خیلی دور فوتبال ایران همین بیزاری از ایستا بودن و انتظار طولانی برای بازی با توپ باشد.
آنها دوست داشتند ۹۰ دقیقه به دنبال توپ بدوند نه داخل یک باکس بایستند و انتظار نیروهای زمینی و هوایی رقبا را بکشند و … اما خب ناگزیر در این داستان باید چند نفر نیز گلر می شدند و آن لباس متفاوت را بر تن می کردند.
نگاهی به تصاویر رنگ و رو رفته از دهه های ۳۰ و ۴۰ فوتبال ایران نشان می دهد که آن روزها سنگربان ها برای متفاوت بودن و به جبر پست بازی شان نوع دیگری لباس می پوشیدند و به سبب در دسترس نبودن لباس های روز دنیا گاهی با همان البسه خانگی میرفتند درون آن چارچوب و قلعهبانی می کردند.
منصور رشیدی
با ورود فوتبال ایران به عصر طلایی دهه ۵۰، شاهد ظهور دژبان هایی بودیم که از نسل قبلی خود بهتر می پوشیدند. با پایان عصر طلایی عزیز اصلی ها و فرامرز ظلی ها که با وجود چهره فوتوژنیکشان اما به لباسهای زیبای گلری دسترسی نداشتند و گاها برخی از آنها «پولیور» بر تن وارد زمین می شدند.
فوتبال ایران تولدی زیبا را دید؛ ناصر حجازی جوان اول زدراکو رایکوف وارد شد تا با نوع پوشش خود درون دروازه فصلی نو را رقم بزند. در همان روزگار، گلرهایی بودند که از نظر فنی شانه به شانه ناصر گام بر میداشتند اما نوع لباس پوشیدن مرد محبوب آبیها او را به شکل فزایندهای روی ویترین میبرد.
البته نگاه به آرشیو مجلات قدیمی گویای این موضوع است که حجازی هم گاها از لباس های عجیب استفاده می کرد اما او بود که با انتخاب رنگ ها و مدل های خاص توی چشم بود. پیراهن شکیل آبی رنگش در جام جهانی آرژانتین که حسابی دلبری می کرد یا لباس معروف او با رنگ سبز و سرشانه های زرد و آن پرچم کره جنوبی، هنوز در حافظه تاریخی قدیمیتر ها مانده است.
آن لباس یادگار ناصر از یک بازی مهم ملی با کرهایها بود. جالب آنکه چند دهه بعد سید مهدی رحمتی سنگربان وقت استقلال در دیداری رسمی برای زنده نگه داشتن نام حجازی بزرگ پیراهنی با همان شکل و رنگ پوشید. رشید مظاهری هم در بازی استقلال مقابل شهرخودرو که مصادف با زادروز زندهیاد حجازی بود، پیراهنی با همان طرح پوشید.
در آن سالهای طلایی و آن جام ماندگار تخت جمشید که تیم ها را با گلرهایشان می شناختند، نوع پوشش حجازی موجب شد تا خیلی ها از شیک پوشی او الگو برداری کنند. منصور رشیدی رقیب اصلی ناصر در تاج که پیش از آن و البته در مقاطعی پس از آن بعضا لباس های عجیبی می پوشید با ورود به عرصه ملی لباس هایی را انتخاب کرد که قابل تحمل بودند اما به جز وی و چند گلر دیگر مثل مودت، راغفر و … گلرهایی بودند که پیرو همان سبک قدیمی «دروازه بان هرچه بپوشد مهم نیست» ظاهر می شدند.
جالب آنکه با پایان عصر طلایی حجازی در تیم ملی به لطف(!) قانون من درآوردی «طرح ۲۷ ساله ها» وی که در باشگاههای تهران برای تیمش بازی می کرد همچنان خوش تیپ ترین دروازه ها بود و یکی از عاشقان وی به نام «محمد» در سالهای دوری او از دروازه ملی، لباس های معروفش را نزد خود به یادگار نگه داشت؛ شاید الان هم آن رنگی های نوستالژیک داخل کمد او باشد.
