اما این اقدامات به همین جا ختم نشد و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی رزمایش غافلگیرکنندهای را در جزایر مورد مناقشه برگزار کرد و با نمایش قدرت و اقتدار نظامی این پیام را به کشورهای مختلف داد که ادعاهای واهی درخصوص لزوم مذاکره بر سر مالکیت جزایر ابوموسی، تنب بزرگ و تنب کوچک یک خطای استراتژیک است و ایران اسلامی هرگز تن به این مذاکرات نمیدهد. اما استقرار و نمایش مجموعهای از هواپیماها، شناورها، موشکها و خودروها در خلیجفارس حاوی پیام صریح و شفافی برای آمریکا بود که پس از استقرار هواپیماهای «ای ــ ۱۰ تاندربولت ۲»، «جنگندههای اف ــ ۱۶ و اف ــ ۳۵» و ناوشکن «یواساس توماس هادنر»، هزاران تفنگدار دریایی و ملوان آمریکایی را در قالب ناوهای «یواساس باتان _ USS Bataan» و «یواساس کارتر هال» به سمت خلیجفارس گسیل کرده بود.
واشنگتن پیش از این اظهار تمایل کرده بود نیروهایش را از خاورمیانه خارج کرده و برای مقابله با سلطه چین به سمت آسیا حرکت میکند. پنتاگون در تشریح این اقدام جدید مدعی شده که استقرار این نیروها، در پاسخ به تلاشهای اخیر ایران برای «تهدید جریان آزاد تجاری در تنگه هرمز و آبهای اطراف آن» است، زیرا حدود ۲۰ درصد نفت جهان از طریق آبراه باریک تنگه هرمز منتقل میشود و آمریکا به منظور برقراری امنیت ملی خود و ثابت نگه داشتن قیمت جهانی انرژی، نیازمند حضور در منطقه است، اما شکی نیست که حالا علاوه بر چین، تحولات دیپلماتیک ایران نیز عرصه را برای آمریکاییها تنگ کرده است و آنها باید تمهیداتی را برای خروج از این بحران بیندیشند.
مسأله نیروهای نظامی و افزایش نفوذ سیاسی در کشورهای غرب آسیا، یک موضوع مهم برای کشورهای بزرگ است، چراکه پیامدهای مهمی برای آینده ژئوپلیتیک جهانی دارد و نشانهای بر پایان هژمونی آمریکاست. در سالهای اخیر، کشورهایی مانند چین، روسیه و ایران تلاشهای فراوانی برای تقویت نیروهای نظامی خود و افزایش نفوذ سیاسی در منطقه غرب آسیا انجام دادهاند. این تلاشها به منظور رقابت با آمریکا و اثبات حاکمیت خود در جهان چندقطبی است. یکی از دلایل اصلی این تلاشها، نیاز به حفظ امنیت ملی و منافع استراتژیک است. با توجه به نزاعهای منطقهای و تنشهای سیاسی در خاورمیانه و آسیای مرکزی، کشورهای غرب آسیا نیازمند تقویت نیروهای نظامی خود و افزایش نفوذ سیاسی در منطقه هستند. این اقدامات به منظور حفظ امنیت ملی و پیشگیری از تهدیدهای خارجی و داخلی صورت میگیرد.
علاوه بر این، این تلاشها به منظور مقابله با زورگویی آمریکا و اثبات حاکمیت خود در جهان چندقطبی است. آمریکا بهعنوان یکی از قدرتهای پوشالی، تاکنون توانسته است با سلطه و زورگویی در برخی مناطق جهان هژمونی داشته است، اما با افزایش نفوذ سیاسی و نیروهای نظامی در کشورهای غرب آسیا، این هژمونی آمریکا به چالش کشیده میشود. این تلاشها از این منظر مهم است که میتواند پیامدهای مهمی برای آینده ژئوپلیتیک جهانی داشته باشد. افزایش نفوذ سیاسی و نیروهای نظامی در کشورهای غرب آسیا، توازن قدرت جهانی را تغییر میدهد و به تقویت نقش این کشورها در صحنه جهانی منجر میشود.
توافق ایران با عربستان دیگر مسألهای است که نگرانیهای واشنگتن را بیش از گذشته افزایش دادهاست؛ چراکه سیاستمداران آمریکایی مدت مدیدی با ارائه اطلاعات غلط و فریبکارانه اینگونه القا میکردند جمهوری اسلامی ایران تهدیدی برای سعودیهاست و از همین رو دستمزدهای کلانی را در برابر این تهدید ساختگی و به منظور حفاظت از آنها مطالبه میکردند و امروز دیگر از این منابع مجانی بینصیب هستند.