با فرا رسیدن عصر پسا تخت جمشید و بعد از فترتی که فوتبال ایران به سبب جنگ پشت سر گذاشت، فوتبال باشگاهی جان تازه ای گرفت و در این اثنا بود که باز هم دور دورِ گلرها شد. استقلال با حجت خاکسار تهرانی در میادین ظاهر میشد. گلر خوش چهرهای که به سبک حجازی لباس می پوشید.
در پرسپولیس اما دو رقیب متفاوت از هر نظر ظهور کردند. بهروز سلطانی که گاها وی نیز به تبعیت از سبک پوشش حجازی درون دروازه می ایستاد و وحید قلیچ که برای لباس پوشیدن به هیچ قاعده و قانونی پایبند نبود و لذا می توان او را یکی از کاندیداهای دریافت عنوان بدلباس این گزارش نامید. البته سطح فنی هر دو نفرشان بالا بود.
وحید قلیچ
شرایط اقتصادی جامعه در کوران جنگ و قیمت بالای لباس های دروازه بانی اصل – تولیدات داخلی به آن شکل وجود نداشت -علت العللی برای بدپوش بودن آنها نیز بود. بازیکنان آن زمان آهی در بساط نداشتند تا برای خودشان از خارج لباس سفارش بدهند و اگر هم خیری از این حیث به آنها می رسید تا سالها آن لباس را وصله و پینه می کردند و می پوشیدند.
یکی ازداستان های جالب و طنز آن زمان به لباسی بر می گردد که بهروز سلطانی به دست می آورد و رقیب او یعنی وحید قلیچ با لطایف الحیل لباس را از او می گیرد و بر تن می کند به زمین می رود و …
به دهه هفتاد می رسیم و ظهور یک عقاب خوش تیپ. احمدرضا عابدزاده که از اواخر دهه ۶۰ به لطف اعتماد زندهیاد پرویز دهداری صاحب پیراهن شماره یک تیم ملی ایران شده بود در دهه هفتاد بی شک از خوش پوش ترین گلرها بود.
لباسهای خاص احمدرضا در سالهای درخشان فوتبالی اش همواره زبانزد بود. او لباسهای خود را از یک مغازه معروف در مرکز شهر تهران حوالی امجدیه تهیه میکرد و خیلی زود در این زمینه یک رقیب را کنار خود دید. نیما نکیسای خوشچهره و خوشلباس در پرسپولیس و تیم ملی در زمینه خوش لباسی برای احمدرضا رقیبی شده بود.
البته در همان دهه نیز بودند افرادی که خوب می پوشیدند اما تنوعی که احمدرضا برای لباس پوشیدن داشت بین وی و دیگران فاصله می انداخت. البته گاها او را هم با لباس های عجیب می دیدیم. مثل همان گرمکنی که روی آن شورت ورزشی پوشیده و با آن قدم به دربی جنجالی سال ۱۳۷۳ با عنوان گلر پرسپولیس قدم گذاشت.
نوع پوشش عابدزاده در دهه هفتاد و حتی تا اواسط دهه ۸۰ موجب شده بود که بسیاری از وی الگو بگیرند هر چند او و ناصر حجازی چیز دیگری بودند.
در این دهه گلرها با توجه به قراردادهای بهتری که می بستند و همچنین بازار داغ لباس های خارجی در داخل، خوش پوشتر شده بودند اما باز هم نفراتی را می دیدیم که پیرو مکتب «هر چه دلت خواست بپوش» بودند. کسانی که اگر امروز بازی می کردند به سرعت در فضای مجازی وایرال می شدند و …مثلا احمد خرمالی، سنگربان مشهدیها که قصد داشت سبک گابور کرالی مجارستانی با آن شلوار گشادش را زنده کند اما بیشتر به سوژه شدن خودش در جامعه فوتبالی ایران کمک کرد.
دهه هشتاد، دوره به اوج رسیدن فوتبال ایران بود. فوتبالیستها حالا دستمزد خیلی بهتری میگرفتند و پوشش رسانهای بیشتر، آنها را به قله شهرت رسانده بود. چنین شرایطی، برای فوتبالیستها ایجاب میکرد تا جهت حفظ چهره و وجهه اجتماعی خود، حتی بیشتر از دهههای قبلی به ظاهر خود اهمیت بدهند.
اما این موضوع، در تمام جوانب عینیت نداشت چرا که در زمین فوتبال، کماکان شاهد لباسهای نازیبا و بیروح بودیم که روان مخاطب را خراش میداد.