علاوه بر این، سال گذشته مقامات سعودی با روسیه و دیگر اعضای اوپکپلاس توافق کردند به منظور جلوگیری از سقوط قیمت نفت، تولید آن را کاهش دهند. این تفاهم در حالی حاصل شد که جو بایدن، توافق عربستان سعودی برای افزایش تولید نفت را جلب کرده بود، اما در این حوزه هم شکست خورد تا حدی که بایدن زبان به تهدید گشود و گفت ریاض به زودی با «تبعات» اقدام خود مواجه خواهدشد. اما واشنگتن تاکنون نتوانسته فشار خاصی به ریاض وارد کند؛ چرا که رقابت با چین، روسیه و ایران بنبستی برای آمریکا ایجاد کرده است و آنها مجبورند هوای شرکای قدرتمند منطقهای خود را داشته باشند.
پسلرزهای ناشی از توافق اخیر ایران و آمریکا در خصوص تبادل زندانیان و آزادسازی پولهای بلوکه شده ایران را هم باید به این فهرست افزود. جمهوریخواهان و سیاستمداران آمریکایی که در دولت ترامپ حامی سیاستهای فشار حداکثری بر ایران بودند، آنها نیز به این توافق واکنش نشان دادند و آن را تقبیح کردند. مایک پمپئو، وزیر خارجه دولت ترامپ گفت: «توافق ایران و آمریکا وحشتناک است. ایرانیها امروز خوشحال هستند؛ دولت بایدن در برابر ایران ضعیف عمل میکند، آمریکا نباید به ایران امتیاز میداد. آنها شش میلیارد دلار دریافت میکنند. رژیم جعلی اسرائیل نیز از جمله منتقدان بزرگ این توافق است و از مواضع دیپلماتیک و توفیقات ایران ترسیده است. شبکه کان رژیمصهیونیستی این توافق را ناشی از گروگانگیری ایران دانست و گفت این توافق برای اسرائیل تبعات دارد. تبعاتی که عادیسازی روابط کشورهای منطقه با این رژیم جعلی را دچار مخاطره میکند. فیصل بن فرحان، وزیر خارجه دولت سعودی درباره عادیسازی روابط عربستان و اسرائیل گفت «کاملا روشن است که ما باور داریم عادیسازی در راستای منافع منطقه است و منافع زیادی به همه میرساند. با این حال، بدون یافتن راهی به سوی صلح برای مردم فلسطین، بدون رسیدگی به این چالش، هر نوع عادیسازی منافع محدودی خواهدداشت»؛ این اظهارات امیدهای آمریکا و رژیمصهیونیستی را بر باد داد؛ چراکه نشانهای بر عقبگرد آل سعود در خصوص این توافق است و قطعا هیچ منفعتی برای مردم فلسطین ندارد و فقط تامینکننده منافع امریکا و رژیم غاصب است.
به هر حال در حال حاضر آمریکا در باتلاق عمیقی گرفتار شده است؛ از طرفی با اتلاف تسلیحات خود در اوکراین، مشغول منازعه با روسیه است و از سوی دیگر میخواهد با اتخاذ تدابیری دست چین را از تسلط بر دنیا کوتاه کند و حافظ هژمونی خود باشد. از همه مهمتر اینکه جنگ ترکیبی آمریکا علیه ایران شکست خورد و بایدن که روزی در قالب منجی ایران ژست حمایت از آشوبگران و براندازان را گرفته بود، در مقابل قدرت راهبردی ایران زانو زده و مجبور به تعظیم شد. مجموعه این رویدادها نشان میدهد آمریکا در این مقطع مهم تاریخی به این نتیجه رسیده که توان تهاجم ندارد و باید راهبرد جدیدی را برای تعاملات منطقهای خود تدبیر کند. علاوه بر این برایش محرز شده است که به رغم اختلافاتی که کشورهای منطقه در مواضع سیاسی و بینالمللی دارند و متحد اصلی هم به شمار نمیروند، اما در خصوص مقابله با زیادهخواهی آمریکا و دستیابی به منافع ملی خود همسو هستند و توان مقابله با آمریکا را دارند.