خاص بودن دروازهبانها برکسی پوشیده نیست؛ آنها لباسهایی به رنگ متفاوت از همتیمیهای خود میپوشند، برخلاف همه بازیکنان توپها را با دست میگیرند و هیچ بازیکنی در تیم هم نمیتواند کارهایی که آنها میکنند را تکرار کنند. این خاص بودن اما گاهی رنگ و بوی عجیبی به خود میگیرد!
در دهه هشتاد شمسی، دروازهبانان دیگری بودند که پوشیدن شلوار را به عنوان یک گزینه در نظر بگیرند که گل سرسبد آنها، وحید طالبلو بود. گلر ملیپوش استقلال هرچقدر که در خارج از زمین فوتبال شخص خوشتیپی بود، داخل زمین فوتبال از لباسهای نازیبایی بهره میبرد.
طالبلو در سطح ملی و دیدار مشهور ایران مقابل کره جنوبی در جام ملتهای ۲۰۰۷ هم با شلوار وارد میدان شد. او برخلاف احمد خرمالی، از شلواری تنگ و جذبتر استفاده میکرد اما چیزی از نامأنوس بودن آن کم نمیشد.
مسعود غلامعلیزاد که در همان دوره زمانی، کاپیتان ملوان بندرانزلی بود و سابقه حضور در تیمهایی نظیر پیکان و صبای قم را هم دارد، به سنت پوشیدن شلوار پایبند بود و همواره با این نوع پوشش در میدان حاضر میشد. سوشا مکانی هم آن زمان در فجرسپاسی بازی میکرد و در بازیها با یک شلوار مشکی رنگ ظاهر میشد.
شاید بیراه نباشد که اگر بگوییم علیرضا حقیقی بیشتر از سطح فنی خود، به خوشتیپی و خوشلباسی مطرح است اما این شرایط، برای او همیشه به این شکل نبوده.
حقیقی وقتی برای اولین بار در ۱۸ سالگی درون دروازه پرسپولیس قرار گرفت و پنالتی مهمترین مهاجم تاریخ فوتبال ایران یعنی علی دایی را مهار کرد، با یک پیراهن مشکی ساده و یک شلوار وارد میدان شد. شلواری که پیش از این در مورد آن گفتیم و پیراهنی که جنس ضعیف و ارزانقیمت آن، حتی از تصاویر بیکیفیت تلویزیونی اوایل دهه هشتاد مشخص بود.
جالب این که حقیقی خود جانشین فرشید کریمی شد که با یک پیراهن خاکستریرنگ که هیچ نام و نشانی از پرسپولیس روی آن وجود نداشت، به حراست از دروازه میپرداخت.
فوتبال ایران که مسیر پیشرفت را به آرامترین شکل ممکن طی میکرد، به دهه نود رسید؛ جایی بالاخره طراحی لباس تیمها بالاخره مورد توجه قرار گرفت و بالطبع، کمتر دروازهبانی با لباسهای عجیب و غریب در میدان حاضر میشد.
در این میان اما سوشا مکانی موردی ویژه به شمار میآید. او احتمالا تنها دروازهبان تاریخ پرسپولیس است که این شانس را داشته تا در بازیهای رسمی، با لباس قرمزرنگ از دروازه سرخپوشان پایتخت حراست کند. جایی که شاگردان برانکو در سوگ کاپیتان نوروزی با لباس مشکی در میدان حاضر میشدند و سوشا این فرصت طلایی برای پوشیدن لباس سرخ را به دست آورد.
دروازهبان اسبق پرسپولیس البته پس از چالشهایی که طی سالهای گذشته با مدیران این باشگاه برای دریافت طلبهایش داشت، ناگهان رنگ عوض کرد و از تعلق خاطر خود به آبی و آبیهای تهران سخن گفت.
اما سوشا هرچقدر که در زمین خوشلباس بود، در خارج از زمین هم حواشی خاص خودش را داشت که بخش مهمی از آنها، به نوع پوشش وی برمیگشت. تیپهای عجیب و غریبی که شاید اوج آن، پوشیدن شلوار باب اسفنجی بود که دروازهبان وقت پرسپولیس را با محرومیت مواجه ساخت.